eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.5هزار دنبال‌کننده
124 عکس
199 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi ارتباط با ادمین @H_shariaty
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشکار پنهان_ قسمت چهارم با که گویم راز دل را، کس مرا همراز نیست از چه جویم سِرّ جان را، در به رویم باز نیست ناز کن تا می‏توانی، غمزه کن تا می‏شود دردمندی را ندیدم، عاشق این ناز نیست حلقه صوفی و دیر راهبم هرگز مجوی مرغ بال و پر زده، با زاغ هم‏پرواز نیست اهل دل، عاجز زگفتار است با اهل خرد بی‏زبان با بی‏دلان هرگز سخن پرداز نیست سر بده در راه جانان، جان به کف سرباز باش آن که سر در کوی دلبر نفکند، سرباز نیست عشق جانان ریشه دارد در دل، از روز اَلَست عشق را انجام نبود، چون ورا آغاز نیست این پریشان حالی از جام بلی نوشیده ام این بلی تا وصل دلبر، بی بلا دمساز نیست روح الله الموسوی الخمینی https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشکار پنهان_ قسمت پنجم سر زلفت به کناری‌ زن و رخسار گشا تا جهان محو شود، خرقه کشد سوی‌ فنا به سر کوی‌ تو ای‌ قبله‌ٔ دل، راهی‌ نیست ورنه هرگز نشوم راهی‌ وادی‌ّ مِنا از صفای‌ گل روی‌ تو هر آن کس برخورد برکند دل ز حریم و نکند رو به صفا طاق ابروی‌ تو محرابِ دل و جان من است من کجا و تو کجا، زاهد و محراب کجا؟ ملحد و عارف و درویش و خراباتی‌ و مست همه در امرِ تو هستند و تو فرمانفرما خرقه‌ٔ صوفی‌ و جامِ می‌ و شمشیر جهاد قبله گاهی‌ تو و این جمله همه قبله نما رسم آیا به وصالِ تو که در جان منی‌؟ هجر روی‌ تو که در جان منی‌، نیست روا ما همه موج و تو دریای‌ جمالی‌، ای‌ دوست موجْ دریاست، عجب آن که نباشد دریا https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشکار پنهان_ قسمت ششم به تو دل بستم و غیر تو کسی‌ نیست مرا جز تو ای‌ جان جهان، دادرسی‌ نیست مرا عاشق روی‌ توام، ای‌ گل بی مثل و مثال به خدا غیر تو هرگز هوسی‌ نیست مرا با تو هستم ز تو هرگز نشدم دور، ولی‌ چه توان کرد که بانگ جرسی‌ نیست مرا پرده از روی‌ بینداز، به جان تو قسم غیر دیدار رخت ملتمسی‌ نیست مرا گر نباشی‌ برم ای‌ پردگی‌ هر جایی ارزش قدس چو بال مگسی‌ نیست مرا مده از جنت و از حور و قصورم خبری‌ جز رخ دوست نظر سوی‌‌ کسی‌ نیست مرا https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشکار پنهان_ قسمت هفتم ای خوب رخ که پرده نشینی و بی حجاب ای صد هزار جلوه گر و باز در نقاب ای آفتاب نیمه شب، ای ماه نیم روز ای نجم دوربین که نه ماهی نه آفتاب کیهان طلایه دارت و خورشید سایه ات گیسوی حور خیمۀ ناز تو را طناب جان های قدسیان همه در حسرتت به سوز دل های حوریان همه در فرقتت کباب انموذَج جمالی و اُسطورۀ جلال دریای بی کرانی و عالم همه سراب آیا شود که نیم نظر سوی ما کنی تا پر گشوده کوچ نماییم از این قباب ای جلوه ات جمال دهِ هر چه خوبرو ای غمزه ات هلاک کن هر چه شیخ و شاب چشم خراب دوست خرابم نموده است آبادی دو کون به قربان این خراب @mojtaba__godazgar https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشکار پنهان_ قسمت هشتم هر کجا پا بنهی، حسن وی آن جا پیداست هر کجا سر بنهی، سجده گه آن زیباست همه سرگشتهٔ آن زلف چلیپای وی اند در غم هجر رُخش این همه شور و غوغاست جمله خوبان برِ حُسن تو سجود آوردند این چه رنجی است که گنجینهٔ پیر و برناست عاشقان، صدرنشینانِ جهانِ قدس اند سرفراز آن که به درگاه جمال تو گداست فارغ از ما و من است آن که به کوی تو خزید غافل از هر دو جهان، کی به هوای من و ماست بر کن این خرقهٔ آلوده و این بت بشکن به در عشق فرود آی که آن قبله نماست https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشکار پنهان_ قسمت نهم آن که دامن می زند بر آتش جانم، حبیب است آن که روز افزون نماید درد من، آن خود طبیب است آن چه روح افزاست، جام باده از دست نگار است نی مدرّس، نی مربّی، نی حکیم و نی خطیب است سرّ عشقم، رمز دردم در خم گیسوی یار است کی به جمع حلقهٔ صوفیّ و اصحاب صلیب است؟ از «فتوحاتم» نشد فتحیّ و از «مصباح»، نوری هر چه خواهم در درون جامهٔ آن دلفریب است درد می جویند این وارستگان مکتب عشق آن که درمان خواهد از اصحاب این مکتب غریب است جرعه‏ای می خواهم از جام تو تا بیهوش گردم هوشمند از لذّت این جرعهٔ می، بی نصیب است موج لطف دوست، در دریای عشق بی کرانه گاه در اوُج فراز و گاه در عمق نشیب است https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشکار پنهان_ قسمت دهم عشق نگار سرّ سویدای جان ماست ما خاکسار کوی تو تا در توان ماست با خلدیان بگو که شما و قصور خویش آرام ما به سایهٔ سرو روان ماست فردوس و هر چه هست در آن قسمت رقیب رنج و غمی که می رسد از او از آن ماست با مدعی بگو که تو و جنت النعیم دیدار یار حاصل سرّ نهان ماست ساغر بیار و باده بریز و کرشمه کن کاین غمزه روح‏پرور جان و روان ماست این باهُشان و علم فروشان و صوفیان می نشنوند آن چه که ورد زبان ماست https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
35.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشکار پنهان_ قسمت یازدهم با که گویم غم دل جز تو که غمخوار منی همه عالم اگرم پشت کند یار منی دل نبندم به کسی روی نیارم به دری تا تو رویای منی تا تو مددکار منی راهی کوی توام قافله سالاری نیست غم نباشد که تو خود قافله سالار منی به چمن روی نیارم نروم در گلزار تو چمنزار من استیّ و تو گلزار منی دردمندم نه طبیبی نه پرستاری هست دلخوشم چون تو طبیب و تو پرستار منی عاشقم سوخته ام هیچ مددکاری نیست تو مددکار منِ عاشق و دلدار منی https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
32.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشکار پنهان_ قسمت دوازدهم چه شد که امشب از این جا گذارگاه تو شد مگر که آه من خسته، خضر راه تو شد بساط چون تو سلیمان و کلبهٔ درویش نعوذ بالله گویی ز اشتباه تو شد کنون که آمدی و با چو من صفا کردی بساط فقر چو کاخ شه از پناه تو شد شبی که ظلمتش از دود آه من بُد بیش چو روز روشن از نور روی ماه تو شد بگو به شیخ که امشب بهشت موعود است نصیب من به عیان، خواه یا نخواه تو شد تو شاه انجمن حسن و «هندی» بیدل هر آن چه هست ز جان خاک راه تو شد https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
37.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشکار پنهان_ قسمت سیزدهم عيب از ماست اگر دوست ز ما مستور است ديده بگشای كه بينی همه عالم طور است لاف كم زن كه نبيند رخِ خورشيدِ جهان چشم خفاش كه از ديدن نوری كور است يا رب اين پردهٔ پندار كه در ديدهٔ ماست باز كن تا كه ببينم همه عالم نور است كاش در حلقهٔ رندان خبری بود ز دوست سخن آن جا نه ز ناصر بود، از «منصور» است وای اگر پرده ز اسرار بيفتد روزی فاش گردد كه چه در خرقهٔ اين مهجور است چه كنم تا به سر كوی توام راه دهند كاين سفر توشه همی خواهد و اين ره دور است وادی عشق كه بی هوشی و سرگردانی است مدعی در طلبش بوالهوس و مغرور است لب فرو بست هر آن كس رخ چون ماهش ديد آن‌كه مدحت كند از گفتهٔ خود مسرور است وقت آن است كه بنشينم و دم در نزنم به همه كون و مكان مدحت او مسطور است @HAJ_NAGHI_VALADI https://zil.ink/haj_naghi_valadi
29.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشکار پنهان_ قسمت چهاردهم آن که سر در کوی او نگذاشته آزاده نیست آن که جان نفکنده در درگاه او دلداده نیست نیستی را برگزین ای دوست اندر راه عشق رنگ هستی هر که بر رُخ دارد آدم زاده نیست راه و رسم عشق بیرون از حساب ما و تو است آن که هشیار است و بیدار است مست باده نیست سر نهادن بر در او پا به سر بنهادن است هر که خود را هست داند پا به سر بنهاده نیست سال ها باید که راه عشق را پیدا کنی این ره رندان میخانه است راه ساده نیست خرقهٔ درویش همچون تاج شاهنشاهی است تاجدار و خرقه دار از رنگ و بو افتاده نیست تا اسیر رنگ و بویی بوی دلبر نشنوی هر که این اغلال در جانش بود آماده نیست @HAJ_NAGHI_VALADI https://zil.ink/haj_naghi_valadi
33.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشکار پنهان_ قسمت پانزدهم جز عشق تو هیچ نیست اندر دل ما عشق تو سرشته گشته اندر گِل ما «اسفار» و «شفاء» ابن سینا نگشود با آن همه جرّ و بحث ها مشکل ما با شیخ بگو که راه من باطل خواند بر حق تو لبخند زند باطل ما گر سالک او منازلی‌ سیر کند خود مسلک نیستی‌ بود منزل ما صد قافله دل بار به مقصد بستند بر جای‌ بماند این دل غافل ما گر نوح ز غرق سوی‌ ساحل ره یافت این غرق شدن همی‌ بود ساحل ما @HAJ_NAGHI_VALADI https://zil.ink/haj_naghi_valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشکار پنهان_ قسمت شانزدهم ما زادهٔ عشقیم و فزایندهٔ دردیم با مدّعی عاکف مسجد به نبردیم با مدعیان در طلبش عهد نبستیم با بی‏خبران سازش بیهوده نکردیم در آتش عشق تو خلیلانه خزیدیم در مسلخ عشاق تو فرزانه و فردیم در میکده با می‏زدگان بیهش و مستیم در بتکده با بت زده هم‏عهد چو مردیم در حلقهٔ خود باختگان چون گل سرخیم در جرگهٔ زالوصفتان با رخِ زردیم در زمرهٔ آشفته دلان زار و نزاریم در حوزهٔ صاحبنظران چون یخ سردیم با صوفی و درویش و قلندر به ستیزیم با می زدگان، گمشدگان، بادیه گردیم با کس ننماییم بیان حال دل خویش ما خانه به دوشان همگی صاحب دردیم @HAJ_NAGHI_VALADI https://zil.ink/haj_naghi_valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشکار پنهان_ قسمت هفدهم گرچه از هر دو جهان هیچ نشد حاصل ما غم نباشد چو بود مهر تو اندر دل ما حاصل کون و مکان جمله ز عکس رخ توست پس همین بس که همه کون و مکان حاصل ما جمله اسرار نهان است درون لب دوست لب گشا پرده برانداز از این مشکل ما یا بکش یا برهان زین قفس تنگ مرا یا برون ساز ز دل این هوس باطل ما لایق طوف حریم تو نبودیم اگر از چه رو پس ز محبت بسرشتی گِل ما؟ @HAJ_NAGHI_VALADI https://zil.ink/haj_naghi_valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آشکار پنهان_ قسمت هجدهم گر تو آدم زاده هستی «عَلَّم ٱلأسما» چه شد؟ «قابَ قَوْسینت» کجا رفته است «اَوْ اَدْنیٰ» چه شد؟ بر فراز دار فریاد «اَنَا الحق» می‏زنی! مدّعیِ حق طلب، اِنیّت و اِنّا چه شد؟ صوفی صافی اگر هستی بکن این خرقه را دم زدن از خویشتن با بوق و با کرنا چه شد؟ زهد مفروش ای قلندر! آبروی خود مریز زاهد ار هستی تو پس اقبال بر دنیا چه شد؟ این عبادت ها که ما کردیم خوبش کاسبی‏است دعوی اخلاص با این خود پرستی ها چه شد؟ مرشد! از دعوت به سوی خویشتن بردار دست «لا إلٰهت» را شنیدستم ولی «إلّٰا» چه شد؟ ماعر بی مایه! بشکن خامهٔ آلوده ات کم دل آزاری نما پس از خدا پروا چه شد؟ @HAJ_NAGHI_VALADI https://zil.ink/haj_naghi_valadi
31.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آشکار پنهان_ قسمت نوزدهم عاشقم عاشق و جز وصل تو درمانش نيست كيست كاين آتش افروخته در جانش نيست جز تو در محفل دلسوختگان ذكری نيست اين حديثی است كه آغازش و پايانش نيست راز دل را نتوان پيش كسی باز نمود جز بر دوست كه خود حاضر و پنهانش نيست با كه گويم كه به جز دوست نبيند هرگز آن كه انديشه و ديدار به فرمانش نيست گوشهٔ چشم گشا بر من مسكين بنگر ناز كن ناز كه اين باديه سامانش نيست سر خم باز كن و ساغر لبريزم ده كه به جز تو سر پيمانه و پيمانش نيست نتوان بست زبانش ز پريشان گوئی آن كه در سينه به جز قلب پريشانش نيست پاره كن دفتر و بشكن قلم و دم دربند كه كسی نيست كه سرگشته و حيرانش نيست @mojtaba__godazgar @HAJ_NAGHI_VALADI https://zil.ink/haj_naghi_valadi
31.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت اول در حلقهٔ درویش ندیدیم صفایی در صومعه از «او» نشنیدیم ندایی در مدرسه از دوست نخواندیم کتابی در مأذنه از یار ندیدیم صدایی در جمع کتب هیچ حجابی ندریدیم در درس صحف راه نبردیم به جایی در بتکده عمری به بطالت گذراندیم در جمع حریفان نه دوایی و نه دائی در جرگهٔ عشاق روم بلکه بیابم از گلشن دلدار نسیمی، رد پایی این ما و منی جمله ز عقل است و عقال است در خلوت مستان نه منی هست و نه مایی @h.ansari43 https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
42.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت دوم ما را رها کنید در این رنج بی حساب با قلب پاره پاره و با سینه ای کباب عمری گذشت در غم هجران روی دوست مرغم درون آتش و ماهی برون آب حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی پیری رسید غرق بطالت پس از شباب از درس و بحث مدرسه ام حاصلی نشد کی می توان رسید به دریا ازین سراب هرچه فرا گرفتم و هرچه ورق زدم چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب این جاهلان که دعوی ارشاد می کنند در خرقه شان به غیر منم تحفه ای میاب ما عیب و نقص خویش و کمال و جمال غیر پنهان نموده ایم چو پیری پس خضاب دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب @h.ansari43 https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
30.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تک سوار_ قسمت سوم دل که آشفتهٔ روی تو نباشد دل نیست آن که دیوانهٔ خال تو نشد عاقل نیست مستی عاشق دلباخته از بادهٔ توست بجز این مستیم از عمر دگر حاصل نیست عشق روی تو در این بادیه افکند مرا چه توان کرد که این بادیه را ساحل نیست بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته‏ای که میان تو و او جز تو کسی حایل نیست رهرو عشقی اگر خرقه و سجاده فکن که بجز عشق تو را رهرو این منزل نیست اگر از اهل دلی صوفی و زاهد بگذار که جز این طایفه را راه در این محفل نیست برخَمِ طرّه او چنگ زنم چنگ زنان که جز این حاصل دیوانهٔ لایعقل نیست دست من گیر و از این خرقهٔ سالوس رهان که در این خرقه بجز جایگه جاهل نیست علم و عرفان به خرابات ندارد راهی که به منزلگه عشّاق ره باطل نیست @h.ansari43 https://zil.ink/haj_naghi_valadi https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت چهارم عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد قصه ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد جام مرگ آمد به دستم، جام می هرگز ندیدم سال ها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز آن که باید این قفس را بشکند از در نیامد عاشقان روی جانان، جمله بی نام و نشانند نامداران را هوای او دمی بر سر نیامد کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند با که گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد مردگان را روح بخشد ، عاشقان را جان ستاند جاهلان را این چنین عاشق کشی باور نیامد https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت پنجم ساقی به روی من در میخانه باز کن از درس و بحث و زهد و ریا بی‏نیاز کن تاری ز زلف خم خم خود در رهم بنه فارغ ز علم و مسجد و درس و نماز کن داوود وار نغمه زنان ساغری بیار غافل ز درد جاه و نشیب و فراز کن بر چین حجاب از رُخ زیبا و زلف یار بیگانه ام ز کعبه و مُلک حجاز کن لبریز کن از آن می صافی سبوی من دل از صفا به سوی بت ترکتاز کن بیچاره گشته‏ام ز غم هجر روی دوست دعوت مرا به جام می چاره ساز کن https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت ششم از غم دوست در این میکده فریاد کشم دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا باصفا منت آن را که به من داد کشم عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری بار هجران و وصالت به دل شاد کشم در غمت ای گل وحشی من، ای خسرو من جور مجنون ببرم، تیشهٔ فرهاد کشم مُردم از زندگیِ بی تو که با من هستی طرفه سرّی است که باید برِ استاد کشم سال ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید‌ انتظار فرج از نیمه خرداد کشم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت هفتم باید از آفاق و انفس بگذری‌ تا جان شوی‌ وآنگه از جان بگذری‌ تا در خور جانان شوی‌ طُرّه‌ٔ گیسوی‌ او در کف نیاید رایگان باید اندر این طریقت پای‌ و سر چوگان شوی‌ کی‌ توانی‌ خواند در محراب ابرویش نماز قرن ها باید در این اندیشه سرگردان شوی‌ در ره خال لبش لبریز باید جام درد رنج را افزون کُنی‌، نی در پی‌ درمان شوی‌ در هوای‌ چشم مستش در صف مستان شهر پای‌‌کوبی‌، دست‌افشانیّ و هم‌پیمان شوی‌ این رهِ عشق است و اندر نیستی‌ حاصل شود بایدت از شوق پروانه شوی‌ بریان شوی‌ @h.ansari43 https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت هشتم من خواستار جام می از دست دلبرم این راز با که گویم و این غم کجا برم جان باختم به حسرت دیدار روی دوست پروانه دور شمعم و اسپند آذرم پرپر شدم ز دوری او کنج این قفس این دام باز گیر تا که معلق زنان پرم این خرقهٔ ملوّث و سجّادهٔ ریا آیا شود که بر در میخانه بردرم گر از سبوی عشق دهد یار جرعه ای مستانه جان ز خرقهٔ هستی در آورم پیرم ولی به گوشهٔ چشمی جوان شوم لطفی که از سراچهٔ آفاق بگذرم https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تک سوار_ قسمت نهم بر در میکده پیمانه زدم خرقه به دوش تا شود از کفم آرام و رود از سر هوش از دَم شیخ، شفای دل من حاصل نیست بایدم شکوه برم پیش بت باده فروش نه مُحقّق خبری‌ داشت نه عارف اثری‌ بعد از این دست من و دامن پیری‌ خاموش عالِم و حوزه‌ٔ خود، صوفی‌ و خلوتگه خویش ما و کوی‌ بُت حیرت زده‌ٔ خانه ‌به دوش از در مدرسه‌ و دیر و خرابات شدم تا شوم بر در میعادگهش حلقه به گوش گوش از عربده‌‌ٔ صوفی‌ و درویش ببند تا به جانت رسد از کوی‌ دل، آوازِ سروش https://zil.ink/haj_naghi_valadi @HAJ_NAGHI_VALADI