eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.5هزار دنبال‌کننده
124 عکس
199 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi ارتباط با ادمین @H_shariaty
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت آشنایی و ارادت بنده به حاج آقا ولدی روحی فداه این گونه بود که: از ابتدا محبت ویژه ای به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، مخصوصاً حضرت سید الشهدا علیه السلام داشتم و همیشه از خدا می خواستم کمکم کند و راهی نشانم دهد که مرا به امام حسین و صاحب الزمان علیهما السلام متصل گرداند. کتابهایی که در آن شرح حال بزرگان آمده است می‌خواندم و می گریستم و به حالشان غبطه می خوردم و به دنبال دستور و راهی بودم تا مرا به امام زمان سلام الله علیه متصل کند. تا اینکه به داستان تشرف سید عبد الکریم کفاش رسیدم، که شوق دیدار امام زمان علیه السلام بی قرارش ساخته بود و در عالم خواب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او می فرمایند: اگر می‌خواهی فرزندم را زیارت کنی باید یک سال روزی دو مرتبه، هر صبح و شام همانند فرزندم برای مظلومیت و مصیبت سیدالشهدا علیه السلام اشک بریزی. وقتی این عبارات را می‌خواندم، بدنم لرزید و اشک از دیدگانم فرو ریخت و درونم انقلابی به پا شد و احساس کردم انگار مخاطب این پیام خودم هستم. با خود عهد کردم که حداقل یک سال به این دستور حضرت ختمی مرتبت عمل کنم. نیمه شب ها پای سجاده می نشستم و نوار روضه ای می گذاشتم و تا اذان صبح گریه می کردم و یک ساعت مانده به غروب آفتاب تا اذان مغرب نیز همین کار را انجام می دادم. تا اینکه بعد از حدود چهار ماه که بر این کار مداومت داشتم، در عالم رؤیا مشاهده کردم که از باب القبله مشرف به زیارت قبر مطهر حضرت ابا عبدالله الحسین در کربلای معلا شده ام. وقتی دست ادب به سینه گذاشته و به محضرشان سلام عرضه داشتم، ناگهان دیدم، ضریح شش گوشه شکافته شد و مردی با دشتاشهٔ سفید از ضریح مطهر به طرف حقیر بیرون آمده و بدون هیچ کلامی دست راستم را که بر روی سینه ام بود در دست چپشان گرفته و مرا از مرکز بین الحرمین به سمت حرم حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام می برند. من در حالت ادب و احترام سرم به سمت پایین بود و همانطور که دستم در دستان مبارک ایشان بود، که گمان می کردم حضرت سیدالشهدا هستند، یک قدم عقب تر راه می رفتم تا مبادا شانه به شانهٔ حضرت شوم. وقتی به بالای پله های ورودی باب الحسین در حرم حضرت ابا الفضل سلام الله رسیدیم، آن بزرگوار مرا مانند کبوتر دست آموز نو پرواز، به سمت صحن و سرای حضرت اباالفضل سلام الله علیه پرتاب کردند و فرمودند: محل عشق بازی اینجاست. بعد از این رؤیا و بشارت با سوز و حالی دیگری به گریهٔ صبح و شام اهتمام می کردم. تا اینکه بعد از حدود یک سال از انجام عهدی که بسته بودم، در ایام فاطمیه در مجلس روضه ای برای اولین بار و بدون شناخت قبلی حاج آقا ولدی را در حال بکاء عجیب دیدم که ناگهان متوجه خوابی که هشت ماه پیش دیده بودم شدم و با تعجب تصویر کسی را که از ضریح شکافته شدهٔ حضرت سیدالشهدا علیه السلام بیرون آمده بود با چهرهٔ ایشان مرور می کردم و انگار ادامهٔ همان رؤیا را در بیداری مشاهده می کردم. اگرچه علائم صورت و صور ظاهری تطابق کامل با ایشان داشت، مع الوصف برای آرامش و اطمینان محکم قلبی، طی اشارات و نشانه هایی که قابل وصف و بیان نیست، یقین حاصل شد که ایشان همان کسی است که پس از سلام به محضر حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه از ضریح شکافته شدهٔ مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام خارج شدند و ازین عبد رو سیاه دستگیری نمودند...
حاج آقا ولدی فرمودند: امام زمان صلوات الله علیه فرمودند: تا معرفت دوستان و شیعیان ما نسبت به ساحت مقدس حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه و مادرشان حضرت فاطمهٔ ام البنین سلام الله علیها کامل نشود، فرج امام زمان صلوات الله علیه محقق نخواهد شد. ای لشکر حق را سر و سردار اباالفضل وی دست علی در صف پیکار اباالفضل هم خون حسین بن علی در تن پاکت هم روح تو در پیکر ایثار اباالفضل ریحانۀ دو فاطمه و ماه سه خورشید آرام دل حیدر کرار اباالفضل مانند تو در ارتش اسلام که دیده فرمانده و سقا و علمدار اباالفضل تو ماه بنی هاشمی و ما شب تاریک تو لالهٔ عباسی و ما خار اباالفضل هم کاشف کرب پسر فاطمه هستی هم خیل بنی فاطمه را یار اباالفضل بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت هر خسته دلی نام تو تکرار اباالفضل در مصر ولایت شده بر یوسف زهرا تو مشتری و علقمه بازار اباالفضل عشق و ادب و غیرت و ایثار و شهادت کردند به آقایی ات اقرار اباالفضل تو رسته ای از خویش و گرفتار حسینی خلقند به عشق تو گرفتار اباالفضل ما بهر تو گریان و زند زخم تو خنده پیوسته به شمشیر شرربار اباالفضل برخیز سکینه به حرم منتظر توست جامش به کف و اشک به رخسار اباالفضل از سوز عطش آب شده طفل سه ساله مگذار بگرید به حرم زار اباالفضل تا آن که ببینند به تن دست نداری یک لحظه سر از علقمه بردار اباالفضل مگذار رود زینب کبری به اسیری ای دست علی، دست برون آر اباالفضل تو چشم حسینی که زده تیر به چشمت ای دور حرم چشم تو بیدار اباالفضل کی گفته تن پاک تو در علقمه تنهاست گردیده تو را فاطمه زوار اباالفضل خون دل ما را که شده اشک عزایت زهرا و حسین اند خریدار اباالفضل مگذار شود خشک دمی دیدهٔ "میثم" چشمی که بگریم به تو بسیار اباالفضل (غلامرضا سازگار)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم گرفته از این انتظار طولانی به پشت پردهٔ غیبت چقدر می مانی؟! هوای سینهٔ من را بیا بهاری كن مرا رها كن از این غربت زمستانی سرم فدای غمت، راستی بگو امشب كجا برای غم عمه روضه می خوانی؟! فدای شال سیاهت كه دور گردن توست چقدر مثل دل عمه ات پریشانی به یاد غربت زینب دو چشم تو خون است دلت شكسته ترین شد امام بارانی به گوشه ای ز نگاهت بیا بخر ما را به پای درد دل عمه ات ببر ما را @seydahmaddarestani
همسر مکرمه حاج آقا ولدی که خودشان از خاندان علمای همدان هستند، بعد از رحلت حاج آقا نگران بوده‌اند که با توجه به آنچه از سختی های شب اول قبر گفت شده است که حتی بسیاری از بزرگان و خوبان گفته اند شب اول قبر سختی داشته اند، حاج آقا این شب را چگونه پشت سر گذاشته اند. بعد از مدتی در عالم رؤیا می بینند که: درِ باغی باز می شود و حاج آقا در انتهای آن باغ هستند در حالی که لباس سفیدی بر تن دارند. سپس پدر مرحومشان را مشاهده می کنند و به ایشان می گویند: نگران شب اول قبر حاج آقا بودم. پدرشان می گویند: حاج آقا ولدی شب اول قبر نداشتند. هنگام ارتحالشان سید الشهداء علیه السلام حاضر می شوند و ایشان را پیش خوشان می برند و از آن موقع همچنان در محضر سید الشهداء علیه السلام هستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو بدین همه لطافت که ز حور دل ربودی ز چه بر من سیه رو در دوستی گشودی ز ازل مرا ارادت به تو بود از سعادت چو سرشته شد گِل من، تو دل مرا ربودی به کسی اسیر بودم که ورا ندیده بودم چو دو چشم خود گشودم به خدا قسم تو بودی که به روزگار بودم، که حقیر و خوار بودم تو مرا عزیز کردی تو به عزتم فزودی چه غم ار تمام مردم نکنند اعتنایم به همین دلم بود خوش که تو رو به من نمودی چه در انجمن بگویم که توام نگفته باشی لب من به هم چو می خورد، تو ترانه می سرودی به تو سرفراز گشتم ز تو آبرو گرفتم که سر مرا از اول به قدوم خویش سودی چه زیان که دادِ «میثم» نرسد به گوش عالم که تو ناله های او را ز درون دل شنودی
حاج آقا ولدی می فرمودند: مأموریت یافتم تا از خانواده ای که در شهری دور زندگی می کردند و به دلیل شدت محبت به حضرت سید الشهداء علیه السلام مورد توجه و عنایت حضرت بودند، اما به اشتباه دچار فریب فرقهٔ ضالهٔ صوفیه شده بودند، دستگیری نمایم و ایشان را از ضلالت این فرقهٔ گمراه و گمراه کننده نجات دهم. با خانواده ام خداحافظی کردم و عازم آن شهر شدم. آن خانواده همگی به خانقاه می رفتند. مدت شش ماه با آنها به خانقاه رفتم تا با ایشان دوستی کرده و ایشان را دستگیری نمایم و سرانجام موفق شدم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حی علی الحسین به رفتن شتاب کن بالی بزن مسافر و خرق حجاب کن یک عمر زیر بال و پرت را گرفته اند ای مرغک همیشهٔ مادر شتاب کن در آسمان کرببلا چشمهٔ صفاست با زمزم دو دیده، تمنای آب کن آن سو خیام حضرت مهتاب روشن است با بال خون گرفته برو دق باب کن گرد وجود شمع حسینند عاشقان پروانه ام! به دور سرش انقلاب کن وقتی به بال حضرت شمعش پرت گرفت با بال عاشقانه بیا اقتراب کن محمد جواد عسکری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام صادق علیه‌السلام: مَنْ أَرَادَ اللهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ. کسی که خداوند خیر او را بخواهد، محبت به امام حسین علیه السلام و علاقه به زیارت ایشان را در قلب او قرار می‌دهد و اگر خداوند بدیِ بنده‌ٔ خود را بخواهد، بغض و کینه‌ٔ امام حسین علیه السلام و زیارت ایشان را در دل او قرار می‌دهد. کامل الزیارت ص ۱۴۲
31.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قال ابوعبدالله عليه السلام: فى طين قبر الحسين عليه السلام الشفاء من كل داء و هو الدواء الاكبر. امام صادق علیه السلام فرمودند: شفاى هر دردى در تربت قبر حسين عليه السلام است و همان است كه بزرگ‌ترين داروست. كامل الزيارات ص ۲۷۵، وسائل الشيعه ج ۱۰ ص ۴۱۰
لحظه لحظه عمر من فقط گذشته با حسین چون که بر لبم نبوده غیر ذکر یا حسین دست من به دامن تو بوده هر کجا حسین چون محل نداده جز تو هیچ کس مرا حسین وقت بی کسی فقط تو را زدم صدا حسین یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین حاجت مرا همیشه کرده ای روا حسین پس برای درد من فقط تویی دوا حسین در نماز صبح و ظهر و مغرب و عشا حسین نام نامی تو از لبم نشد جدا حسین ذکر هر قنوت من به جای ربنا، حسین یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین ای تجسم تمام رحمت خدا حسین لطف تو همیشه بوده شامل گدا حسین هر دقیقه می کنی نظر به حال ما حسین ما گدای بی وفا، تو شاه باوفا حسین پس سراغ غیر تو چرا روم، چرا؟ حسین یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین برتر از گهر شده است خاک کربلا حسین چون که با نگاه تو شده است کیمیا حسین شد مس وجود من به لطف تو طلا حسین گریه بر تو دلپذیر اگر چه با ریا حسین زندگی خلاصه گشته از حسین تا حسین یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین هست اشک روضهٔ تو چشمهٔ بقا حسین آمدم به هر کجا که روضه شد به پا حسین گریه ام برای تو شبی نشد قضا حسین گرچه حق روضه های تو نشد ادا حسین عمر من بدون گریه می شود فنا حسین یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین ای به کشتیِ نجاتِ خلق، ناخدا حسین گریه بر تو علت نجاتِ انبیا حسین گرچه خورده ای تو سنگ و نیزه و عصا حسین کشته های عشق را خداست خون بها حسین پس به غیر از این دعا، نمی کنم دعا حسین یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین جای تو مگر نبوده دوش مصطفی حسین؟ روی خاک کربلا چرا شدی رها حسین؟ روی سینه ات نشسته شمر بی حیا حسین کربلا کفن نبوده غیر بوریا حسین؟ مادرت رسیده با دم حسین وا حسین یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین مادرم گذاشت بر لبم از ابتدا حسین ریخت بین شیر من از اشک روضه ها حسین گردنم گذاشت شال مشکی عزا حسین گفته ام از ابتدا به شوق انتها حسین پس به وقت مردنم به دیدنم بیا حسین یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسین مجتبی خرسندی
حاج آقا ولدی می فرمودند: تمام غربت ذوات مقدسه صلوات الله علیهم اجمعین یک طرف، و آن لحظه که حضرت سید الشهداء سلام الله علیه در گودال قتلگاه، تکیه به نیزهٔ غریبی دادند و یاران خود را صدا زدند، در حالی که همه شهید شده بودند، یک طرف. این غربت، عظیم ترین و سخت ترین غربت اهل بیت علیهم السلام بوده است.
امام حسین علیه السلام در معرفی مسلم بن عقیل به مردم کوفه نوشتند: وَ إنّی باعِثٌ الیکُم بِأخی وَ ابْنِ عَمّی وَ ثِقَتی مِنْ اهْلی «مُسْلِمِ بن عَقیل» لِیُعْلِمَ لی کُنْهَ أمْرِکُمْ وَ یَکْتُبَ إلَیَّ به ما یَتَبَیَّنَ لَهُ مِنْ إجْتماعِکُمْ. و همانا من برادرم و پسر عمویم و شخص مورد اعتماد اصحابم، یعنی مسلم بن عقیل را به سوی شما (مردم کوفه) می فرستم تا حقیقت امر شما را به من اعلام کند و آنچه از اجتماع شما برای او روشن می شود به من بنویسد. به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را زیارت می کنم با دست بسته رهبر خود را به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم لب عطشان نهادم زیر خنجر حنجر خود را به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را به فرقم هر چه آتش بارد، از گل دوست تر دارم که وقف خاک جانان کرده ام خاکستر خود را به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا که گم کردم حساب زخم های پیکر خود را عذار نیلی از سیلی کنم تا هدیه بر زهرا فرستادم به همراه سکینه دختر خود را یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید که سوی مکه افکندم نگاه آخر خود را صدای نالۀ زهرا به گوشم می رسد آری که بالای سرم آورده مولا، مادر خود را الا ای یوسف زهرا میا کوفه که می ترسم به چنگ گرگ ها بینی علیِّ اکبر خود را میا از کعبه ای مولای من در این منای خون که بینی بر فراز دست، ذبح اصغر خود را به دار عشق (میثم) تا زبان در کام خود داری مگوئی جز ثنای عترت پیغمبر خود را غلامرضا سازگار
حاج آقا ولدی می فرمودند: هر کس می خواهد از معصیت و گناه پاک شود، باید به مشکی های عزای سیدالشهداء علیه السلام پناهنده شود. کتیبه ها و بیرق های سیاه عزای سیدالشهداء علیه السلام تمام ظلمت ها و سیاهی ها را از بین می برد.
حاج آقا ولدی می فرمودند: هر کجا مجلس حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بود، شرکت کنید و از واعظانی که کلامشان قال الباقر و قال الصادق علیهما السلام است و از خودشان چیزی نمی گویند استفاده کنید. می فرمودند: فقط عالمان ربانی هستند که انسان را از گمراهی به نور هدایت می کنند. می فرمودند: پارچه های مشکی عزای اهل بیت نشانهٔ آن است که هر چه سیاهی هست ما خریداریم. می فرمودند: تا کسی عبد اباعبدالله نشود، عبد اباصالح نخواهد شد.
حاج آقا ولدی فرمودند: در زمان متوکل عباسی لعنة الله علیه، عده ای از دوستان و محبان اهل بیت علیهم السلام، خدمت امام هادی سلام الله علیه رسیدند و عرضه داشتند: متوکل دستور داده است که از هر صد نفری که می خواهند به زیارت قبر سید الشهداء علیه السلام بروند، یک دست قطع شود. آن ها از امام هادی علیه السلام درخواست راهنمایی نمودند. حضرت فرمودند: بشتابید به زیارت جد غریبمان حسین علیه السلام. بعد از مدتی دوباره خدمت حضرت امام هادی سلام الله علیه رسیدند و گفتند: این بار متوکل دستور داده است که از هر صد نفری که می خواهند به زیارت قبر سید الشهداء علیه السلام بروند، صد دست قطع شود، حال چه باید کرد؟! حضرت با عتاب فرمودند: بشتابید به زیارت جد غریبمان حسین علیه السلام. بعد از مدتی برای مرتبه سوم خدمت حضرت امام هادی سلام الله علیه رسیدند و گفتند: این بار متوکل دستور داده است که از هر صد نفری که می خواهند به زیارت قبر سید الشهداء علیه السلام بروند، یک سر قطع شود و با اضطراب پرسیدند: چه باید کرد؟! حضرت امام هادی سلام الله علیه فرمودند: نمی خواهید تأسی کنید به "جون" غلام سیاه حضرت سید الشهداء علیه السلام؟! ... بشتابید به زیارت جد غریبمان حسین علیه السلام. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
31.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در روایت‌های خاندان وحی، برای گریستن در مصائب آمده است که هیچ چیز شیطان را مانند ندبه کردن و گریه کردن بر حضرت سیدالشهداء علیه السلام به خشم نمی‌اندازد. در آخرین وصیت حضرت اباعبدالله علیه السلام به فرزند بزرگوارشان امام زین‌العابدین علیه السلام این گونه آمده است: ای فرزندم! سلام مرا به شیعیانم برسان و به آن‌ها بگو: پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او نوحه‌سرایی کنید و به شهادت رسید، پس به او گریه کنید. در تذکرة الشهدا نقل شده است که پس از شهادت امام حسین علیه السلام ابلیس لعین از خوشحالی پرواز کرد و تمام زمین را گشت و شیاطین و عفریت ها را به دور خود جمع کرد و گفت: ای شیاطین! ما امروز به آرزوی خود رسیدیم، و مردم را اهل جهنم کردیم، مگر کسی که در این مصیبت گریه کند و به دوستی و محبت آل محمد(ص) مصمم گردد. پس تا می توانید مردم را از این واقعه در شک اندازید و از آگاهی از این مصیبت باز دارید تا زحمت من به هدر نرود. https://zil.ink/haj_naghi_valadi
شیخ حسین عرب یکی از عرفای گمنام، به بزرگی از اهالی همدان گفته اند: می دانید حاج آقا ولدی چه کسی هستند؟! ایشان کسی هستند که اگر سید الشهداء سلام الله علیه بخواهند کسی را هدایت نمایند، از طریق حاج آقا ولدی این کار را انجام می دهند. https://zil.ink/haj_naghi_valadi