•﷽•🌴🌺
پاشید تنبلا😅😂
صبح شده...🦋🍳
خانما....آقایون...پاشید...دیگهه
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمان_انلاین
#راه_عاشقی♥️
#قسمت_هفدهم
هنگامی که خواست لباس رو کنار بزنه....
به جنازه ی دختر دست نزد...
صبر کرد تا خانم ها برسند...
زینب آروم خم شد و لباس رو کنار زد
برگشت رو به مرتضی بگه
انــــــفــــــــجــــــــــار.....
همه به عقب پرت شدند...
کلی ترکش ریز به چادر زینب خورد و چادرش کاملا سوراخ شد...
چند تا ترکش هم به جلیقهضد گلوله اش برخورد کرد...
هیچ کس از ترکش بی نصیب نموند...
ولی چون ترکش ها ریز بودند آسیب جدی ندیدند...
فقط زینب چون نزدیکتر بود چند تا ترکش تو دست و پاش رفت...
نمیتونست خوب راه بره...
محمد:کمال هیچ کس به جنازه دست نزنه...
صبر کنید نیروهای چک و خنثی برسند...
اینجا انفجار داشتیم...
کمال: یا حسین!
کسی که آسیب ندیده؟!
-نه آسیب جدی نبوده خداروشکر
یه چند تا ترکش بود که همه نوش جان کردیم•_•
الهه و زهرا سریع رفتند از ماشین جعبه کمک های اولیه رو اوردند و شروع کردند به پانسمان زخم ها...
بمب اصلی منفجر نشد!
چاشنی یه بمب کوچک به لباس نرگس وصل بود...
به طوری که اگر لباس رو کنار می زدی چاشنی بعد از ۵ ثانیه عمل می کرد...
بمب اما یه بمب خیلی ساده و کوچک بود...
فقط تا یک متر عمل می کرد و منجر به مرگ خود فرد می شد!
بعد از انفجار این بمب تایمر فعال می شد و بعد از ۴۰ دقیقه بمب اصلی منفجر می شد....
گویی فقط برای ایجاد وحشت و جلب توجه نیروهای امنیتی بود تا بعد بتونند بمب اصلی رو منفجر کنند...
حسین(پشت میکروفون): آیات داره از ضلع غربی فرار میکنه!!
گروه مرتضی نزدیک ضلع غربی بودند...
زهرا سریع رفت سمت ماشین...
امین: صبر کن...
تنها نرو منم اومدم...
علیرضا هم همراهشون رفت...
الهه و محمد برای مراقبت از زینب و مرتضی موندند...
حسین: به سمت ضلع غربی برید...
با یه پراید مشکی داره میره...
براتون لوکیشن میفرستم...
کمال و مهدی و معصومه هم راه افتاده بودند...
مصطفی هم با موتور داشت می اومد...
آیات اما تو راه بود...
بچهها هم دنبالش...
کمال: خانم شریف چه خبر؟
حدیث: تیم چک و خنثی رسیدند و بمب ها خنثی شد...
زینب و آقا مرتضی رو هم به بیمارستان منتقل کردیم...
-خوبه خسته نباشید...
-پس می ریم بیمارستان
-هر طور راحتید...
عوارضی تهران-قم رو هم رد کرده بودند...
معلوم نبود داره کجا میره...
علیرضا : این داره کجا میره؟!
امین: احتمالا قرار داره و میخواد از مرز خارج بشه...
زهرا: پس چرا داره به سمت قم میره؟
امین: هنوز معلوم نیست...
یه احتمالاتی هست...
ترکش ها با اینکه ریز بودند و داخل بدن نرفته بودند باز امین و علیرضا و زهرا رو اددیت می کردند...
ولی وانمود می کردند حالشون خوبه...
آیات پیچید توی یه جاده خاکی...
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ #خط_شکن
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
002019.mp3
202.9K
يا چون بارانى سخت در ظلمت،
همـراه بـا رعـد و بـرق از آسمـان
فـرود آيـد، تـا مبـاد كـه از بـانـگ
صاعقه بميرند، انگشتان خويش
در گوشها كنند. و خدا بر كافران
احاطه دارد !🌪✨ ↵ بقره/۱۹
خدایا ‹ اِلیهِراجعون › یعنی پیشِ
خودت. پیـشِ خـودت کـه جـهـنـم
نمیشه؛ مگه نه؟ :)
+ خدایم، مقابـلِ چشمانم نیستی،
اما هر چه میبینم تویی🙇🏻♀💜!'
این ‹ وِل کردن › خیلی چیز مهمیه تو
زندگی. بعضی وقتـا به جـایی میرسی
که اگر ول نکنی انقدر فرسوده میشی
که دیگه نمیتونی ادامه بدی !✨
+ خـودت رو بـه خدا و دیگران رو به
لیاقتشون بسپار👩🏻🌾🧡. .
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﻤﺮﯼ ﮐﻪ میدﺍنی
ﻓﻘﻂ ﭼَﻨﺪﯼ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﺎنی !
ﺑﻪﺟﺎﻥﻭﺩﻝ،ﺗﻮﻋﺎﺷﻖباﺵ
ﺭﻓﯿﻘـﺎﻥ ﺭﺍ ﻣـﺮﺍﻗـﺐ ﺑﺎﺵ
ﻣﺮﺍﻗـﺐ ﺑـﺎﺵ ﺗـﻮ ﺑِﻪ ﺁنی
ﺩﻝِ ﻣـــﻮﺭﯼ ﻧــﺮﻧـﺠــﺎنـی
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﺗﻮ میمانی ﻭ
ﻣُﺸﺘﯽ ﺧﺎﮎ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁنی !
↵ مولانا🕵🏻♂🌱
هدایت شده از رسانه مقاومت اسلامی
هدایت شده از خـودسازےفاطمهالزهرا
سلام.خوبید
یه کانال میخوای که جواب سوالاتت رو بگه...؟
✨تدبر در قرآن داشته باشه
✨آداب محبت و بهت بگه
✨اخلاق کار کنید...؟
روش برنامه ریزی چی...؟
اثر مرکب میدونی چیه...؟
اینا رو همه رو قانع کننده بهت بگه
از اهل بیت،پیامبر،دانشمندان،نویسندگان موفق یا حتی روانشناس ها و.....
خب بیا تو کانالزیر
✨خــودسازے در راھ حــضــرتــ عشق✨
@hazrateshgh1400
‹ تو در جهان تصادفی نيستی ›
اگر تو نباشی، در پازلِ بی نقصی که
خداوند آفریده، قطعهای کم خواهد
بود؛ قدر خودت را بدان. هستی به
تو نیاز دارد👷🏻♀🌍!'
هدایت شده از کیهـــان آنلاین
#مکتب_امام
🔹روح عطوفت در پرستاران
🔻نشانی ما در پیامرسانهای سروش، آیگپ، ایتا
@kayhannewspaper
هدایت شده از کیهـــان آنلاین
🔹پیکر مطهر 58 شهید تازه تفحص شده به میهن اسلامی بازگشت
https://kayhan.ir/fa/news/231869
🔻نشانی ما در پیامرسانهای سروش، آیگپ
@kayhannewspaper
هدایت شده از کیهـــان آنلاین
#مکتب_امام
🔹در غرب خبری نیست
🔻نشانی ما در پیامرسانهای سروش، آیگپ، ایتا
@kayhannewspaper