https://harfeto.timefriend.net/16467266867269
اگه یه روز قرار باشه
یه نفر رو شناسایی کنی ..
اون یه نفر کیه ؟!😎🖤
#فرمانده
#سرگرمی
#نظرسنجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر معظم انقلاب ...
امروز زیر ساخت های جبهه حق در جنگ نرم قوی شده !
#فرمانده_کل_قوا
#رهبری
#جهاد_تبیین
#حلیف
#فرمانده
@Hlifmaghar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر جواب ما باش حیوون :*)
#فرمانده
هدایت شده از میـــثاق
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام صبح به خیر ...🌻✨
انشاالله امروز هم مثل هر روز زیر سایه امام زمان و ائمه اطهار باشید🕊
#مَحیصا
۱༺ذکـرروزشـنبـہ🌻
۱۰۰مرتـبہ
یـاربالعالــمین🍃
اےپروردگارجـهانیـان༻🍂
#مَحیصا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینطور به امام زمان سلام کنیم♥️🌿
#زیارت_آل_یاسین
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حلیف
@HLIF_MAGHAR313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂✨دیدن این فیلم برای رجویون و منافقین عزیز توصیه نمیشود🐽🤣
جووووووووون😂🌿
#دمت_گرم_مشتی_گلی
#طنزانه
#رهبری
#مرگ_بر_منافق
#فرمانده
@Hlifmaghar313
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمان_انلاین
#راه_عاشقی♥️
#قسمت_هفتاد
مسافرین محترم ...
هم اکنون در حال آماده سازی کابین
برای فرود در فرودگاه امام خمینی رحمت الله علیه هستیم ..
_______________________
بعد از نماز صبح همه تو مقر بودند...
کمال: علیرضا..
- بله..
- میخوام بری برای بازجویی اون دختر ..
- چشم..
- وایسا..
قرار بود یه نفر از خانم ها هم حضور داشته باشه ..
حدیث که مریض.. خونه مونده ..
پس ..
با خانم کاظمی برو ..
- باشه .. چشم
-----------------------------
- سلام..
لطفا بشینید...
- چی باید بگم؟!
علیرضا: خودتونو به طور کامل معرفی کنید..
- راضیه حبشی.. فرزند اکبر..متولد ۱۳۷۲..قزوین...
علیرضا: این ها رو میشناسید؟
عکس جاسم و آیات و رحیم رو نشون داد..
راضیه به عکس ها نگاه کرد..
سرش رو به علامت تایید تکون داد..
چشمش به عکس رحیم که افتاد اخماش تو هم رفت و عکس رو پاره کرد و جلو انداخت...
زینب و علیرضا از این رفتارش متعجب شدند..
- این الان دست شماست؟!
علیرضا: کی؟!
- همین عوضی..
هرچی بلا سرم اومده به خاطر این نامرده..
زینب: اسمش چیه؟!
- ماهان..
خدا لعنتش کنه..
زینب: ماهان؟!
- یعنی میخوای بگی نمیدونی؟!
زینب: اسمش ماهان نیست...
رحیمه..
- ت..تو مطمئنی؟!
علیرضا: بله خانم اسم این آقا رحیم..
رحیم نوری..
حال دختر اصلا خوب نبود..
زینب بلند شد...
لیوان آب رو پر کرد دستش رو گذاشت رو شونه دختر و لیوان ذو جلو گرفت..
زینب: حالت خوبه؟!
آب میخوری؟!
کمی از آب خورد..
زینب: اگه حالت خوب نیست میتونیم بعدا کارمون رو ادامه بدیم..
- نه..نه.. میخوام بهت بگم اون چه کثافتیه...
باید بهتون بگم..
فقط..
فقط بگید الان کجاست...
میتونم ببینمش یا نه؟!
علیرضا: این آقا الان در بازداشت ما هستند..
اما شما نمیتونید ایشون رو ببینید...
- همه چیز از اونجایی شروع شد که پدر و مادرم با هم مشکل پیدا کردند...
صبح و شب خونمون دعوا بود...
من تنها بودم..
خواهر و برادری نداشتم..
هیچ کدوم حواسشون نبود که این وسط تنها کسی که آسیب میبینه منم...
کنکور داشتم..
تمام تلاشم رو میکردم تا بتونم دانشگاه تهران قبول شم..
بلکه برم خوابگاه و از این دعوا ها راحت بشم...
اما نمیتونستم درس بخونم...
بعد از یه مدت با ماهان آشنا شدم...
اون منو دوست داشت و بهم محبت میکرد...
چیزی که تو خونواده ما نبود....
آنقدر پای من نشست تا راضیم کرد که فرار کنم...
یسری وسایل برداشتم و زدم بیرون..
باهاش اومدم تهران..
هه..
چقدر احمق بودم که فکر میکردم میتونم باهاش خوشبخت بشم...
بعد یه مدت بهم گفت که عضو داعش بشم...
اون موقع آنقدر بهش اعتماد داشتم که میگفت بمیر می مردم...
وارد داعش شدم...
اونجا با آیات آشنا شدم...
جاسم..
شوهر آیات بود...
آیات زن شجاعیه...
تو عملیات ها پا به پای مرد ها می جنگید..
تو یکی از عملیات ها پاش به شدت زخمی شد...
اونقدری وضعش خراب بود که پاش رو قطع کردند..
پای مصنوعی داشت...
علیرضا: از جاسم بگو..
- جاسم..
اون خیلی بی رحمه...
حواستون باید بهش باشه...
بارها خودم دیدم که چقدر راحت سر میبرید...
بهش میگفتن..
عقارب ذهبیه..
یعنی دست طلا...
من اون موقع هیچی نمیفهمیدم...
تمام حواسم به ماهان بود..
هرچیز که اون میگفت رو انجام میدادم...
اما..
به خدا باور کنید تا حالا آدم نکشتم...
اولین عملیاتی که میخواستم انجام بدم عملیات انتحاری تو مرز مهران بود...
زینب: از بقیه عملیات ها خبر نداری؟!
- داعش..
اینبار میخواد کار ایران رو یکسره کنه..
به ما زیاد اطلاعات نمی دادند..
فقط میدونم که قراره یه عملیات بزرگ انجام بشه..
تو یه جای شلوغ..
اما تهران نیست..
فکر کنم یه مکان زیارتی...
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ #خط_شکن
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞