eitaa logo
『حـَلـٓیڣؖ❥』
297 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
46 فایل
﷽ ‌‌ و قسم به دست علمداری ات...❗ • • • که تا پای جان .. پای پیمان خواهیم ماند..✋🌲 • • • حلیف ...👀🕊🖇 مقری به وسعت پیمان با علمدار حرم جمهوری اسلامی🍀 • • • • •کپی؟! •با ذکر صلوات برای ظهور آقا امام زمان •از تمام مطالب کاملا آزاد..🙂✅ • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
کسی امروز ساعت ۹گاندو نگاه کرده؟
『حـَلـٓیڣؖ❥』
کسی امروز ساعت ۹گاندو نگاه کرده؟
سلام بر همه صبحتون به خیر دیروز و امروز گاندو نیست . به دلیل تاسوعا و عاشورا 🌾
دوستان گل نوبت میرسه به رماااان😄 ۲ پارت رو تبدیل کردم به یه پارت بزرگ😉 تازه شخصیت جدید هم داریم ✨آغاز پارت گذاری ✨
🌳🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳🌳 🌳🌳🌳 🌳🌳 🌳 رمان✨امنیتی ✨ دوباره زنگ زدن ، این بار تصویری . چند دقیقه حرف زدیم ، که گفتم سعید: چند وقت دیگه کار داری ؟ زینب: به زودی میام، کارام داره تموم میشه! سعید:خوبه ، چیزی پیدا کردی؟ زینب:خیلی چیزا ! سعید:مزاحم نشم ، کاری نداری؟ زینب:نه ، برو به کارت برس ، خدا حافظ. سعید:یاعلی ، خدا‌ حافظ. قط کردم و دراز کشیدم و خوابم برد . وقتی بیدار شدم ۹ شب بود . رفتم یه تخم مرغ شکستم و خوردم و بعدش سوار ماشین شدم و به طرف خونه آبجی مریمم به راه افتادم . بعضی شب ها میرفتم اونجا . از رنگ و رو نرگس خانوم میشد فهمید که خجالت کشید وقتی بهش گفتم نرگس جان. مجبور بودم! خودمم خیلی خجالت کشیدم . دلم میخواست برم سر مزار یکی از دوستای شهیدم . برای همین به سمت چیذر به راه افتادم . رفتم سر مزار محمد ! خیلی دلم براش تنگ شده بود . زیارت عاشورا خوندم و یکم باهاش حرف زدم ، بعدش برگشتم خونه . کاشکی خواهر یا برادری داشتم که باهاش درد و دل کنم . تک بچه بودن خیلی بده! شامم رو بامامان و بابا که خوردم رفتم خوابیدم . از شانس بد من علی سایبری سایت نبود و من باید امشب هم می موندم ! همه رفته بودن مرخصی به جز من بد بخت ! مثلا به رها بانو قول داده بودم که شام برم خونه ! توی همین فکرا بودم که دستی روی شونم نشست . آقا محمد بود . بلند شدم از سر جام دیدم یه آدم قریبه هم باهاشه ، آقا محمد گفت محمد:پاشو رسول ، پاشو . رسول:برای چی آقا؟ محمد:به درد نمیخوری میخواهم نیرو بزارم جات ! رسول:آ.آقا یعنی چی ؟ نه ترو خدا ! محمد:اصلا دل به کار نمیدی! رسول:آقا به خدا همیشه حواسم به کاره ! محمد:اه اه اه ، داری سکته میکنی ، یکی یه آب قند بیاره ، شوخی کردم ! رسول:آقا اخه چرا این کار رو با من میکنید؟! محمد:امشب رو برو مرخصی ، همه رفتن اِلا تو ، این نیرو جدیده ، اسمش مصطفی هست ، مثل خودت هکره ، امشب رو میمونه پای سیستم تو ، برو خونه استراحت کن . رسول:ممنون آقا !!! سلام مصطفی جان!!! محمد:نوش جان :/ مصطفی: سلام آقا رسول رسول:با اجازه، خدا حافظ. محمد:خدا حافظ. مصطفی: چرا اینطوری کردی؟ محمد:بد بخت بالای یک هفتس نرفته مرخصی؛) مصطفی: واقعا! محمد:به سر خودتم میارما:/ برو سر کارت! مصطفی: چشم پ.ن:الان شخصیت های جدید هم ارسال میشه .😃🙈 ادامه دارد...🖇🌻 آنچه خواهید خواند: به به ، بالاخره چشمم به جمالت روشن شد.😡 ✨با ما همراه باشید ✨ نویسنده:آ.م
شخصیت های جدید🌻👇👇🌻
اینم رفیق شهید آقا داوود اسمش شهید محمد رضا دهقان امیری 😍 (رفیق شهید خودمم هست)😌😉 بسیار مهربان و عزیز 😍
مصطفی رحیمی هکر جدید گروه آقا محمد . بسیار حرفه ای ، مثل آقا رسول . از جغد بسیار متنفر ! بخاطر همین از هرکی بدش میاد بهش میگه جغد 😐😂
آبجی مریم آقا سعید . تازه ازدواج کرده ، شوهرش پزشکه . ❤️❤️❤️❤️
✨پایان پارت گذاری ✨