eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.5هزار دنبال‌کننده
124 عکس
199 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi ارتباط با ادمین @H_shariaty
مشاهده در ایتا
دانلود
در گفتگویی که با فقیه مدافع حریم ولایت و امامت اهل بیت عصمت و طهارت، آیت الله حاج سید عباس قمر بنی هاشمی داشتیم، خاطراتی را از حاج آقا ولدی ذکر کردند: ایشان گفتند: من در عمرم آدمی مهمان نوازتر از حاج آقا ولدی ندیده ام. در کمال ادب بودند. جوانی هم بود که به ایشان خدمت می کرد که من به او می گفتم: اسمت را رحمان بگذار. این همه با رفقای بامعرفت نشسته ام، کسی را مثل رحمان ندیده ام. در جلسات بارها به دوستان گفته ام: اگر در عمرم یک آدم به درد بخور دیده باشم، این رحمان، خادم حاج آقا ولدی بود. من هرگز ندیدم پشتش را به حاج آقا ولدی بکند و هرگز ندیدم با ایشان چون و چرا کند. وقتی حاج آقا ولدی او را صدا می کردند و چیزی می گفتند، می گفت: چشم و عقب عقب می رفت. یک بار به حاج آقا گفتم: این جوان خیلی به شما ارادت دارد! گفتند: خیلی مؤدب است. آیت الله سید عباس قمر بنی هاشمی گفتند: من منزل حاج آقا ولدی بودم. گفتند: یک رفیقی داریم روضه قشنگ می خواند، می خواهی صدایش را برایت بگذارم. از این ضبط های کاستی بود. من صدای آقا سید جواد ذاکر را قبل از اینکه شناخته شود و شهرت پیدا کند آن جا خانه حاج آقا ولدی شنیدم. گفتم: عجب روضه قشنگ می خواند. گفتند: خیلی قشنگ می خواند. بعداً با او آشنا شدم و رفیق شدیم. ایشان گفتند: عجیب بود ولدی. بعد از وفات ایشان هم من چیز عجیبی دیدم: بالا سر حضرت رضا سلام الله علیه داشتم نماز شب می خواندم. من معمولاً اگر توفیق نماز شب داشته باشم یکی از کسانی که دعا می کنم، حاج آقا ولدی است. رسیدم به اسم ولدی. اصلأ گویا یک نفر سر من را بالا گرفت. این ستونی که درست مقابل بالا سر حضرت هست، حاج آقا ولدی معمولاً زمان حیاتشان می نشستند مقابل حضرت و عجیب خیره می شدند به ضریح امام رضا. مثل حیاتشان سرم را که گرفتم بالا ولدی را دیدم. گفتم: خدایا!!. نماز را قطع نکردم و ادامه دادم ولی ذهنم مشغول شد: درست دیدم!! خود ولدی بود!! بعد از نماز از هر کسی پرسیدم و سراغ گرفتم، گفتند: کسی را این جا ندیدیم. ایشان گفتند: قضایای زیاد و عجیبی از حاج آقا ولدی دیده‌ام که اگر بعضی از آن ها را بیان کنم می ترسم تکذیب و تکفیرم کنند. می گفتند: من در صورت حاج آقا ولدی می ترسم نگاه کنم ولو در عکس ایشان. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
یکی از ذاکران اهل بیت علیهم السلام و روضه خوان های آستان مقدس ابا عبد الله الحسین علیه السلام، ماجرای آشنایی و دستگیری حاج آقا ولدی از ایشان را این گونه بیان نموده اند: من به دنبال حقیقت بودم و این که تکلیف من چیست و راه من کدام است. مدتی شب و روز کارم این شده بود که روی سجاده می نشستم و با خدا نجوا می کردم. نه زیاد غذا می خوردم و نه زیاد می خوابیدم و فقط گریه می کردم. کارم شده بود گریه و مناجات با خدا. گاهی که اقوام به خانهٔ ما می آمدند و احوال مرا می دیدند، نگران می شدند و به خانواده ام می گفتند: فکری برای آقا زاده کنید، این طور پیش برود، تلف می شود. به خدا التماس می کردم که تکلیف من در زندگی چیست و راه سعادت من کدام است. یک روز که داشتم کتاب زندگی نامهٔ یکی از عرفا را می‌خواندم، نگاهم افتاد به آن صفحهٔ سرنوشت ساز که گفته بود: چهل سال زحمت کشیدم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد نه مکاشفه ای، نه خوابی. تا این که روانهٔ حرم سید الشهداء علیه السلام شدم. انگار یک نفر مرا به سمت حرم حضرت ابا الفضل علیه السلام هدایت کرد و صدا زد: هر چه می خواهی مقصود شما در درگاه این آقا است. وقتی این مطلب را خواندم، دلم را متوجه حضرت باب الحوائج قمر بنی هاشم علیه السلام نمودم و با توجه کامل به ایشان عرض کردم: ای پسر ام البنین! شما تکلیف مرا روشن کنید و بفرمایید من در این عالم چکاره ام؟ بعد از گریه و توسل فراوان، خوابم برد و در عالم رؤیا آقایی را دیدم که دشداشهٔ سفید و بلندی پوشیده بودند و زیر دستشان بالشتی گذاشته بودند. مرا صدا زدند و من جلو رفتم. دستی بر روی سرم کشیدند و فرمودند: نگران نباش، کارت درست می شود. تو سفارش شدهٔ حضرت عباس علیه السلام هستی. وقتی که از خواب بیدار شدم، گرمی آن دست را روی سرم احساس می کردم. چند روزی از این رؤیا گذشته بود که عده ای از دوستان هیأتی از شهری دیگر به خانهٔ ما آمدند و در منزل ما اقامت گزیدند. از ایشان پرسیدم: برای چه کاری به شهر ما آمده اید؟ گفتند: در شهر شما بزرگی هست که سینه سوختهٔ اهل بیت و سید الشهداء علیهم السلام می باشد و ما آمده ایم که به ملاقات ایشان برویم. گفتم: اجازه می دهید من هم با شما بیایم؟ گفتند: آدرس ایشان را به شما می دهیم. بعد از این که ما رفتیم، خودتان به دیدن ایشان بروید. بعد از چند روز به آن آدرس رفتم و زنگ در خانه ایشان را زدم. همسر مکرمه شان در را باز کردند. گفتم: با حاج آقا کار دارم. گفتند: ایشان قدری کسالت دارند و کسی را نمی‌بینند. در این هنگام صدای حاج آقا را از حسینیه طبقه بالا شنیدم که فرمودند: بگویید بفرمایند داخل. گویا منتظر من بودند ! گفتم بیشتر از چند دقیقه مزاحم نمی‌شوم و وارد خانه شدم. در این هنگام با صحنه عجیبی روبرو شدم. دیدم ایشان دشداشه سفیدی بر تن دارند و روی یک بالشت تکیه دادند و مشغول استراحت هستند. متوجه شدم ایشان همان آقایی هستند که من در عالم رویا دیده بودم. مات و مبهوت شدم. با اینکه قرار نبود بیشتر از چند دقیقه آنجا بمانم ولی چنان تحت تاثیر جاذبه ایشان قرار گرفتم که ساعت ها دیدار طول کشید. ایشان حرف میزدند و من میگریستم. بعد به من رو کردند و فرمودند: بخوان ! گفتم: بله ! با تحکم فرمودند بخوان ! گفتم: آقا من که چیزی بلد نیستم بخوانم . فرمودند: هر چیزی که بلدی برای آقا جانمان بخوان . من فقط چند بیت از اشعاری را که در مدح و منقبت حضرت ابالفضل العباس علیه السلام بلد بودم به خاطر آوردم و خواندم و حاج آقا ولدی با چه حالی و با چه لذتی گوش می‌دادند و گریه می‌کردند. بعد از پایان شعر گویا به من فهماندند که مسیر من روضه خوانی اهل بیت علیهم‌السلام است. هنگام خداحافظی حاج آقا ولدی به من فرمودند: آن چیزی را که قرار بود اهل بیت علیهم‌السلام به تو بدهند، دادند پس مواظب باش خودت خرابش نکنی. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
34.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای دستگیر بی دست دستم گیر امام زمان علیه السلام در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه برای شهیدان کربلا، درباره حضرت عباس علیه السلام چنین می فرمایند: السَّلَامُ عَلَى الْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ، الْمُوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ، الْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ، الْفَادِی لَهُ، الْوَاقِی، السَّاعِی إِلَیْهِ بِمَائِهِ، الْمَقْطُوعَةِ یَدَاهُ، لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ یَزِیدَ بْنَ الرُّقَادِ الْجُهَنِیَّ وَ حَکِیمَ بْنَ الطُّفَیْلِ الطَّائِی. سلام بر عباس فرزند امیر المؤمنین، که با جان خویش برادرش را یاری می کرد، از دیروزش برای فردایش توشه بر می گرفت، در راه برادر جانبازی می نمود تا خود را فدای او کرد، از او محافظت و خود را سپر بلایش می ساخت و با وجودی كه خود تشنه بود تلاش كرد آبی را كه داشت به حسین و لب تشنگان برساند تا این که دست هایش قطع شد. خداوند قاتلانش یزید بن وقاد و حکیم بن طفیل طائی را لعنت کند. مصباح الزائر شیخ مفید ص ۱۴۸ https://zil.ink/haj_naghi_valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیدای امام حسین علیه السلام_ قسمت دوم سلام بر کسی که با خون، زخم هايش غسل داده شد. سلام بر کسی که با جام های نيزه و شمشير، شربتِ شهادت به کامش ريخته شد. سلام بر کسی که رگ های قلبش، با تير دشمن بريده شد. سلام بر کسی که محاسنش به خون خضاب شد. سلام بر چهرهٔ بر خاک نهاده ات. سلام بر آن بدنِ برهنه که لباس هايش را غارت کردند. سلام بر سرِ برفرازِ نيزه. سلام بر آن لب های تشنه کام و خشکيده. سلام بر اعضای بريده بريده شده. سلام بر سرهای بر نيزه که در شهرها گردانده شدند. سلام بر بانوانی که اسير و در به در شدند... https://zil.ink/haj_naghi_valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیدای امام حسین علیه السلام_قسمت سوم بوی سیب حرمت سمت سحر می آید قطع این فاصله از دست تو بَر می آید روز و شب کار شما گریه شده می دانم باز از دامنتان بوی جگر می آید کاشکی قدر بدانیم جوانی ها را زود بر شاخه در این فصل ثمر می آید تا نشستیم در این حلقه سر مجلس ما مادری دست گرفته به کمر می آید روزها سایه نشین حرم خورشید است هر که در سایهٔ این بیرق اگر می آید شب عاشورایی پیش تو دم می گیرم عاقبت غربت این جمع به سر می آید تا که آبی بزند بر لبِ لب تشنهٔ ما مادر سینه زنان زود ز در می آید کفنم پیرهن مشکی من کاش شود رنگ مشکی به کفن هم چقدر می آید https://zil.ink/haj_naghi_valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسوهٔ عاشقان حسینی_ قسمت هفتم لالهٔ خونین رخ این آتشین صحرا منم غنچهٔ عطشان که سوزد بر لب دریا منم می‌برد همراه قرآن، سوی میدانم پدر چون که عترت را به قرآن، مختصر معنیٰ منم اشک ریزد مادرم، از دیدن لبخند من غنچهٔ خندان که شد پرپر درین صحرا منم من که یا رب می‌شدم سیراب، از یک جرعه آب کشتهٔ لب تشنهٔ بی شیر عاشورا منم آن که در دست پدر، جان داده در میدان جنگ پیش چشم مادر غمدیده اش، تنها منم ختم شد با نام من، طومار اصحاب حسین چون به اسناد شهادت، مختصر امضاء منم می‌رود بر نِی سرم، تا شام همراه رباب اصغرم، با اکبر اما همره و همپا منم کس نکشته کودک شش ماههٔ معصوم را در شهادت، یادگار محسن زهرا منم قلب ثار الله منم، ز آن قبر من شد سینه اش آن که دارد مدفنی والاتر از والا منم هر کسی گرید «حسانا» از غم امروز من خود رهائی بخش او، از آتش فردا منم شاعر: مرحوم حبیب الله چایچیان @maktab_tashayo_tabriz @hajahmad_balayi https://zil.ink/haj_naghi_valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسیحا نفس_ قسمت هشتم دیده ات بارانی سینه ات طوفانی غربتت بی پایان بین مردم، اما دل تو جای دگر حاضری و غائب دور از مردم پست روضه ها را دیدی نه، چشیدی آن را وارث زهرایی روز و شب، ناله و اشک بیت الاحزان بودی اسوه ات فاطمه بود آری، آن مظلومه تو را می خواند: آه! ای ولدی! آه! ای ولدی! ها https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi https://zil.ink/haj_naghi_valadi
36.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا حبیب و یا طبیب... آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند برنامهٔ به وقت سلام و شبکهٔ جهانی بیت العباس علیه السلام، مصاحبه ای با آقای سید مهدی امیر حسینی که از افراد فعال و پرتلاش در امور خیر و در ه‍یئت داری و نوکری سید الشهداء علیه السلام و از ذاکران اهل بیت هستند، در کربلای معلّی انجام داد که با عنوان «کار خیر تمیز و بدون آفت از زبان یک خیّر جوان ولی با تجربه» انتشار پیدا کرد. ایشان در بخشی از این مصاحبه، در جواب به یکی از سؤالات مجری برنامه، ماجرای لطف و عنایت شگرفی که حاج‌ آقا ولدی تنها با یک نگاه در حق ایشان مرحمت کردند را بیان می کنند. آن چه مشاهده می کنید این قسمت از مصاحبه می باشد. کرشمهٔ تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهریار باوفا_ قسمت سوم سخنان یکی از علماء و خطبای محترم همدان را که مایل نبودند تصویرشان پخش شود می شنوید. چشمِ آلوده نظر، از رخِ جانان دور است بر رخِ او نظر از آینهٔ پاک انداز غسل در اشک زدم کَاهلِ طریقت گویند پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهریار باوفا_ قسمت پنجم سخنان یکی از علماء و خطبای محترم همدان را که مایل نبودند تصویرشان پخش شود می شنوید. رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند ز مهربانی جانان طمع مَبُر حافظ که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
48.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهریار باوفا_ قسمت هفتم سخنان یکی از علماء و خطبای محترم همدان را که مایل نبودند تصویرشان پخش شود می شنوید. عشق بازی کار هر شیاد نیست این شکار دام هر صیاد نیست عاشقی را قابلیت لازم است طالب حق را حقیقت لازم است عشق از معشوق اول سر زند تا به عاشق جلوهٔ دیگر دهد تا به حدی که برد هستی از او سرزند صد شورش و مستی از او شاهد این مدّعی خواهی اگر بر حسین و حالت او کن نظر روز عاشورا در آن میدان عشق کرد رو را جانب سلطان عشق بار الها! این سرم این پیکرم این علمدار رشید این اکبرم این سکینه این رقیه این رباب این عروس دست و پا خون در خضاب این من و این ساربان این شمر دون این تن عریان میان خاک و خون این من و این ذکر یارب یاربم این من و این ناله های زینبم پس خطاب آمد زحق کی شاه عشق ای حسین! ای یکّه تاز راه عشق! گر تو بر من عاشقی ای محترم! پرده برکش من به تو عاشق ترم غم مخور که من خریدار توام مشتری بر جنس بازار توام هر چه بودت داده ای در راه ما مرحبا صد مرحبا خود هم بیا خود بیا که می کشم من ناز تو عرش و فرشم جمله پا انداز تو لیک خود تنها نیا در بزم یار خود بیا و اصغرت را هم بیار خوش بود در بزم یاران بلبلی خاصه در منقار او برگ گلی خود تو بلبل گل علی اصغرت زودتر بشتاب سوی داورت شاعر:ناصر الدین شاه رحمة اللّه علیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولدی و ما أدراک ما ولدی_ قسمت ششم به هر فسرده لب خشک و چشم تر ندهند قبول داغ محبت به هر جگر ندهند در تمام مصائبِ چهارده نور مقدس، از عمق جان می سوختند و صرخه می زدند، اما در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها، خوف آن داشتیم که قالب تهی کنند. هیچ روضه خوانی را ندیدم که جرأت کند در حضور ایشان بیش از یک بیت یا یک خط در مصیبت صدیقهٔ شهیده سلام الله علیها روضه بخواند، مگر این که از وحشت گریهٔ ایشان توبه کار می شد و به غلط کردن می افتاد. سرانجام هم در سحر شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها رحلت نمودند و قلب تمام دوستان اهل بیت داغدار شد. https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
31.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولدی و ما أدراک ما ولدی_ قسمت پانزدهم دیگران چون بروند از نظر، از دل بروند تو چنان در دل من رفته، که جان در بدنی تو همایی و منِ خستهْ بیچاره، گدای پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولدی و ما أدراک ما ولدی_ قسمت شانزدهم اشک و مناجات و دعا را دوست دارم این حالت خوبِ بکا را دوست دارم من دین خود را از رسول الله دارم زهرا، علی و مجتبی را دوست دارم مشهد، حرم، پائین پا، صحن گهرشاد این گنبد و گلدسته ها را دوست دارم از تو چه پنهان باز دلتنگ حسینم خیلی هوای کربلا را دوست دارم آرام کنج دنج روضه می نشینم هیئت، محرّم، روضه ها را دوست دارم بالا نیاوردم سرم را تا ببینی این گریه های بی صدا را دوست دارم گریان دستِ بستهٔ زینب بیا ... آه من گریه کردن با شما را دوست دارم شاعر: وحید محمدی https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوهر جان_ قسمت اول رخصت بده كه خیمۀ ماتم به پا كنیم پیراهن سیاه به تن با شما كنیم آید صدا ز غیب كه قد قامت العزا رخصت بده اقامۀ بزم عزا كنیم بگذار با زيارت ناحيّهٔ تو باز دل را محیط غصّه و ماتم سرا كنيم در حد ما كه نیست ولیكن خدا كند بر گریه های روز و شبت اقتدا كنیم دو كاسه اشک و یک دل خونین ز داغ را آورده ایم نذر غم كربلا كنیم موعود هل أتی چه شود یک مُحرّمی تو روضه ای بخوانی و ما جان فدا كنیم بر ما بخوان تو روضۀ شیب الخضیب را تا گریه بر حسین سر از تن جدا كنیم تكلیف انتقام شهیدان به دوش توست ای منتقم! برای ظهورت دعا كنیم ماه محرّم است وفائی به ناله گفت با ناله های خویش قیامت به پا كنیم شاعر: سید هاشم وفایی @nariman__panahi @ehsan_biazar_tehrani_ @ehsan_biazar2 @emamzadehsale https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
29.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گوهر جان_ قسمت دوم عالم به ماتم تو حسینیۀ غم است یعنی که فصل سوگ و عزا، فصل ماتم است از عرش تا به فرش تمام فرشتگان فریاد می زنند که ماه محرّم است هفت آسمان پُر است ز گرد عزای تو چشمان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است کعبه سیاهپوش عزایت شد و هنوز شور غمت به سینۀ پُر شور زمزم است بعد از گذشت این همه سال از شهادتت گلزار دین هنوز ز خون تو خُرٌم است تا با خبر شوند همه عالم از غمت یادآور غم تو رسول مکرّم است تا فیضی از فضیلت غم های تو برند خلوت نشین سوگ تو موسی و آدم است هرجا به پاست محفل سوگت، به پیش چشم تصویر کربلای تو آنجا مجسّم است از هر غمی که بر دل ما خیمه می زند فرموده اند گریۀ بر تو مقدّم است از حُرمت غمت چه بگویم که تا به حشر زهرا سیاهپوش عزایت دمادم است چون محتشم، وفائیِ غمگین به گریه گفت باز این چه شورش است که در خلق عالم است شاعر: سید هاشم وفایی @nariman__panahi @ehsan_biazar_tehrani_ @ehsan_biazar2 @emamzadehsale https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوچۀ تنگ مدینه، زد صدا مهدی بیا مادری بشکسته سینه، زد صدا مهدی بیا علامه امینی رحمه الله علیه می فرمایند: بعد از تحقیق های بسیار یافتم اولین جمله ای که حضرت زهرا سلام الله علیها از میان در و دیوار و آتش فرمودند این بود: « أین ولدی المهدی؟» پسرم مهدی کجایی؟ ای یادگار عترت و قرآن بیا بیا جان‌ها به لب رسیده ز هجران بیا بیا گردیده سخت گلۀ بی صاحبت اسیر در چنگ گرگ‌های بیابان بیا بیا بشنو صدای نالۀ مولا درونِ چاه تا چند چشم فاطمه گریان بیا بیا تا کی سر حسین بـه بالای نیزه‌ها؟ تا کی به خاک آن تن عریان بیا بیا تا کی کبود قامت زینب ز کعب نی؟ تا کی غریب عترت و قرآن بیا بیا تا چند دست‌های عمویت به روی خاک تا چند عمه‌هات پریشان بیا بیا سقای سر بریدۀ صحرای کربلا گوید هماره با لب عطشان بیا بیا گر بی‌ تو، صبحِ عید برآید به چشم ماست دلگیر، تو ز شام غریبان بیا بیا روز فراق، باغ و گلستان برای ما باشد سیه‌تر از شب زندان بیا بیا اشعار «میثم»‌ات شده فریاد انتظار تـا عمر او نیافته پایان بیا بیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوهر جان_ قسمت سوم من به آرامش آغوش غمت مدیونم زندگی را به هوای حرمت مدیونم من پناهندهٔ اشکم به همین روضه قسم عشق و دین را به تو و اشک غمت مدیونم کمی از لطف تو دنیای مرا ساخته است همهٔ عمر به این لطف کمت مدیونم من عطش بودم و بی تاب سراب دنیا آه باران، چقدر بر کرمت مدیونم قدمت بر سر چشمم که نجاتم دادی زائر عشق شدم، بر قدمت مدیونم "شادی هر دو جهان بی تو مرا جز غم نیست" شادی ام را به غمِ محترمت مدیونم در هیاهوی فریبندهٔ دنیای حقیر راه حق را به نشانِ علمت مدیونم خون، نفس های تو را لحظه آخر پر کرد نفسم را به دم و بازدمت مدیونم شاعر: حسن کردی @nariman__panahi @ehsan_biazar_tehrani_ @ehsan_biazar2 @emamzadehsale https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
گوهر جان_ قسمت چهارم امام صادق علیه السلام فرمودند: ... چشمی نزد خدا محبوب تر از چشمی که بر امام حسین علیه السلام گریه کند نیست و اشکی نزد خدا ارزشمندتر از اشک بر آن حضرت، وجود ندارد. هیچ کس بر آن حضرت گریه نمی کند مگر این که قطعاً گریه اش به محضر حضرت فاطمه سلام الله علیها رسیده و با این گریه سبب یاری آن حضرت می شود و گریه اش به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده و سبب اداء حق ما اهل بیت می گردد. در روز قیامت همه‏‌ٔ انسان ها با چشم گریان محشور می‏شوند مگر کسانی که بر جدم حسین علیه السلام گریسته باشند. آن ها در حالی محشور می‏شوند که بسیار خوشحال‏اند و سرور و شادی در چهره‏شان به خوبی نمایان است. و وقتی که همهٔ مردم در ترس و ناراحتی و نگرانی شدید به سر می‏برند گریه کنان امام حسین علیه السلام در کمال آرامش از هر غم و غصه و محنتی در امان هستند. مردم متفرق و پراکنده و مضطرب‏اند ولی آن ها در زیر سایهٔ عرش، در محضر مبارک امام حسین علیه السلام با آن حضرت گرم صحبت‏اند و از سختی‏های روز حساب هیچ ترس و خوفی ندارند. فرشتگان به آن ها می‏گویند: بیایید و به بهشت بروید! ولی آن ها از رفتن به بهشت امتناع می‏کنند و محضر امام حسین علیه السلام را رها نمی‏کنند، حوریان بهشتی به آن ها پیغام می‏دهند که ما با تمام نعمت‏های بهشتی مشتاق شما هستیم ولی آن ها چنان واله و شیدای امام حسین علیه السلام هستند که حتی سر بر نمی‏گردانند و به حوریان نگاه نمی‏کنند. در نهایت بعد از آن که بشارت کرامت خداوند و نزدیکی به جایگاه امام حسین علیه السلام در بهشت به آن ها داده می شود، فرشتگان در مراسمی با شکوه و با مرکب‏های بهشتی آن ها را به بالاترین مراتب بهشت می‏برند و آن ها در حالى که حمد و ثنای خداوند می گویند و بر محمّد و آل او درود مى‌‌فرستند حرکت می کنند تا به منازل و جایگاه خویش در بهشت برسند. کامل الزیارات ص ۸۱ @nariman__panahi @ehsan_biazar_tehrani_ @ehsan_biazar2 @emamzadehsale https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
34.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گوهر جان_ قسمت پنجم خون پاک شهدا منتظر توست بیا سرِ مصباحِ هُدیٰ منتظر توست بیا وارثِ خونِ خدا و پسرِ خون خدا به خدا خون خدا منتظر توست بیا صبح هم منتظر صبح ظهور تو بُوَد روز ما و شب ما منتظر توست بیا بر سر گنبد زرّینِ حسین بن علی پرچم کرب و بلا منتظر تو است بیا علم و مشک و لب خشک جگرسوختگان دستِ افتاده جدا منتظر توست بیا فرق بشکستۀ زینب، سر خونین حسین که جدا شد ز قفا منتظر توست بیا بر سر نی، سر جدّت به عقب برگشته طفل افتاده ز پا منتظر توست بیا آفتابی که چهل جا به سر نی تابید در دل طشت طلا منتظر توست بیا آن یتیمی که سر پاک پدر را بوسید ناله زد: «یا ابتا!» منتظر توست بیا بر ظهور تو دعا بر لب «میثم» تا کی؟ تو دعا کن که دعا منتظر توست بیا شاعر: غلامرضا سازگار @nariman__panahi @ehsan_biazar_tehrani_ @ehsan_biazar2 @emamzadehsale https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi @HAJ_NAGHI_VALADI