eitaa logo
‹ حُـࢪِّھ‌¹³⁵ ›‌
901 دنبال‌کننده
757 عکس
415 ویدیو
6 فایل
بســم ِالله ِالنّور نورٌعَلی‌نور ‌.✨ ‌• چی‌‌میشه‌منوزیارت‌ببری؟ من‌غلـام‌حســن‌م‌باخبـری؟ یه‌حـرم‌تومدینه‌میسازیم، حرمی‌که‌باشه‌مـادرپسری🤍. ‌• از ششم ِخرداد ِ¹⁴⁰¹خادمیم! ‌• کانال ِمون وقف ِمادر ِسادات!🌱 • حُـࢪِّھ‌: آزاده ‌. • -دِگرهیچ‌مَگرفرج🪴.
مشاهده در ایتا
دانلود
عطر پدر سراسر وجود کوچکت را لبریز می‌کند
عمه داخل می‌شود و درآغوش می‌گیرد
اشک ها را از روی گونه هایت پاک میکند
آغوش عمه دلتنگی هایت را التیام میبخشد
انگار آغوش عمه بوی پدر میداد
انگار آغوش پدر بود که این چنین آرامت میکرد
بعد از پدر، هر بار دلتنگ پدر میشدی این آغوش عمه زینب بود که میشد آرامش‌بخش دل بیقرار تو...
آن هنگام که در بیابان گم شدی... بعد از آن همه سیلی و دشنه این آغوش عمه بود که هق هق کودکانه ات را آرام میکرد
آن هنگام که عطش امانت را بریده بوده این عمه بود که با آغوشش از دریای صبرش تورا سیراب میکرد...
اما امشب دیگه صبرت سر آمده قلب کوچکت دیگر تحمل دلتنگی پدر را ندارد
اشک هایت همچون نهر آبی روان شدند و بند نمی آیند
صدای گریه ات خرابه را که هیچ عرش را به لرزه در می آورد
عمه سعی می‌کند آرامت کند... اما دیگر این طوفان آرام شدنی نیست و جز با دیدار پدر التیام نمیبخشد
در آغوش عمه بودی که بوی طعام فضای خرابه را پر کرد
نگاهی به چشم های بی رمق عمه می اندازی و میگویی: منکه طعام نخواسته بودم...!؟
قدم بر میداری و جلو می‌روی و پارچه را کنار میزنی
با دیدن پدر زانو میزنی لبخند میزنی و اشک هایت که این بار نه از فراق بلکه از شوق دیدار جاری شدند پاک میکنی تا خوب پدر را نظاره کنی
باباحسین این منم رقیه ات، نشناختی؟
حق داری.. از آن دختر سه ساله ات دیگر خبری نیست!
سه ساله که موهاش سفید نیست!
سه ساله رو چه به خمیده راه رفتن؟
اما پدر منم رقیه... چرا بغلم نمیکنی؟ چرا بوسه بر این گونه های زخمی نمیزنی؟
بابا دیگه از پیشت نمیرم دیگه ازت جدا نمیشم!
و تا ابد در آغوش پدر رفتی...💔