اما این که تجربه های گذشته به چه کار ما می آید، همین است که بارها و حتی در دوره صفوی، تصمیم گرفتیم با روایاتی که در باره اوقات و نجوم و ماه و ستاره داریم، علم نجوم درست کنیم [شرح اینها را نوشته ام و منتشر کرده ام] یا با چند روایت خواستیم دانش کائنات الجو و آب و هوا را روشن کنیم، اما هیچ پیشرفتی نداشتیم تا غرب آمد و ما امروز دست خالی هستیم، در حالی که می توانستیم زودتر تفکر علمی را در این حوزه ها بسط داده و امروز سهمی در اندیشه علمی عالم داشته باشیم، نه این که متهم باشیم که جلوی پیشرفت علم را با سنت گرایی عجیب و غریبمان گرفتیم.
بنده از توضیحات شما، خشنود هستم، مخصوصا مواردی که سعی می کنید، از دام این قبیل تئوری ها دور شوید، اما معتقدم دقیقا در وسط آنها قرار دارید.
ما به عنوان روحانی در این جامعه، ضمن این که وظیفه مان حفظ حوزه دین در محدوده واقعی آن است، جلوگیری از ورود آن به عرصه هایی است که خود قرآن هم ورود نکرده است.
همین طور هشدار بر این است که اگر در گذشته هم به جوهر و عرض پرداختیم و خیال کردیم توحید را نجات می دهیم، حالا دیگر نباید بپردازیم و بهتر است به فکر راه و ادله دیگری باشیم.
دکتر الویری:
با سپاس فراوان از استاد گرامی جناب آقای جعفریان، و با کسب اجازه از محضرشان و نیز کسب اجازه از مدیر محترم گروه معطوف به نوشته اخیر حضرت استاد این نکات را شایسته ذکر میدانم. مطالب داخل " " عینا برگرفته از نوشته ایشان است.
• آن چه در باره پیشفرض ما یعنی "اعتقاد به داشتن نوعی ظرفیت در حوزه برای مداخله در امور تمدنی به صورت کلان ... و نیز و مهمتر از آن بر پایه و اساس تئوریهای تمدنی" بیان کردهاید کاملا درست است، ولی ذیل آن که چند طلبه رسائل و مکاسبخوان بنا دارند پا در کفش دانشگاهیان و مراکز پژوهشی بیشمار کنند، چنین نیست. دو نمونه از پرسشهایی که در جلسه اخیر مربوط به آب مطرح شد را خدمتتان گزارش میکنم: تزاحم بین نیاز انسان گرسنه امروز و حق نسلهای آینده در استفاده از منابع طبیعی و معیار و مبنای مرجح داشتن یکی بر دیگری، و مرز بین دخالت و تصرف در طبیعت که شأن و وظیفه فنآوری است و تخریب طبیعت که پیامد فنآوری است. دانشگاهیان و مراکز پژوهشی متولی علم در سطح جهان اکنون با پرسشهایی از این دست روبرو هستند و برای پاسخ به آن به منابع مختلف از جمله دین روی آوردهاند. اگر چنین باشد که "نفس ورود دین در علم، یا به عبارت شما تمدن ... از نقش علم و رواج آن در عمق جامعه، جلوگیری می کند" که من لااقل جرأت شما را ندارم که اینطور سخن بگویم، شما موضوع از آن سو ببینید که اکنون متولیان و دست اندرکاران علم (در ایران و جهان) به سراغ دین آمدهاند. در این صورت، ورود دینشناسان به مباحث مربوط به مبانی معرفتی علم در قلمرویی که دین توان عرض اندام دارد لااقل در برداشتی که مبنای کار ماست به هیچ روی راه علم را نمیبندد. حال اگر این طلبههای رسائل و مکاسبخوان مورد اشاره شما با این پرسشها روبرو شوند و آن را از زبان شخصی که اهلیت اظهار نظر در این باره را دارد بشنوند، آیا به نظر شما لااقل درصدی از آنها متوجه نخواهند شد که هم باید چیزهای خیلی بیشتری را فرا بگیرند و هم باید همین خواندنهای متعارف را معطوف به حل مسأله بخوانند؟ پاسخ ما به این پرسش مثبت است و اثر این نشستهای تخصصی را در متوجه ساختن طلاب جوان عزیز و پرشور و مستعد به ضعفهای خود و کوشش برای برطرف کردن آن بارها و بارها مشاهده کردهایم. بنا بر این از اساس بحث گرفتن جای علم از سوی دین مطرح نیست، بلکه بحث تعامل و اثر گذاری است.
• با توجه به بند پیش، مقصود ما از این نوع نشستها "فقط اطلاع از وضعیت تمدنی عالم" نیست، بلکه افزون بر آن ایجاد انگیزه برای پاسخ به پرسشهایی است که در دنیای امروز متوجه دین است و انتظار میرود دین توان خود را برای پاسخ به آنها بیازماید. جهتگیری ما این است که در مثلا یک دهه آینده تعداد طلبهها و درسخواندههای حوزه را که توان و انگیزه ورود عالمانه به این مباحث را البته در مقیاس تمدنی دارند افزایش دهیم.
• اینطور نیست که اگر محور کارهای ما بحث تمدنسازی نباشد، پس الزاما تنها "فقط از نقش دین در تمدن" میخواهیم صحبت کنیم، همان طور که عرض کردم هدف ما تقویت بینش تمدنی است، نقش دین در تمدن یک پیشفرض برای ماست ولی هدف ما در اینجا تنها تبیین این موضوع نیست، بلکه امیدواریم بتوانیم از طرحهایی حمایت کنیم که بر اساس خروجی آنها مشخص شود فقیهی که تمدنی بیاندیشد فقه او چه تفاوتی با فقه متعارف پیدا خواهد کرد، اصول فقه با رویکرد تمدنی چه افزودهها یا کاستههایی نسبت به علم اصول فقه موجود دارد؟ قرآنپژوهی با رویکرد تمدنی، حدیثپژوهی با رویکرد تمدنی، تاریخپژوهی با رویکرد تمدنی چه تفاوتی با وضعیت کنونی این دانشها دارد؟ تبلیغ دینی با رویکرد تمدنی چه بایدها و نبایدهایی دارد؟
• اگر این جمله شما را مبنا قرار دهم: "در اینجا بنده هم در جهاتی و مهم تر از همه، این که دین در حد و اندازه خود می باید هماهنگ با امر پیشرفت بشر بوده، و به خصوص مدل های خود را در تکنولوژی با تعریف مشخص داشته باشد، همراه هستم." و البته دامنه آن را به هنر و زیست اجتماعی و تمدن هم بگسترانم، به اعتقاد بنده، هر دو به یک نقطه مشترک رسیدهایم. به جد معتقدم که هر جا به باور شما بر خلاف این حرکت کردهایم در یک گفتگوی مستند روشن خواهد شد که چنین نیست و ما (میز تمدن) پا از این حیطه بیرون نگذاشتهایم.
استاد رسول جعفریان:
جناب آقای الویری عزیز
آنچه که مبنای اصلی این نوشته حضرت عالی است، داشتن بینشی است که گرچه به فرمایش شما در جهت «تمدن سازی» نیست، (این موضع شماست) اما مقدمه ورود و دخالت حوزویان در امور تمدنی به شکل کلان! البته پس از آگاهی یافتن از «فقدانها»یی است که شرحش را داده اید. (مدتی بعد درخواست می شود درس خارج هم در این موضوعات گذاشته شود).
پیش فرض، رویه ای که در پیش گرفته اید، اعتقاد به داشتن نوعی ظرفیت در حوزه، برای مداخله در امور تمدنی به صورت کلان، [اول آگاهی لابد بعد هم عمل] و نیز ـ و مهم تر ـ بر پایه و اساس «تئوری های تمدنی» است، با این توضیح که «دین» را و مشخصا تمدن دینی را محور کار یا غالب می دانید.
اگر این پیش فرض ها نباشد، مسلما، جمع حوزوی، به خود این حق را نمی دهد، هر روز در یک موضوعی، آن هم از موضوعاتی که دنیا برای آنها، دانشگاهها و مراکز پژوهشی بیشماری ترتیب می دهد، در یک اتاق با چند طلب رسائل و مکاسب خوان، یا بدایه و نهایه خوان، به بحث بپردازد. [اینها در باره آب و وضعیت ارضی و سماوی آن چه می دانند تا در این باره به بحث بپردازند،و وقتی بحث می کنند، غیر از گفتگو از «مطر السوء» از چه حرف خواهند زد؟]
البته اگر مقصودتان صرفا نوعی اطلاع از وضعیت تمدنی عالم است (مثلا درس تاریخ تمدن)، که بنده تردید دارم، و فضا را با همه تبلیغاتی که در جهت تمدن سازی در حوزه و بیرون آن می شود، در آن سمت و سو می بینم، می شود آن را یک امر عادی دانست که جایش در کلاس درس تاریخاست نه درست کردن میز تمدن به این درازی در دفتر تبلیغات اسلامی که باید به مسائل مهم تری در حوزه دین بپردازد.
آنان که برای این میز برنامه ریزی می کنند، و فضایی درست می کنند که روزی هزاران بار کلمه تمدن اسلامی بکار برود، کسانی هستند که می خواهند تمدن اسلامی را بر اساس بینش و تئوریهایی که صد سال است مسلمانان مصری و سوری ـ که شرحش را دادم ـ در آن تلاش می کنند، بسازند.
اما فرض کنیم بحث تمدن سازی نیست، و فقط از نقش دین در تمدن گفته می شود. در اینجا بنده هم در جهاتی و مهم تر از همه، این که دین در حد و اندازه خود می باید هماهنگ با امر پیشرفت بشر بوده، و به خصوص مدل های خود را در تکنولوژی با تعریف مشخص داشته باشد، همراه هستم. با احتیاط، بدون آن که به دین هم آسیب برسد.
به نظرم منازعه بر سر آن است که عده ای می خواستند [و حالا هم می خواهند، معارف باد و باران از قرآن و حدیث درآورند. عده ای می خواهند طب جدید را با استناد به تعدادی روایت و تجربه سنتی یونانی و بعد مسلمانی شده، منکوب کنند [سری به پردیسان بزنید و در و دیوار را نگاه کنید].
اساسا بگویم، حتی اگر بحث بر سر اینها نباشد، نفس ورود دین در علم، یا به عبارت شما تمدن ـ با این باور که چند و آیه و حدیثی در باره هر یک از موضوعات مطروحه داریم، همانها که نمونه اش را در کتاب مرآت الغیب که تازه منتشر کردم می بینید ـ از نقش علم و رواج آن در عمق جامعه، جلوگیری می کند و همه را حوالت به متون دینی می دهد.
علم و تمدن که ترکیبی از علم و تکنیک است، باید راه خود را بروند و اگر جایی به صراحت دین، در زمینه تکنیک توصیه ای دارد ـ و نظیرش همانها که دانش روانشاسی و علوم تربیتی و غیره هم دارند ـ به سخن دین گوش بدهد.
این در حالی است که عده ای فقط به خاطر یک آیه پزشکی در قرآن که از عسل و امر شفا صحبت کرده، این همه طب اسلامی در می آورند، بدانید که با این رویه، فکر علمی از جامعه رخت بربسته و به جای آن امیدهای بی جا به اندیشه هایی که جای علم را می گیرد، رواج می یابد.
یک ابهام دیگر در فرمایشات شما، خلط کردن امر «امت اسلامی» است با مباحث تمدن اسلامی. آب در امت اسلامی، آیا ربطی به اسلام شناسی به ترتیبی که در حوزه معمول است دارد؟ به نظرم بهتر است وزرای نیرو و آب کشورهای اسلامی جمع شوند، و نه از سر باورهای اسلامی، بلکه بر اساس مصالح دنیای اسلام در این باره بحث کنند. وقتی این بحث به حوزه می آید، جایی که یک دانشگاه است، این فکر مطرح می شود که اینجا از اسلام نظریاتی در می آید که می تواند سرنوشت آب را در ا مت اسلامی تغییر دهد.
سرنوشت آب هم در تمدن اسلامی، یعنی این که تاریخ آب و آبیاری و رودخانه ها و ... در تمدن اسلامی چه بوده، یک مبحث کاملا تاریخی است و آن هم مثل همین بحث امت اسلامی، ربطی به آموزه های حوزوی ندارد. البته قبلا هم اشاره کردم، احکام فقهی آب مثل زمین، در فقه می شود اما اینها با آنچه در این قبیل محافل مطرح می شود، بسیار فاصله دارد.
مسلما و مسلما، علم هم که در دوره هایی مدعی بود و شاید الان هم مدعی است که می تواند جای دین بگیرد، به همان اندازه اشتباه می کند که کسی تصور کند، دین می تواند جای تمدن را بگیرد.
• در باره رابطه تمدن و امت خلط سهوی صورت نگرفته است، قلمرو تمدن اسلامی امت اسلامی است نه ایران اسلامی. ما هر جا کلمه تمدن را به کار میبریم مرادمان در قلمرو امت است. در این صورت، راههای برطرف کردن چالشهای موجود و پیش روی آب در امت اسلامی چرا نمیتواند با اسلامشناسی متعارف حوزه (مرادم ظرفیتهای این اسلامشناسی است نه وضع موجود آن) پیوند بیابد؟ به عنوان مثال اگر علمای جهان اسلام فتوای مشترک صادر کنند که بستن سرچشمههای آب فرات و دجله در ترکیه (پروژه آناتولی بزرگ GAP) با توجه به پیامدهای سنگین اجتماعی و اقتصادی و زیستمحیطی آن و با توجه به مصالح امت اسلامی یک حرام شرعی است، آیا این فتوا نمیتواند بر تصمیمهای اجتماع فرضی وزرای نیروی پیشنهادی شما اثرگذار باشد؟ و مثلا اجرای مصوبه آنها را آسان کند؟ حق با شماست که اسلام متولی نظریه آب نیست، ولی از اسلامشناسی متعارف حوزهها، میتوان انتظار داشت فتاوایی "در آید که میتواند سرنوشت آب را در امت اسلامی تغییر دهد."همه کوشش ما این است که کمک کنیم که حوزه علمیه هر چه بیشتر به این مسائل توجه یابد و خود را تا تراز نقشآفرینی در سطح امت اسلامی ارتقا دهد.
• این سخن شما نیز در غایت اتقان است که "سرنوشت آب هم در تمدن اسلامی، یعنی این که تاریخ آب و آبیاری و رودخانه ها و ... در تمدن اسلامی چه بوده، یک مبحث کاملا تاریخی است" ولی این که "ربطی به آموزه های حوزوی ندارد" را صادقانه عرض میکنم که درنمییابم. گمان همیشگی ما این بوده و هست که به هر اندازه فقیهان ما بیشتر تاریخ بدانند فتوای آنها به اصابت نزدیکتر است. البته کلانطرحی که در یادداشت قبلی به آن اشاره کردم بیشتر برای انتقال تجربه تمدنی مسلمانان به وزارت نیرو و نیز کمک به تدوین الهیات آب بود نه کمک به فرایند استنباط فقهی و این یعنی پنجره کلاسهای تاریخ را به سوی فضاهای کاربردی باز کنیم.
• به درستی اشاره کردهاید که "ما به عنوان روحانی در این جامعه، ضمن این که وظیفه مان حفظ حوزه دین در محدوده واقعی آن است، جلوگیری از ورود آن به عرصه هایی است که خود قرآن هم ورود نکرده است."، قصد ما هم ورود به قلمرویی که دین وارد نشده است نیست، ولی به باور ما دین (دین اسلام) وارد قلمرو جامعهسازی شده است و جامعهسازی بالمآل به تمدن میانجامد و از سوی دیگر دین چون سرشت جهانی دارد، دیندارانی با نگاه جهانی و تمدنی میطلبد و ما از این دو قلمرو پا بیرون نگذاشتهایم.
• این که تجربه گذشته ما این است که "هیچ پیشرفتی نداشتیم تا غرب آمد" با آگاهی اندک بنده البته اگر نقطه شروع تمدن پیشین را عصر صفوی ندانیم، قابل جمع نیست. در این زمینه هم باید در فرصتی دیگر بیشتر از محضرتان استفاده کنم؛ و البته این به معنای مخالفت با شما در باره گرفتار آمدن بخشهایی از امت اسلامی به "آفات سنتگرایی عجیب و غریبمان" نیست.
• من انکار نمیکنم که در فضایی غوغایی در باره بحثهای تمدنی تنفس میکنیم ولی به نظر میرسد در کنار "بینش و تئوریهای صد ساله مسلمانان مصری و سوری" اکنون یک بینش تمدنی دیگری با بنمایههای مکتب اهل بیت علیهم السلام در کشور در حال قوام یافتن است (تأکید میکنم یک بینش تمدنی و نه چیزی بیشتر) و وظیفه همه ماست که به پیراستن آن از کژیها بکوشیم. تازیانه منازعهای که فرمودید که "عدهای میخواستند و میخواهند علوم مربوط به باد و باران را از قرآن درآورند" بر سر و تن نحیف ما بینوانایان فرود نیاورید. به پیر و به پیغمبر قسم ما در پی آن نیستیم.! گرچه در این باره نیز به نظر میرسد اختلاف برداشتها و تحلیلهایی هست که روزی باید برای نقد و اصلاح شدن خدمتتان عرضه کنم. اگر به نظر شما در وسط این گونه نظریهها گرفتار هستیم، چشم امیدمان به راهنمایی امثال شماست که از این ورطه بیرون آییم. خاطرتان آسوده باد که ما با دیدگاههای شگفت اندیشهسوز علمستیز از انکار مطلق غرب و پشت کردن به همه تجربیات بشر بما هو بشر تا بسندهپنداری چند روایت برای بنا نهادن یک علم که عمری به درازای تاریخ بشر دارد، همراهی نداریم.
سخن پایانی این که احتمالا از میزان ارادتم به شما که به لطف خدا یک تنه به اندازه یک سازمان بزرگ زحمت میکشید و همواره منشأ خیر و برکت هستید، بی خبر باشید، لذا امیدوارم نگارش این چند سطر حمل بر جسارت و کماهمیت انگاشتن دغدغههای ستودنیتان نشود. برای سنجش "اندازه میز تمدن" دوباره و از صمیم قلب شما را به حضور در جمعی از اعضای حقیقی میز تمدن و گفتگویی صریحتر و مستقیم دعوت میکنم.
روز سوم مرداد، میهمان کارگروه تاریخ معاصر (با مدیریت استاد موسی نجفی) در موسسه امام خمینی ره بودم. محور گفتگو، کتاب کاوشهای نظری در الهیات وتمدن بود. این کتاب که مجموعه مقالات تمدنی با رویکرد الهیاتی است، به پیشنهاد و راهنمایی دکتر نجفی در جلسات متعددِ این کارگروه به بحث و نقد گذاشته شده بود. در این جلسه با حضور بنده، این نقدها مطرح شد و ذیل هریک از نقدها هم بنده توضیحاتی دادم. دکتر نجفی در آغاز، این کتاب را یکی از مهمترین و پیشرفتهترین آثار در حوزه مطالعات نظری و الهیاتیِ تمدن دانستند که درآینده جای آن بیشتر معلوم خواهد شد. سپس طی گفتگوهایی با جناب استاد و پژوهشگران گروه تاریخ معاصر، مواردی به عنوان کاستیها و مشکلات این کتاب مطرح شد، همچون قلم سخت و سنگین، فقدان مبنای نویسنده در بیان نظریات دیگران، و نبود یک فرضیه مشخص برای کل کتاب.
@Habibollah_Babai
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
👆ادامه قبلی
🔰کاوش های نظری در الهیات و تمدن
1
مولف : حبیب الله بابایی
ناشر کتاب : پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
سال نشر : 1393
تعداد صفحات : 604
300,000 ریال
افزودن به سبد سفارش
معرفی کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
معرفی کتاب
✅این کتاب از 9 فصل «ماهیت تمدن»، «ماهیت مطالعات تمدنی»، «حکمت عملی، حکمت تمدنی»، «الهیات تمدنی»، «جامعه فرهنگ و تمدن در تفکر و تجربه صوفیان مسلمان»، «فرهنگ تکثرگرایی غربی و چالش های نوپدید آن در زیست و هویت مسلمان شرقی»، «اسلام و تمدن در اندیشه حسن حنفی و مالک بن نبی»، «درآمدی بر الهیات عملی در اندیشه دینی مدرن»، «الهیات و فرهنگ مروری بر تطورات فکری الهی دانان مسیحی در مطالعات فرهنگی» و پیوست ها تشکیل شده است که هر بخش دارای مباحث گوناگونی است.
🔴این مجموعه در پی بیان تأملاتی است در امکان مطالعات دینی در موضوعات تمدنی و ضرورت مطالعات تمدنی در موضوعات دینی، این دو رویکرد، نوعی مواجهه با اندیشه سکولار در عرصه های کلان اجتماعی است تا نگرش تمدنی را در تفسیر ادیان (اعم از اسلام، مسیحیت و یهودیت) توصیه کند و بر قابلیت های ادیان در تدبیر و طراحی تمدن ها تأکید نماید.
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
اولین نشست از سلسله نشستهای راهبردی ـ تمدنی، مسئلۀ ارتباطات و آینده آن در جهان اسلام، از سوی مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) یک ماه پیش در تهران در هتل پارسیان اوین با پروفسور مولانا پنج ساعت به طول انجامید. این نشست که با حضور اعضای هیئت علمی مرکز مطالعات برگزار شد، پرسشهایی از این دست را تمرکز کرد که آیا ارتباطات آمده به جهان اسلام، ظرفیت های تمدنی (امت ساز) ایجاد خواهد کرد («امت مجازی» در تعبیر اولیویه روآ) و موجب نوعی از وحدت و یکپارچگی در میان مسلمانان خواهد شد و یا اینکه، این پدیده برای دنیای اسلام به نوعی از گسیختگی و پارگی در هویت اسلامی منجر می شود؟ و آیا چنین ارتباطات فزاینده در جهان اسلام، به «تعارف» (لتعارفوا) بین تمدنها و یا بین انسان ها منجر شده، یا اینکه ممکن است نفس این ارتباطات، اختلافات پنهان مانده در تمدنها را عیان نموده و ما را به سمت نوعی از برخورد و تنش بکشاند؟
یکی از نکات مهم در بیان مولانا در این نشست نقد «بُتبودگی»ِ تکنولوژی و سیطرۀ آن بر زمان و زمین و بر روح و روان مسلمان امروز بود. از نظر ایشان بتبودگی تکنولوژی در جامعۀ امروزی ما اولا باعث شده ارتباطاتمان با ابعاد دیگر هستی، حتی طبیعت، به محاق رود و ثانیا آدمی تمام اهتمام خود را معطوف به ابزار کرده و از آن هدفی مطلق درستکند.
@Habibollah_Babai
گزارش مبسوط اولین نشست «مرکز مطالعات اجتماعی وتمدنی»
چالشهای تمدن اسلامی، و مسئلۀ «ارتباطات» در جهان اسلام
در نشست با پروفسور مولانا
تاریخ 5 تیرماه، هتل اوین
موضوع «ارتباطات» در جهان امروز و در دنیای کنونی اسلامی یکی از مسئلههای کلان در عرصههای تمدن انسان امروز و در فرایند تمدنی مسلمانان است. شناخت ابعاد تمدنی آن، چالشهای آن در سطح مناسبات جهان اسلام از جمله ضرورتهای تمدنی مسلمانان و همینطور نخبگان تمدناندیش در جمهوری اسلامی ایران است. در این باره پرسشهای مهمی وجود دارد که بخشی از آن در گفتگو با پروفسور مولانا در هتل پارسیان اوین مطرح شد و مورد بحث و مناقشه قرار گرفت: اینکه اساسا ارتباطات پنج گانۀ انسان (با خدا، با طبیعت، با خود، با دیگری، و با تکنولوژی ) در اندیشه مولانا، چه مسئلهای از مسائل جهان کنونی اسلام در موضوع ارتباطات (از جمله ارتباطات مربوط به حاکمیتها) را حل میکند و فرایند نیل به این تغییر و تحول چه میباشد؟ اینکه آیا میتوان ارتباطات در جهان امروز غرب را با ارتباطاتی که امروزه در کشورهای اسلامی در جریان است، همسان انگاشت و احکام یکسانی را بر آن دو جاری ساخت، یا آنکه باید بین ارتباطاتِ در غرب مانده با ارتباطاتِ آمدۀ به شرق تفکیک کرد؟ و در این بین، آیا ارتباطات آمده به شرق، برای جهان اسلام ظرفیت های تمدنی (امت ساز) ایجاد خواهد کرد («امت مجازی» در تعبیر اولیویه روآ) و موجب نوعی از وحدت و یکپارچگی در میان مسلمانان خواهد شد و یا اینکه، این پدیده برای دنیای اسلام به نوعی از گسیختگی و پارگی در هویت ملی و هویت اسلامی منجر می شود؟ اینکه «سرعت در تولید اندیشه» و «سرعت در تحولات اجتماعی» در عرصههای جهانی چه بازتابی در تحولات فرهنگیِ جهان اسلام در پی دارد و آنگاه آیا چنین سرعت و شتابی ارتباطات انسانی را ارتقا میبخشد و موجب تراکم خیرات انسانی در جامعه مسلمانان میشود، و یا اینکه چنین سرعتی به نوعی از جامعه بی شکل (در تعبیر زیمل) و یا بی خانمان اجتماعی (در تعبیر برگر) و یا به نوعی از اضطراب تمدنی (در تعبیر لوفان بومر) منتهی میشود؟ و نهایتا اینکه چنین ارتباطات فزاینده در جهان اسلام، آیا به «تعارف» (لتعارفوا) بین تمدنها و یا بین انسان ها منجر شده و اخلاقیات جامعه مسلمانان را ترقی میدهد، یا اینکه ممکن است نفس این ارتباطات، اختلافات پنهان مانده در تمدنها را عیان نموده و ما را به سمت نوعی از برخورد و تنش در عرصۀ دولتها و بلکه مابین امت ها بکشاند؟
پرسشهای فلسفی ـ تمدنیِ فوق محورهای گفتگو با جناب پروفسور مولانا بود. ایشان تقاضای ما را برای گفتگو به گرمی پذیرفتند و در گفتگو جدیای که پنج ساعت به طول کشید صبوری کردند و نقطه نظرات خود را در این باب ارائه نمودند.
نکته نخستی که مولانا از منظر فلسفی برآن تأکید داشتند، این بود که اساسا هستی بدون ارتباطات نمیتواند وجود داشته باشد، این در حالی است که اساسا در رشته ارتباطات کمتر به فلسفه پرداخته میشود و مباحث این رشته نوعا بدون توجه به ریشه و بنیادهای نظری و فلسفی شکل میگیرد. پیامدهای این بیریشگی در دانش ارتباطات باعث شده است که پرسشهای پایه در علم ارتباطات مغفول بماند. ازنظر مولانا آنچه در ارتباطات امروز رخ داده سیطرۀ دانش رباضی بر ارتباطات انسانی است، در حالی که میبایست دراین علم انسانشناسی پایه و بلکه مبدأ برای دانش ارتباطات قرار میگرفت. به بیان دیگر، ریاضیات نمیتواند ارتباطات انسان با انسان را سامان بدهد، آنچه که باید در این مسیر شکل بگیرد و روابط انسان و انسان را بسامان کند، فلسفه و علم النفس اجتماعی است.
نکته دوم در این گفتگوها تأکید بر این نکته بود که تا زمانی که محیط ارتباطی انسان در دنیای اسلام را فهم نکنیم، تأثیر اینترنت بر تمدن اسلامی و بر جهان امروز اسلام را نخواهیم فهمید. اگر ندانیم و درک نکنیم که به لحاظ فلسفی و هستیشناختی و همینطور به جهت انسانشناسی، عالم ارتباطات چیست، فرایند آن کدام است، و ارتباط بین انسان و انسان، و انسان خدا، انسان و طبیعت، و انسان تکنولوژی و در نهایت انسان و خود (self) چگونه است و این روابط پنج گانه در چه روندی صورتبندی شده و نظام ارتباط انسانی را بوجود میآورد، نمیتوانیم دنیای ارتباطات امروز را فهم کنیم، آن را نقد نماییم، در مورد «امید» و یا «تهدید» بودن آن در جهان اسلام داوری نماییم.
@Habibollah_Babai
آنگاه در بیان سوم خود، مولانا تأکید کردند که آنچه که منِ متفکر مسلمان در مورد بنیادهای ارتباطات در جهان امروز باید اندیشه کنم، استفاده از جهانبینی اسلامی و فرهنگ دینی خود در جهت ترمیم پایههای سست ارتباطات امروز است که بیتوجه به زیرساختها، نوعی از ارتباطات کاریکاتوری را در جهان امروز موجب گشته است. در این بین ایشان بر پنج بُعد مهم اسلام یعنی توحید، تقوی، امت، امانت، و امر به معروف و نهی از منکر تأکید کردند و این پنج اصل را در روابط بین انسانی اساسی و سازنده معرفی کردند.
مولانا در فراز دیگر از سخنان خود، ساختار مدینه النبی را یکی از جوامع تیپیکال در برقراری تعادل انسانی و ارتباطات جامع انسانی با مبدأ و میانه و مقصد دانستند که میبایست در بستر تاریخی کامل میشد و راه برای ظهور تمدن محمدی صلی الله علیه و آله برقرار میگشت که سمت و سوی تاریخ عملا مانع از تکامل تاریخی و تمدنی این الگو در سرنوشت بشریت شد.
دیگر نکتهای که جناب مولانا در این نشست برآن تأکید داشتند و آن را یکی از آسیبهای دنیای امروز و یکی از معضلات جهان اسلام در امر تکنولوژی دانستند «بُتبودگی»ِ تکنولوژی و سیطرۀ آن بر زمان و زمین و بر روح و روان مسلمان امروز است. بتبودگی تکنولوژی در جامعۀ امروزی ما اولا باعث شده ارتباطاتمان با ابعاد دیگر هستی، حتی طبیعت، به محاق رود و آدمی تمام اهتمام خود را به چیزی که قرار بود صرفا ابزار باشد، معطوف کرده و از ابزارِ صرف، هدفی مطلق درست میکند و تمامی حیات و هستی خود را با همان هدف (که وسیلهای بیش نیست) تعریف و ترسیم نماید. در این نگاه، نظام توحیدی، ارزشهای توحیدی، و هویت انسانی انسان مسلمان اختلال پیدا میکند، زندگی دنیای اسلام از صبغۀ الهی تهی شده و به رنگ و صبغۀ آیفون (به مثابه خدای جدید) در میآید. مولانا بر این مسئله اصرار کردند که بُتبودگی تکنولوژی در دنیای امروز از جمله جهان اسلام، نه در ذات تکنولوژی، بلکه در ارادههای ضعیف و در درک و تحلیل معیوب ما از تکنولوژی است. به بیان دیگر، بُتبودگی نتیجه بُتساختگیهایی است که ما خود در زندگی آن را رقم میزنیم. هر میزان انسان مسلمان امروز ضعیفتر میشود، بُت تکنولوژی بر او مسلطتر و امکان رهایی از سلطۀ آیفون دشوارتر میشود.
نکته مهم دیگری که مولانا بر آن تأکید داشتند این بود که «سرعت» تحولات امروز در حوزه ارتباطات انسانی، نه سرعت در ارتباط بلکه سرعت در دادههاست. در تمدن امروز آنچه که سرعت بر او عارض میشود، دادههاست که زود تولید میشوند، زود انتقال مییابند، و زود به اشتراک گذاشته میشوند و خیلی زود هم از متن به حاشیه و گاه از حاشیه به متن میآیند. نکتهای که در این بین حائز اهمیت است این است که سرعت در دادهها، ارتباطات بین اضلاع دیگر هستی را آسان و بسامان نمیکند، این سرعت در دادهها که در یک روند غیرمتعالی در حال پیشرفت است، همچنان ما را به سمت دوری از ارتباطات هستیشناختی و انسانشناختی سوق میدهد و مع الاسف آوردهای انسانی ندارد. به بیان دیگر، ارتباطات انسانی و سرعت در دادههای در حرکت (بیثبات)، هرگز موجب تعمیق ارتباطات انسانی نشده و ما را به «تعارف» انسانی و معرفت عمیق از نفس آدمی سوق نمیدهد. در این وضعیتِ متراکم، همچنان انسان در سطح باقی مانده است، ارتباط او با منبع هستی در حاشیه است، ارتباط او با خود نیز یک ارتباط فیزیکی است، و تقریبا ارتباط او با طبیعت نیز منقطع گشته است.
و نکته حیاتی دیگری که مولانا هم در مقالۀ خود و هم در بیان خود برآن تأکید داشتند، تفکیک بین «گفتگوی تمدنها» از «تمدنِ گفتگوها» بود. از نظر ایشان در دنیایی که تمدنِ گفتگو (بخوانند تمدنی مبتنی بر ارتباطات انسانی) وجود ندارد، نمیتوان سخن از گفتگوهای تمدنها به میان آورد. زمانی تمدنها به گفتگو خواهند نشست که گفتگو در آن تمدن به رسمیت شناخته شده باشد و ارتباطات انسانی مرکزیت یافته باشند. در جهانی که ارتباطات انسانی هنوز تئوریزه نشده است، مبانی آن هنوز روشن نگشته، و فرمول و فرایند مشخصی برای آن تعریف نگشته است، و نظامواره ارتباطات انسانی با تمامی شئونات جامع انسان معلوم نشده است، گفتگوهای تمدنی هم لاینفع خواهد بود و روابط انسان و انسان را در درون و بیرون تمدنها به سرانجام نخواهد رسید.
@Habibollah_Babai
نکته پایانی که مولانا در این نشست بر آن تأکید داشت این بود که به رغم این انباشت تکنولوژی و ضعف انسان امروز در مواجهه با جهان تکنولوژی و فرهنگ برآمده از آن، کار از دست خدا در نرفته است، و بلکه کار از دست انسان مسلمان مومن خارج نشده است. از نظر مولانا در این وضعیت اساسا بنبستی وجود ندارد، نیازی هم به اعجاز نیست، بلکه آنچه که میتواند ما مسلمانان و بلکه جامعه بشری را در این وضعیت بحرانی به سمت روشنی هدایت کند، بازگشت به اسلام است. مولانا نمونۀ این بازگشت حقیقی و آنگاه تحول جهانی در نظام مناسبات انسانی را حرکت امام خمینی در انقلاب اسلامی ایران میدانند. امام خمینی ره از نگاه ایشان، با طرح نظریه ولایت فقیه، نظام ارتباطی انسانبنیانی را پیش نهادهاند و در نظامات غیرانسانی در ساحت ارتباطات بشری را تردیدها و تَرَکهای بسیاری بوجود آوردهاند که باید بر این مسیر تحفظ کرد و آن را به انجام رسانید.
@Habibollah_Babai
اولین دوره پژوهشگری امداد فرهنگی از سوی میز مسایل اجتماعی دفتر تبلیغات اسلامی باهمکاری مرکز آموزش های کاربردی این دفتر و برخی نهادهای علمی و پژوهشی، در دهکده وسف برگزار شد.
این دوره که اولین مرحله از دوره پژوهشگری می باشد طی سه روز چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه به صورت فشرده برگزار شد و 30 نفر از طلبه های خواهر و برادر در محورهای ذیل آموزش دیدند:
روش تحقیق و مهارتهای مصاحبه، اخلاق حرفه ای مصاحبه، روش تجربه خوانی مصاحبه، چارچوب مفهومی امداد فرهنگی ، رویکردهای مددکاری، و منابع اجتماعی امداد.
این دوره پژوهشگری در صدد کسب مهارتهای کشف، خوانش، و مدل سازی از روحانیان نخبه در امر امداد فرهنگی و مددکاری اسلامی است که دوره آزمایشی این پژوهش تا آخر سال 98 به انجام می رسد.
ریاست محتر دفتر، حجه الاسلام والمسلمین دکتر واعظی سخنران اختتامیه این دوره بودند.
@Habibollah_Babai