بسم الله الرحمن الرحیم نظرتون راجع به تئاتر جابر؟ واقعا خیلی عالی بود و از تهیه کننده و گارکردان این تئاتر خیلی تشکر میکنم هم از بازیگرهاشون خیلی زحمت زیادی کشیدن واقعا ممونیم تأثیر گذار بود هم روی خودم هم روی دوستانی که بودند خیلی عالی بود خیلی چندبار تئاتر رو تماشا کردید؟ من دومین بارم هست و اگر بازهم باشه خودم رو میرسونم و میام تکراری نشده براتون؟ نه چون هربار که ببینم بازهم همون اشتیاق رو دارم جابر چی داره که این اشتیاق رو در وجودتون شعله ور کرده؟ انسانیت و اون وجود پر اشتتیاقی که داشت و اون شرف و غیرتی که رو ناموس مردم داشت ازچه طریقی با تئاتر جابر آشنا شدید؟ ازطریق حوزمون برای دومین بار کدوم صحنه براتون ماندگار شد؟ لحظه شهادتشون واقعا نمیشه وصفش کرد واقعا نمیشه چون خودم دو تا از دایی هام شهید شدن واقعا نمیشه وصفش کرد تئاتر جابر برای اولین بار چه اثری روی شما داشت؟ اینکه همیشه باشهدا زندگی کنیم و باشرافت و باغیرت باشیم واینکه رو ناموسمون غیرت داشته باشیم

YASMIN: سلام من خواستم بگم تاتر عالی بود اصلا نمیشه وصفش کرد من تاتر رو ندیدم و این از بی تو فیقیم بود دانش آموزایی که از مدرسه ما اومدن دیدن امروز و دیروز حال و‌هواشون خیلی عجیب بود من از حالت اونها فهمیدم چقدر کار عالی و با ارزش بود خیلی پشیمونم که راحت از کنار این کار گذشتم و نیومدم 😭 حتما لیاقت نداشتم سلام منو به حضرت معصومه برسونید من شماره شما و کانال رو از یکی ازبچه ها گرفتم کارو دنبال میکنم ببینم کجا روزی میشه منم ببینم😭❤️

#پیام_مخاطب_اردکانی سلام من از وقتی این تاتر رو دیدم خیلی حالم عجیب شده اصلا تا حالا این حال و هوا رو نداشتم، مادرم خیلی تعجب میکنن ، میگن کاش این گروه اردکان بودن من میرفتم پیششون ، به برادرم همه تاتر رو تعریف کردم باورم نشد که گریه کرد میگفت کاش ماهم میدیدیم من هنوز خیلی ذهنم میره پیش گریه و صدای فریاد جابر بخاطر برجام و دارویی که نذاشتن بسازه چقدر دلم میسوزه وقتی یادم میاد فقط گریم میگیره نفسم بقول جابر بالا نمیاد ، از همه قشنگتر اون جمله که گفت من عاشق شهادتم هدفم شهادت نیست خیلی عاشق این جمله شدم و اینکه اخرش اون چادر بغل کرد بوسید خیلی قلبم سوخت بعد هم که رفتم پیش خانم فاطمی گفتم میخوام بشینم کنارتون گفتن بیا، باهام حرف زدن بعد چادرمو بوسیدن وقتی رفتم بیرون چادرمو محکم بغل کردم انقد عاشق چادرم شدم که میذارمش زیر بالشتم ، از همتون ممنون من اصلا از چادر خوشم نمیومد بخاطر مادر و پدرم میپوشیدم چون پدرم خیلی رو اینا حساسه الان دیگه نمیگم حساسه میگم من خیلی براش مهمم خیلی براش ارزش دارم ، من ۱۶ سالمه قول میدم قبل اینکه همسن جابر بشم کاری کنم که منم بشم خار چشم دشمن. #کانون_فرهنگی_تبلیغی_نورالهدی سروش: http://sapp.ir/noorolhodaa ایتا: https://eitaa.com/noorolhodaa بله: ble.im/join/MThlMGVjYj تلگرام: https://telegram.me/NoorAlhoda85

شهید جابر راهت و اهدافت رو زمین نمیمونه قسم میخورم که خونت تو اون دل تاریکی شب تو اون سرمای نیمه شب با اون مسمومیتت چراغ روشن خیلی ها شده خوش بحالت داداش با غیرتم🌹

#پیام_مخاطب_اردکانی سلام عزیزان تاتر جابر دستمریزاد واقعا. من خواستم مصاحبه کنم روم نمیشد بعدشم اصلا حالم یطوری بود که نمیشد حرف بزنم، من هنوز نتونستم اروم بشم. اون صحنه که جابر میخواست بخوابه اما نمیتونست، ینی حالش بد شده بود، من خیلی متوجه نشدم شاید چی شده باشه، تا اینکه صدای بیننده ها میومد، پچ پچ میکردن میگفتن مسموم شدن، مسمومش کردن. شاید مسموم شده یه حال بدی داشتم. اون موقع که نمیشه گفت، میخواستم دیگه برم بیرون. که بقیشو نبینم ولی نمیشد. انگار پاهام دیگه رمقی نداشتن. بعدش که شروع کرد حرف زدن با خواهراش و شوخی و اینا، کمی اروم شدم. ولی همش که میدیدم باز یوقتایی بد حال میشه خیلی نگران میشدم..... اخرش که به علی گفت بیاد دنبالش.... احساس کردم دیگه سم اثر کرده. گریم گرفت. وقتی اون منافقا باهاش درافتادن واقعا فقط بخودم میگفتم مگه جرم جابر چیبود؟؟!!! فقط به فکر مردم و بیمارای کشورش بود. فقط میخواست ایران عزت داشته باشه، پیشرفت داشته باشه، سری تو سرا در بیاره. دست جلو دشمن دراز نکنه، میخواست گوش بفرمان رهبرش باشه، حتی وقتی روحیه و حالشو اینجا خراب کردن. اروم نداشت، میخواست بره سوریه خدمت کنه، اخه این ادم کشتن داشت؟؟؟ انقد مهربون بود انقد همه ی کاراش پر از درس بود. بخدا یلحظه از فکرش بیرون نمیام تو خوابم دارم به کارا و حرفاش فکر میکنم. اونجا که گفت انقلاب به اندازه بزرگیش ادم داره، خیلی دلم محکم شد، گفت رهبر امیدش نسل جدیده، اشک شوق ریختم. گفت ایران مادرهایی داره که جابر تربیت میکنه ارزو کردم دعاکردم من اون مادر بشم و‌حتما تلاشمو میکنم و خدا کمکم میکنه فرزندانی مثل جابر تربیت کنم

انسان تا جوینده خدا نباشد او را نمےشناسد و تا او را نشناسد دوست دار او نمےشود و تا محبوب او نشود عاشق نمےشود و تا #عاشق نباشد #شهید نمےشود ۔۔۔۔ #خدایا_عاشقم_ڪن ♥️ #شهید_محمدحسین_محمدخانی #عشق... #شهید_شهادت @hajammar313

دلخوشم زانکه درین دهر خدایی دارم چون تویی! رهبری و راهنمایی دارم❤️ کشتی من به هدف می رسد آخر؛ آری زانکه چون خامنه ای قبله نمایی دارم #آقامونه @hajammar313

ما همیشہ فڪر مےڪنیم شهدا یہ ڪار خاصے ڪردن ڪه شهید شدن ... ولے نہ رفیق ... ! واقعیتش اینہ ڪه ... " خیلے ڪارها رو نڪردن " ڪه شهید شدن ... و از خیلے " لـذت ها " گذشـتند ... #شهید_محمدحسین_محمدخانی @hajammar313

لُب کلام این سند [2030] یعنی، شما معلمان در کلاس دَرستان برای غرب، #سرباز درست کنید..! •|رهبرمعظم‌انقلاب ۹۸/۲/۱

🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉🎊🎉 سلام بر جهـــ❤️ــادی های گرامی همون طور که (انشاءالله) میدونید فردا تولد شهید جهاد هست..🎂 میخوایم برای روح مقدسش یه برنامه عالی داشته باشیم😌 1⃣ هر چند تا که میخواید "زیارت آل یاسین" برای شهید جهاد بخونید...🙂 2⃣ و باز هم هر چقدر میخواید "صلوات" برای شهید جهاد...😍 @f_2002 👆هر چقدر میخونید بهم بگید تا امشب و‌ فردا👆 انشاءالله به حق شهید جهاد و شهید عماد (مغنیه) و شهید جابر (سعیدی) به راه راست هدایت بشیم...😇 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃

🎥 #کلیپ 💠روز معلم گرامی باد💠 @hajammar313

تصمیم گرفته بود برود دبیرستان سپاه... #شهید_محمدحسین_محمدخانی @hajammar313

معلم زندگیم... داداش استادم... روزت مبارک❤️❤️❤️ #درد_دل @hajammar313

بی جهت نیست شب جمعه شب رحمت شد! مادری گفت حسین جان، همه را بخشیدند... التماس دعا @hajammar313

فرقی نمیکند وسطِ روضه یا حــــَرَم روزی برای عشقِ تو جانْ میدهم حُسین ... @hajammar313

مرا به خاطر این عشق سرزنش کردند بگو فراق ببینم ، کنایه هم بخورم !؟ #حسین_جان @hajammar313

پایان شعبان رسیده مرا پاک کن حسین این دل برای ماه خدا روبراه نیست... #شب_جمعه @hajammar313

خیلی حسین زحمت ما را کشیده است... @hajammar313

ان شاالله کربلا قسمت همتون...

حسین جانم😭 دل من لک زده تا کنج #حرم گریه کنم دو قدم شعر بخوانم، دو قدم گریه کنم بروم سمت ضریحی که قرارم انجاست برسم پیش نگارم برسم #گریه کنم ..😭 @hajammar313

#سیدرضا_نریمانی دل خراب من همیشه تنگ کربلاست💚 بگی برو میرم... @hajammar313

به تو سلام میدم... درمون دردامی! به تو سلام میدم... به تو که آقامی!! به تو سلام میدم... همیشه باهامی!

#حسین_جان روا بُوَد که گریباڹ زِ هجر پاره کنم دلم هوای تو کرده, بگو چه چاره کنم

دلـم واســه عقب عقب راه رفتنای بین الحرمین تنگ شده...برالحظه های آخر...