ما پاے لطف #فاطمہس شرمندگے ڪنيم
ارباب ما #حسين و فقط بندگے ڪنيم
اصلاً نمےشود ڪه #شبجمعہاے ز عمر
بےشور و حالِ #ڪربوبلا زندگے ڪنيم
#دوباره_دلم_هواییہ🌿
#شب_جمعہهاے_ڪربلا❤️🌿
شب های جمعه میگیرم هواتو....
@hajammar313
#سی
عاشق حضرت زهرا (س) بود.
روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند.
یک وقت هایی هم آخرشب زنگ میزد میگفت باهات کار دارم.
حالا دو تا هیئت رفته. هم مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده.
اما آخر شب میگفت بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم.
میگفت هرچی برای مادر گریه کنیم کمه.
خط خوبی هم داشت.
همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک اهل بیت را با خط خوش می نوشت.
وزیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا (س) بود.
#چله_نوکری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@hajammar313
.
زائری در وسطِصحنِ غَریبالغُربا
دید تا گنبدِ زیبایِ حرم،
گفت *حسن* ...
.
تا که جاروزدنِ صحنِرضا را دیدم
چشمِ خیس و مژهیِ رُفتگرم
گفت *حسن* ...
.
@hajammar313
وصال حیدر و یارش مبارک
وصال یاس و دلدارش مبارک
از الطاف و عنایات الهی
رسیده حق به حقدارش مبارک
فرا رسیدن سالروز
پیوند مبارک
حضرت علی(ع)
و حضرت فاطمه(س)
بر شمـا خوبان مبـارک 🌹
@Maddahionlinمداحی آنلاین - سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه.mp3
زمان:
حجم:
1.39M
🌸 #سالروز_ازدواج_حضرت_علی_حضرت_فاطمه
💐شد سرود رو لبامون با یه قلب بیقرار
💐لافتی الاّ علی لاسیف الاّ ذوالفقار
🎤 #محمودکریمی
🎤 #میرداماد
@hajammar313
4_5832680336609247691.mp3
زمان:
حجم:
2.25M
🌸 #سالروز_ازدواج_حضرت_علی_حضرت_فاطمه
💐شب دومادیه فاتح خیبر شده
💐نو عروس علی حضرت کوثر شده
🎤 #سیب #سرخی
👏 #سرود
@hajammar313
🌺 بر اوج محبت علی اوجی نیست
🍃 در بحر بجز کرامتش موجی نیست
🌺 در کل ممالک و مذاهب به جهان
🍃 مانند #علی و #فاطمه زوجی نیست
💕 سالروز نورانی ترین
پیوند هستی مبارک 💕
@hajammar313
#بیست_نه
در یکی از شبهای کنگرهی شهدا، مشغول پختن آش گندم بودیم. زمستان بود و سرمای یخبندان تا نیمه شب بیدار بود. به پیشنهاد خودش در آنجا سنگری کنده بودند، باران هم میبارید. رفت داخل آن و مشغول نماز شد. رفتم جلو گفتم:《شب از نیمه گذشته،بهتر نیست بری خونه؟》 گفت:《میخوام همینجا کنار شهدا بمونم.》
برای انجام کاری رفتم بیرون دانشگاه. یک ساعت طول کشید. وقتی برگشتم، دیدم هنوز آنجاست، داخل سنگر. آمد بیرون رفت کنار قبور شهدا. دیدم حال خوشی دارد. گفتم دعا کن شهدا دست منو بگیرن و جلوشون رو سیاه نشیم.》 گفت:《میای برام زیارت عاشورا بخونی؟》
نیمه های زیارت عاشورا، به دلم افتاد روضه حضرت رقیه (س) بخوانم.
صدای ضجه و نالهاش بلند شد. خیلی بیتابی کرد. ناگهان صدایش قطع شد. وقتی نگاه کردم، دیدم از حال رفته و بیهوش شده. با دست زدم توی صورتش. صدایش زدم. هیچ عکس العملی نشان نداد. رفتم آب آوردم. پاشیدم توی صورتش. بههوش آمد. چشم هایش را باز کرد. سر و صورتش خیس عرق بود. عرقش را خشک کردم. گفتم:《نمیخوای بری خونه؟》 با صدایی از ته گلو گفت:《اگه شما خستهای و میخوای بری،برو. من هستم.》
#چله_نوکری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@hajammar313