eitaa logo
حدیث اخلاق
161 دنبال‌کننده
867 عکس
989 ویدیو
22 فایل
زمینه سازان ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
〰〰〰〰〰〰 ❗️انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است❗️ ⭕ آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) : ➰ یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد، رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟ ➰ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:" آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کارr خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند. ➰ انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!" و من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم. 🍃پست هارا به اشتراک گذارید.🌹
🔴چرا ما جنبه و ظرفیت دانستن اسرار غیب را نداریم؟ ✳️روزی در خدمت شیخ جعفر مجتهدی بودم و شخصی به اصرار از ایشان میخواست تا راز دستیابی به “ علم جفر ” را برای او بیان کنند و ایشان به او می گفتند : ❄️آیا در خود این قدرت را می بینی که در صورت واقف شدن به این راز ، از آن استفاده نکنی و آن را سرمایه دکانداری خود قرار ندهی؟! 🌺پس از رفتن آن شخص ، حضرت آقای مجتهدی فرمودند : اینها نمیدانند که جهل به بعضی از مسائل برای آنها در حکم نعمت است 🌸ائمه اطهار (علیهم السلام ) فقط برای اصحاب خاص خود برخی از اسرار را در حد مرتبه ای که داشتند ، فاش میکردند... ⚡️اینها مسائلی نیست که در کوچه و بازار بر سر زبانها بیفتد و در امور مادی از انها استفاده شود ! ✳️ سپس این ماجرا را تعریف کردند : 🍃مردی از دوستان امام صادق (علیه السلام) در طلب یافتن “ اسم اعظم ” بود و هر روز به خدمت آن حضرت شرفیاب می شد و از امام معصوم می خواست تا حرفی از حروف اسم اعظم را به او تعلیم دهد. 🌺 ولی امام صادق (علیه السلام) او را از این امر بر حذر می داشت و میفرمود : هنوز قابلیت و ظرفیت لازم را پیدا نکرده ای ! ولی آن مرد دست بردار نبود و هر روز خواسته خود را تکرار می کرد ! 🌷روزی امام صادق (علیه السلام) به او گفتند : ✳️امروز مقارن ظهر ، به خارج از شهر می روی و در کنار پلی که در آنجا هست می نشینی صحنه ای را در آنجا خواهی دید که باید بیائی و برای من بازگو کنی . ♻️آن مرد دستور امام را اطاعت کرد و به محل موعود رفت . چیزی از توقف او نگذشته بود که مشاهده کرد پیرمرد قد خمیده ای با پشته نسبتا بزرگی از خار و خاشاک اهسته اهسته به آن پل نزدیک شد و با زحمت بسیار، دو سوم از درازی پل را طی کرد . 🔆در همان اثنا مرد جوانی تازیانه بدست و سوار بر اسب از طرف مقابل قصد عبور از پل را داشت 🍃جوان سوار به آن مرد کهنسال نهیب می زند که راه آمده را برگرد تا او از پل عبور کند ! و پیرمرد به او میگفت که : من دو سوم از پل را پشت سر گذاشته ام و با این بار سنگین و ضعف جسمانی انصاف نیست که از من چنین توقعی داشته باشی ⚡️ بلکه انصاف حکم می کند که تو بخاطر جوانی و سوار بر اسب بودن فاصله کوتاهی را که آمده ای باز گردی و راه را بر من سد نکنی . ⛔️جوان مغرور با شنیدن سخن پیرمرد،او را به تازیانه میگیرد و با نواختن ضربات پی در پی او را به عقب نشینی از پل وا میدارد ! 🌷و پیرمرد پس از رفتن سوار ، دوباره با کوله بار سنگینی که بر دوش داشته راه رفته را مجددا طی می کند و پس از عبور از پل به طرف خیمه ای که در آن حوالی بود رهسپار می شود ❄️آن مرد که ستم آشکار جوان سوار را بر آن مرد سالخورده می بیند به محضر امام شرفیاب می شود و ماجرا را با ناراحتی برای حضرت تعریف میکند . ☀️ امام از او می پرسند : اگر تو حرفی از حروف اسم اعظم را می دانستی با آن جوان سرکش و مغرور چه می کردی ؟! 💥عرض می کند : به سختی ادبش می کردم به گونه ای که تا پایان عمر آن را فراموش نکند ! 🌺امام علیه السلام فرمود : آن مرد سالخورده خارکنی را که دیدی از اصحاب سرّ ما بود و از اسم اعظم نصیب داشت ، ⚡️ولی از آن برای مقابله با آن جوان استفاده نکرد و قابلیت خود را برای چندمین بار به اثبات رسانید...! ✳️آن مرد وقتی که از حقیقت امر آگاهی یافت ، به خواسته نابجای خود از امام پی برد و از آن پس در صدد تزکیه نفس برآمد و دیگر در مورد اسم اعظم با امام سخنی نگفت...
💙🍃 🍃🍁 گشایش بخت(ازدواج) ❤️👌مرحوم کاشانی میفرمایند↯↯ برای گشایش بخت دختران دو رکعت نماز بخواند و بعد از ان سلام بدهد و رو به قبله ۱۰۰ مرتبه ذکر "یا لطیف" را بگوید ان شاءالله هر چه سریعتر برای او همسری پیدا میشود 💠بهتر است در ایام مبارکی مانند↯ 🔺عید فطر ▪️۲۳ رمضان 🔻روز ششم ماه قمری 📚معراج الذاکرین
*با چهار کس مهربان باش*:- پدر👴 مادر👵 برادر👱 خواهر🙎 *از چهار چیز به خدا پناه ببر* :- همّ🌟 حزن🌺 ناتوانی🌟 بخل🌺 *به چهار کس سخت نگیر* :- يتيم🍁 بیچاره🌷 فقير🍁 مريض🌷 *به چهار چیز خود را آراسته کن* :- صبر🌵 بردباری🍀 علم📙📙 كرم🌹 *به چهار گروه نزدیکتر شو*:- مخلص🌸 باوفا💖 كريم🌸 صادق💖 *با چهار کس دوستی مگیر* :- دروغگو🌺 دزد🌱 حسود🌺 لجباز🌱 *چهار کس محرومشان نکن* :- همسرت🌸 فرزندان🌾 آشنا و فامیل🌸 دوستانت🌾 *چهار چیز کمش خوبه* :- خوراک💐 خواب🌼 تنبلی💐 پر حرفی🌼 *چهار چیز قطع مکن* :- نماز قرآن📔 ذکر خدا ☝️ صله رحم🌷
(ع) ⚡️پاسخ سلیمان ع به عابد روزی عابدی در مسیر راه موکب پرشکوه سلیمان ع در حال عبادت بود وقتی موکب با شکوه سلیمان ع را دید به پیش آمد و گفت: ای پسر داوود! براستی خداوند سلطنت و امکانات عظیمی در اختیارت نهاده! حضرت سلیمان که هرگز به جاه و مقام دل نبسته و مقامات ظاهری مغرورش نکرده بود به عابد چنین گفت: ثواب یک تسبیح خالصانه در نامه عمل مومن، از همه آنچه خداوند به سلیمان داده بیشتر است، زیرا ثواب آن تسبیح در نامه عمل می ماند ولی سلطنت سلیمان ع از بین میرود. ⚡️گزارش عجیب هدهد به سلیمان ع حضرت سلیمان ع با تمام حشمت و شکوه و قدرت بی نظیر بر جهان حکومت میکرد. پایتخت او بیت المقدس در شام بود. خداوند نیروهای عظیم و امکانات بسیار در اختیار او قرار داده بود، تا آنجا که رعد و برق و باد و جن و انس و همه پرندگان و حیوانات دیگر تحت فرمان او بودند. و او زبان همه آنها را می دانست. هدف حضرت سلیمان ع این بود که همه انسانها را به سوی خدا و توحید و اهداف الهی دعوت کند و از هرگونه انحراف و گناه باز دارد و همه امکانات را در خدمت جذب مردم به سوی خدا قرار دهد. در همین عصر در سرزمین یمن، بانویی بنام بلقیس بر ملت خود حکومت میکرد و دارای تشکیلات عظیم سلطنتی بود. ولی او و ملتش به جای خدا، خورشید پرست و بت پرست بودند و از برنامه های الهی به دور بوده و راه انحراف و فساد را می پیمودند. روزی حضرت سلیمان ع بر تخت حکومت نشسته بود. همه پرندگان که خداوند آنها را تحت تسخیر سلیمان قرار داده بود با نظمی مخصوص در بالای سر سلیمان کنار هم صف کشیده بودند و پر درمیان پر نهاده و برای تخت سلیمان سایه ای تشکیل داده بودند تا تابش مستقیم خورشید، سلیمان را نیازارد. در میان پرندگان، هدهد(شانه به سر) غایب بود، و همین امر باعث شده بود به اندازه جای خالی او نور خورشید به نزدیک تخت سلیمان بتابد. سلیمان دید روزنه ای از نور خورشید به کنار تخت تابیده، سرش را بلند کرد و به پرندگان نگریست و دریافت هدهد غایب است. پرسید: چرا هدهد را نمی بینم، او غایب است. به خاطر عدم حضورش او را تنبیهی شدید کرده یا ذبح می کنم مگر اینکه دلیل روشنی برای عدم حضورش بیاورد. چندان طول نکشید که هدهد به محضر سلیمان ع آمد، و عذر عدم حضور خود را به حضرت سلیمان ع چنین گزارش داد: من از سرزمین سبا، (واقع در یمن) یک خبر قطعی آورده ام. من زنی را دیدم که بر مردم(یمن) حکومت میکند و همه چیز مخصوصا تخت عظیمی را در اختیار دارد. من دیدم آن زن و ملتش خورشید را می پرستند و برای غیر خدا سجده می نمایند، شیطان اعمال آنها را در نظرشان زینت داده و از راه راست باز داشته است و آنها هدایت نخواهند شد، چرا که خدا را پرستش نمی کنند...! آن خداوندی که معبودی جز او نیست و پروردگار و صاحب عرش عظیم است. حضرت سلیمان عذر هدهد را پذیرفت و بیدرنگ در مورد نجات ملکه سبا و ملتش احساس مسئولیت نمود و نامه ای برای ملکه سبا فرستاد. و او را به توحید فراخواند. نامه بدین شرح است(کوتاه و پرمعنا): به نام خداوند بخشنده مهربان توصیه من این است که برتری جویی نسبت به من نکنید و به سوی من بیایید و تسلیم حق گردید. سلیمان ع نامه را به هدهد داد و فرمود: ما تحقیق میکنیم تا ببینیم تو راست میگویی یا دروغ؟ این نامه را ببر و بر تخت ملکه سبا بیفکن، سپس برگرد تا ببینیم آنها در برابر دعوت ما چه می کنند و هدهد چنین کرد.
🌻حرفهایی وکارهایی که فشار قبر دارد🌻 1⃣ اجتناب نکردن از اِدرار ونجاست. 2⃣ رکوع نماز راصحیح بجا نیاوردن . 3⃣ بد اخلاقی در خانه ( چه مرد باشد یا زن) فشار قبر دارد. 👈آیه الله مظاهری حفظه الله فرمودند حرفهای(( مالایعنی)) یعنی سخنان بیهوده فشار قبر دارد. 👌 چه بسیار افرادی را سراغ داریم که برای خاطر همین مزاح ها و فکر نکردن ها و گفتن های بیجا ، خودشان را به باد دادند. 📙 جهاد با نفس ج 1 ص 240 🌻دوستان و آشنایان خود را با این کانال حدیث آشنا کنید🌻
🌸🍃🌸🍃 💠تعَیُّر چیست؟ تعیُّر یعنی انسان بعد از وقوع اتفاقِ بدی برای کسی، او را سرزنش کند یا آن اتفاق را حق او بداند و نتیجه‌ی نفرین و آه خودش بداند. مثال: کسی فرزندش مریض شده و می‌میرد. شخص دیگری به او می‌گوید: «دیدی آه من گرفت؟! من دل بسیار حساسی دارم کسی که دل مرا بشکند دچار بلا می‌شود...» یا شخصی برای چنین کسی بگوید: «حقش بود، مال حرام زیاد خورده بود...» و یا دیگری نزد او رفته و بگوید: «چرا این بلا سر تو آمد؟ یقینا خطا و گناه بزرگی کرده‌ای!!!» همه این‌ها تعَیُّر و کاری حرام است. یکی از عیوب بسیار زشت و گناه بسیار خطرناک یعنی سرزنش و ملامت دیگران به خاطر عیوب و لغزش‌های آنهاست. کیفر بعضی از گناهان به آخرت موکول می‌شود؛ ولی برخی از گناهان به دلیل آثار سوئی که دارند، کیفر آنها از همین دنیا شروع می‌شود. تعیُّر، از گناهانی است که کیفر آن از همین دنیا شروع می‌شود. هر کسی که تعيّر کند طبق کلام امام صادق(ع) از دنیا نمی‌رود مگر آنچه را که دیگران را سرزنش کرده، به آن مبتلا ‌شود. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌹كانال شاخه طوبي 🌹 مطالب روزاته ما در ايتا
التماس دعاء یعنی چه؟ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻮسی ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺎ ﺯﺑﺎنی ﺩﻋﺎ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی ﺗﺎ ﺩﻋﺎﻳﺖ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﻮﺩ ﻣﻮسی ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ : ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺩﻋﺎﻛﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی !! (( و این است فلسفه ی التماس دعا)) " در این روز ها و شب های پیش رو نگاهمان ﺑﻪ ﺩﻋﺎهاﯾﺘﺎﻥ است..." التماس دعا🙏🌹
چند ایه زیبا (حتمن بخون) گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟ گفت: «انَّ مع العسر یسرا» "قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6) * گفتم: واقعا؟! گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا» حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7) * گفتم: خب خسته شدم دیگه... گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله» از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53) * گفتم: انگار منو فراموش کردی! گفت:«اذکرونی اذکرکم» منو یاد کن تا یادت باشم. گفتم: تا کی باید صبر کرد؟! گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا» تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63) «انّی اعلم ما لاتعلمون» من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30) * گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟ گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله» حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم. (یونس/ 109) * ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!) گفت: «الیس الله بکاف عبده» من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)
😍حتما بخون و منتشر کن👇 ‌ 🔴مکالمه ساختگیِ اهل بیت با : ‌ 🔻من یه گناهی کردم، بگم چه گناهی؟😏 ‌ 💚اقرار به گناه [در مقابل مردم]، است. (پیامبر ص) ‌ 🔻آخه خیلی ناراحتم!😔 ذهنمو درگیر کرده. ‌ 💚در شگفتم از کسی که ناامید است، در حالی که همراه اوست! (امیرالمؤمنین ع)۱ ‌ 🔻استغفار؟ منظورتون هست؟ میشه درمورد توبه توضیح بدین؟ ‌ 💚توبه، با دل است، و آمرزش خواهى با زبان، و تركِ گناه در عمل، و مصمّم شدن بر تكرار نكردن آن. (امام علی ع)۲ ‌ 🔻 چی؟ ‌ 💚هر كس حقّى از حقوق برادر مسلمان خود را پايمال كند، خداوند بركت روزى را بر او حرام گرداند، مگر آن كه توبه (و جبران) كند. (پیامبر ص)۳ ‌ 🔻یعنی اگه توبه کنم، خدا همــــه گناهامو میبخشه؟ خیلی پشیمونم 😢 ‌ 💚پشيمانى از گناه، گناه را محو مى كند. (امیرِ مؤمنان ع)۴ ‌ 💚توبه كننده از گناه، همچون كسى است كه گناهى ندارد. (پیامبر ص)۵ ‌ 🔻اگه اینجوری باشه که هرکی هر گناهی دلش میخواد میکنه، بعد میگه خدایا توبه! 😯 ‌ 💚كسى كه از گناهى استغفار مى كند و باز آن را انجام مى دهد، مانند كسى است كه پروردگارش را ريشخند كند. (امام رضا ع)۶ ‌ 🔻بله، یادم نبود که فرمودین باید از ته ، پشیمون بشیم و تصمیم جدی برای بگیریم 🙂 میشه دعا کنید خدا منو هم ببخشه؟ ‌ 💚به هر كسی [توفيق] توبه داده شود، از قبول آن محروم نمى گردد و به هر كس [توفيق] استغفار عطا گردد از آمرزش محروم نمى ماند. (امیر مؤمنان ع)۷ ‌ 🔻حس میکنم از بس گناه کردم و پشیمون شدم، دیگه آب از سرم گذشته! شرمم میاد دوباره برم به خدا بگم غلط کردم! 😔 ‌ 💚 بر بنده گماشته شده است و را در نظرش مى آرايد تا مرتكب آن شود، و او را به توبه كردن اميدوار مى سازد تا آن را به تأخير اندازد. (امام علی ع)۸ ‌ 🔻پس یعنی باید سریع توبه کرد؟ ‌ 💚وقتی انسان گناهی انجام می‌دهد، فرشته سمت چپ می‌خواهد آن را يادداشت نمايد، فرشته سمت راست می گويد: دست نگاهدار و صبر کن. تا هفت ساعت صبر می کند، و اگر توبه کرد، چيزی برای او نمی‌نويسد و اگر توبه نکرد، يک گناه می‌نويسد. (پیامبر ص)۹ ‌ 🔻درسته، اینکه دعاهام مستجاب نمیشه برا توبه نکردنمه؟ ‌ 💚هرگاه در روزى تو تأخير و تنگى پديد آمد، از خداوند آمرزش بخواه تا روزى را بر توفراوان گرداند. (امام علی ع)۱۰ ‌ منابع: ۱: نهج البلاغه،ح۸۴ ۲: غرر،ح۲۰۷۲ ۳: امالی صدوق،ص۳۵۰ ۴: شرح غرر،ج۱،ص۲۲۵ ۵: عیون اخبارالرضا،ج۱،ص۷۹ ۶: الكافی:۲/۵۰۴/۳ ۷: بحار:۶۹/۴۱۰/۱۲۴ ۸: نهج البلاغه،خ۶۴ ۹: بحار،ج۵،ص۳۲۱ ۱۰: تحف العقول،ص۱۷۴ ‌ حتما منتشرکنید 😍💖
(ع) ⚡️عدالت و پارسایی سلیمان ع شیوه زندگی او چنین بود که وقتی صبح میشد، از اشراف و ثروتمندان روی میگردانید و نزد مستمندان و فقیران می رفت و کنار آنها می نشست و می گفت: ▪️مسکین و بینوایی همنشین مسکینان و بینوایان است. وقتیکه شب میشد، لباس زبر مویین می پوشید، و آن را به شدت بر گردنش می بست، و همواره تا صبح گریان بود و به عبادت خدا اشتغال داشت، و از اجرت زنبیلهایی که می بافت، غذای مختصری تهیه میکرد و میخورد، و راز اینکه درخواست ملک و حکومت بی نظیر از خدا کرد این بود که بر کافران و حکومت آنها غالب و پیروز گردد. از عدالت و مهربانی او نسبت به زیردستان اینکه؛ امام سجاد ع فرمود: علت اینکه بر سر پرنده قنبره کاکلی مانند تاج قرار داد، این است که حضرت سلیمان ع دست مرحمت بر سر او کشید، و چنین تاجی بر اثر آن، در سر او پدیدار گشت، که داستانش چنین است: روزی قنبره نر می خواست با قنبره ماده نزدیکی کند، ولی قنبره ماده امتناع می ورزید. قنبره نر به او گفت: از من جلوگیری نکن می خواهم از تو دارای فرزندی شوم که ذاکر خدا باشد. قنبره ماده با شنیدن این سخن، تقاضای همسرش را پذیرفت. سپس وقتیکه خواست تخم بگذارد در مورد مکان تخم گذاری حیران بود. قنبره نر به او گفت: رای من این است که در نزدیک جاده تخم گذاری کنی. که هرکس تو را دید گمان کند تو برای جمع کردن دانه از جاده به آنجا آمده ای،در نتیجه کاری به تو نداشته باشد. قنبره ماده پیشنهاد همسرش را پذیرفت و در کنار جاده تخم گذاری کرد و روی تخمش نشست، تا وقتیکه زمان بیرون آمدن جوجه اش از تخم نزدیک گردید. روزی این دو پرنده نر و ماده ناگهان با خبر شدند که حضرت سلیمان با لشکر عظیمش به حرکت درآمده اند، و پرندگان بر روی سپاه او سایه افکنده اند. قنبره ماده به همسرش گفت: این سلیمان ع است که با لشکرش به طرف ما می آیند که از اینجا عبور کنند، من ترس آن دارم که خودم و تخم هایم زیر پای انها نابود شویم. قنبره نر گفت: سلیمان ع مردی مهربان است، ناراحت نباش. آیا در نزد تو چیزی هست که آن را برای جوجه هایت اندوخته باشی؟ قنبره ماده گفت: آری در نزد من ملخی هست که آن را برای جوجه ها اندوخته ام آیا در نزد تو چیزی هست؟ قنبره نر گفت: در نزد من یک دانه خرما وجود دارد که برای جوجه ها اندوخته ام. قنبره ماده گفت: تو خرمایت، و من ملخم را برگیریم و وقتیکه سلیمان ع از اینجا عبور کرد، نزد او برویم و آنها را به او اهدا کنیم، زیرا سلیمان ع هدیه را دوست دارد. قنبره نر خرمای خود را به منقار گرفت و قنبره ماده ملخ خود را بین دو پایش گرفت، و نزد سلیمان ع رفتند. سلیمان ع بر بالای تختش بود. از آنها استقبال کرد و قنبره نر در طرف راست او، و قنبره ماده در طرف چپ او نشستند. سلیمان ع از آنها احوالپرسی کرد و آنها نیز ماجرای زندگی خود را به عرض سلیمان ع رساندند. سلیمان ع هدیه آنها را پذیرفت و لشکرش را از آنجا دور ساخت تا آنها و تخمهایشان را پایمال نکنند و بر سر آنها دست مرحمت کشید و برای آنها دعا کرد. بر اثر دعا و مسح دست سلیمان ع تاجی زیبا بر سر آنها روئیده شد. حضرت سلیمان ع به قدری به یاد خدا بود، که نه تنها آن همه قدرت و مکنت، او را از یاد خدا غافل نساخت، بلکه آن را پلی برای یاد خدا قرار داده بود. روزی شنید: گنجشکی به همسرش می گوید: نزدیک من بیا تا با تو همبستر شوم شاید خداوند فرزندی به ما دهد که ذکر خداوند متعال بگوید. سایه عمر ما به لب دیوار رسیده، شاید چنین یادگاری بگذاریم! سلیمان ع از سخن او تعجب کرد و گفت: این نیت بهتر از همه مملکت من است.
گفت اصل بده؟🌹 گفتم مادرم کنیز رباب... 🍂 باباموڹ هم غلام عباس... 🍃 برادرم غلام علی اکبر... خودمم کنیز زینب✔️✔️✔️ ما اصل و نصبمون غلام در خونه حسینه...🍂 جد در جدمون نوکرش بودن، غلام خانه زادشیم..!🌹 گفت : تو دنیا چی داری؟؟؟🍂 گفتم: یه چادر...!رنگش مشکیه چون تا ابد عزادار حسین...!🍃 و یه سَر ، که اگه بخواد افتاده زیر پاش..!!🍂 خندید گفت روانی خدا شفات بده!!!🍃 گفتم: "بیمار حسینم شفا نمیخواهم...🍂 جز حسین و کربلا از خدا نمیخواهم"☺️والا🍃