💯💢 ویژه://
#کتاب / #خاطره (۱)
♦️♦️♦️♦️
1⃣ بارها دیده بودیم که #نجمه در حال امر به معروف کردن است؛
این کار را توی اقوام و غیر اقوام انجام میداد و به این کار افتخار میکرد.
اصلا امر به معروف و نهی از منکر را یکی از وظایف خودش میدانست و اینها همه #از_سر_دلسوزی بود.
چند بار دیده بودم که بخاطر گمراهی برخی جوانان، برایشان آرام آرام گریه میکرد و دلسوزی مینمود.
2⃣ گاهی اوقات که خانم های بی حجاب در #خیابان میدید، نسبت به نهی از منکر و امر به معروف آنها اقدام میکرد.
بارها می دیدیم که با دختربچه هایی که به بلوغ رسیده اند در حال صحبت است تا در مورد #حجاب به آنها تذکر دهد.
بعضی وقت ها به نجمه میگفتم: بابا مگه بیکاری؟! ول کن دو تا #توهین هم نثارت میکنند!
میگفت اینها بچه اند، #راهنما ندارند، باید توجیه بشوند…
3⃣ برخی اوقات هم مشاهده میکردیم که بعضی ها نسبت به او بی احترامی میکردند. اما اینها هرگز باعث نمیشد که نجمه از امر به معروف و نهی از منکر پا پس بکشد؛
یکبار در حال رفتن به جایی بودیم که یک دختر خیلی بدحجاب را در راه دیدیم، نجمه گفت یک دقیقه همینجا وایسا تا من بیام…
بعد به سراغ دختر رفت و با #مهربانی از این خانوم خواهش کرد که روسری اش را درست کند…
این دختر خیلی نسبت به نجمه #فحاشی کرد!
به قول خودمان دری وری گفت! نجمه #تذکر_زبانی را که دستور دین است، گفته بود و #وظیفه_دیگری_نداشت. برای همین پیش ما برگشت…
🔹🔹🔹
#خاطرات_امر_به_معروفی_و_نهی_از_منکری بانو #نجمه_قاسم_پور
#شهیده ۲۹ساله حادثه تروریستی سال۸۷ شیراز
#خادمه_کانون_رهپویان_وصال
#شهیده_دهه_هشتاد
📙 برگرفته از کتاب خواندنی: #کد_۸۲