eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
294 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
❌👆🏻 بسیار دقت بشه 👆🏻❌ سخن فرمانده
『حـَلـٓیڣؖ❥』
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ✨﷽✨ #رمان‌‌_انلاین‌‌ #راه‌_عاشقی♥️ #قسمت_چهل_سوم بعد از نماز
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀ •🌸°∞° •🌸° ♥️ بچه ها راه افتاده اند.. چند دقیقه ای نگذشت که گوشی بشری زنگ خورد.. با دیدن اسمش بشری خنده ای کرد... - الو.. - سلام.. - سلام... امرتون؟؟ - ام... ببخشید ما یه امانتی داشتیم خدمتتون.. - خب.. - گفتم یادآوری کنم یه وقت امانتیمون چیزیش نشه.. - عه؟؟ - بله... - اون وقت نگهدار امانتی چی میشه؟؟ - خب... نگهدار امانتی که خیلی اهمیتی نداره.. بیشتر خود امانت مهمه! - پس دیگه تموم شد.. - چی تموم شد؟؟ - امانتی در کار نیست.. اصلا من برمیگردم.. - عه .. بشری.. - خداحافظ.. - بشری .. بشری قطع ن... زینب: کی بود؟؟ بشری: هیچ کس.. الهه: آره.. هیچکس.. دوساعته داره با خودش حرف میزنه.. بشری: عه .. بچه ها.. اونجا چایی میدن.. حدیث: اصلا خوب نپیچوندی... بشری: ای بابا... بشری هندزفری رو از کیفش در آورد.. مداحی پخش کرد و ... اروم شروع به اشک ریختن کرد... ۲۰ دقیقه بعد... گوشی بشری زنگ خورد.. - الو.. - سلام.. - سلام.. - خوبین؟؟ صدای خنده بچه ها از پشت سر بشری اومد.. بشری به سمت چپ رفت.. - مهدی به خدا خوبم... واسه چی اینقدر زنگ میزنی؟؟ - بده میخوام حالت رو بپرسم.. - عه.. شما نگران حال منی یا امانتیتون..؟!! - بشری... چایی نخوریا ... کم خونی میاره.. - باشه .. - من برم... صدام میکنن... - مهدی... - بله بشری خانم؟؟ - گوشیم رو دارم میزنم رو حالت سکوت..... - به هیچ وجه.. - یعنی چی؟؟ - همین که گفتم.. شاید یه کار واجب پیش اومد.. - برو برو... خداحافظ... مهدی پیام داد.. - چایی ممنوع! زینب: بشری .. چه رنگت پریده.. میخوای یه جا استراحت کنیم؟؟ بشری: نه... چیزیم نیست.. خوبم.. حدیث : آره.. رنگت زرده.. بشری: نه.. خوبم.. نگران نباشین بریم... زینب: نکنه گرما .... گوشی زینب زنگ خورد.. مرتضی بود.‌‌... زینب: ببخشید.. - الو سلام بابا... خوبید؟؟ - سلام.. ممنون.. کجایید؟؟ - عمود ۱۸۰ - ما عمود ۱۹۰ هستیم... اگر اروم هم حرکت کنید.. حدودا ۲۰ دقیقه دیگه به ما می‌رسید.. - چطور مگه... - صلاح نیست جدا باشیم.. خودتون رو برسونید.. - چشم.. خداحافظ.. - خداحافظ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞‌
خوشا دردی که درمانش تو باشی ✨💛 خوشا راهی که پایانش تو باشی✨💛 خوشا چشمی که رخسار تو بیند✨💛 خوشا ملکی که سلطانش تو باشی✨💛 ***************💛🌹*************** السلام علی الحسین🌿💛 و علی علی ابن الحسین 🌿💛 و علی اولاد الحسین🌿💛 و علی اصحاب الحسین🌿💛 °•|| @Hlifmaghar313 ||•°
کاش بودی و میگفتی.. کمتر از ۳ ماه دیگر.. اعلام پایان کرونا .. در این کره خاکی🙂 .. @Hlifmaghar313
❤️🌿✨ شاید یه حرف در دل مونده داره... شاید از گفتن یه چیزی امتناع کرده... شاید حرف دلش رو نگفته.. شاید واسه خوشحالیت پنهان کرده.. شاید منتظر صبر توئه.. هیچ وقت کسی رو قضاوت نکنیم!! قاضی فقط خداست... از دلش خبر داریم؟؟؟ خدا داره! از نیتش خبر داریم؟؟ خدا داره! @Hlifmaghar313
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
🗓 🔹امروز شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ @TasnimNews
🍃❤️ اشدا اللکفار را میشد در تمام رفتارش.. جسمش.. روحش .. و جانش دید!! توجیح کردن مردم کار ساده ای نبود! این که بگویی چرا باید یک کرمانی... به شهری در کرمان شلیک کند.. شاید اگر فرمانده دیگری بود.. داد و فریاد میکرد.. یا از همراهانش میخواست مردم را پراکنده کنند.. اما جلو میرفت... توضیحاتش حرفی را باقی نمیگذاشت.. از‌ نوجوان های پرهیجان گرفته.. تا پیرزن هایی که قبولش نمیکردند .. برای همه توضیح میداد... شاید فقط او می‌توانست مردم را آرام و قراری باشد... ترس در چهره اش دیگه نمیشد.. با وجود او ترس حتی برای اطرافیان.. جز برای دشمنانش معنایی نداشت... جلو میرفت.. آنقدر جلو که فاصله اش تا مقر اشرار .. کمتر از چند متر بود.. با بلندگو اعلام میکرد که امان نامه می‌دهد.. به کسانی که اسلحه هایشان را تحویل بدهند.. انگار قاسم دلش نبود زن و بچه های بی گناهشان داغ دار شوند.. خیلی هایشان می ایستادند... خیلی ها زن و بچه هایشان می آمدند.. تعدادی هم تسلیم مردی شدند که مردانگی در وجودش انقدر مشخص بود که به قولش اعتماد داشتند... خیلی هایشان بعد از تحویل اسلحه هایشان... تحت پوشش سپاه قرار گرفتند و ... زمینی برای یک شغل ابرومند به نامشان خورد.. مشغول کشاورزی و زندگی سالمشان شدند.. همه و همه به لطف حاج قاسم🍃❤️ کم کم تهران اورا فرا می‌خواند.... و این سراغازی برای.. راه پر فراز و نشیب پیش رویش بود @Hlifmaghar313
https://harfeto.timefriend.net/16428432413009 فرض کنید یه نفر حرف هایی میزنه کاملا برخلاف عقاید شماست... به عقاید احترام نمیذاره.. درصورتی که حرف شما حرف حق و درستیه شما میخواید متقاعدش کنید.. 🌿💛برامون بگید اگه شما تو موقعیتی شبیه این قرار بگیرید چه میکنید؟؟؟