eitaa logo
شهیـــღـد عِشـق
801 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
کانال بایگانی شد... به یاد شهیــღـد محمــღـدحسین محمـღـدخـانی کپی حلال حلال اینستا «آرشیو عکس ها و فیلم های شهید»👇🏻 https://instagram.com/hajammar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم اللہ🍂
آقا سفــيٖر تو زِ غمت داد میزند از اوج غصه تکيه به ديوار میزند مسلم‌غريب‌‌ُبی‌کَس‌ُياور‌به‌کوچه‌ها سنگــِ تورا به سينه غمخوارمیزند 💔 شهادت تسلیت... ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
ففِرُّوا إِلَي اللَّهِ إِنِّي لَکُمْ مِنْهُ نَذيرٌ مُبينٌ 🦋 آیه 50 سوره ذاریات 💠 ترجمه: پس به سوی خدا فرار کنید، که من از سوی او برای شما بیم دهنده ای آشکارم! ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
هدایت شده از گرافیست الشهدا🎨
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت حضرت مسلم ابن عقیل 💛💫 @ammar_abdii2 🍃
هدایت شده از گرافیست الشهدا🎨
طرح جدید به مناسبت روز عرفه 💛💫 @ammar_abdii2 🍃
آقا نیا که کوفه پر از کینه و بلاست آقا نیا که کوفه پر از یار بی وفاست آقا قسم به دوست که این قوم بی خرد خنجر به دست منتظر کشتن شماست شهادت تسلیت باد. ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
هدایت شده از علیرضا پناهیان
@Panahian_ir940701-Panahian-DoaArafe-18k.mp3
زمان: حجم: 19.12M
🎵صوت دعای عرفه با قرائت علیرضا پناهیان #عرفه @panahian_ir @panahian_mp3
امام خامنه‌ای فردا از رسانه ملی سخنرانی خواهند کرد 🔹رهبر معظم انقلاب اسلامی روز جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ و همزمان با عید سعید قربان با ملت ایران از طریق رسانه ملی سخن خواهند گفت. 🔹سخنرانی رهبر انقلاب ساعت ۱۱.۳۰ از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی به‌صورت زنده پخش می‌شود. ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸
گفت: حاج ابوسعید گفت دعا رو شروع نمیکنید؟ اسماعیل یه کم مکث کرد، آخه عمار هنوز نرسیده بود. ولی گفت چشم. بچه ها جمع بشید که ان شاءالله شروع کنیم.قدیر و ابو زهرا و سیدحسین ویحیی و کاظم و ابوسعید نشستند و اسماعیل شروع کرد. گفت: حالم یه جوری بود، خسته بودم، بلند شدم و رفتم تو اتاق کناری که اتاق عمار بود دراز کشیدم. دستم رو گذاشتم روپیشونم و چشمام رو بستم. خوابم نمیومد، یه جوری بود حالم... همه حواسم تو اتاق بود، پیِ صدای اسماعیل که داشت دعا رو میخوند و یه جاهایی گریز میزد به کربلا... نمیدونم چم بود. گفت: اسماعیل شروع کرد روضه خوندن... صدای گریه بلند شد...نوحه و سینه زنی... داشتم ریز ریز گریه میکردم که عمار بود. مستقیم رفت توی اتاق و شروع کرد به سینه زدن. صدای گریه اش حالم و دگرگون میکرد. دلم میخواست پاشم برم بینشون، ولی نمیتونستم. گفت: نشستم، صدای اسماعیل میومد، پیش خودم شروع کردم روضه ی مسلم خوندن... میخوندم و گریه میکردم ولی دلم همش تو اتاق کناری بود. دعا که تموم شد من موندم و حسرت نرفتن تو اون جمع... حسرت دیدن چهره های بچه ها وقت سینه زدن و گریه کردن، حسرت نفس زدن با اونا، حسرتِ... گفت: امروز... روز عرفه... اسماعیل پاشو... پاشو بخون... تو بخونی عمار میاد... اسماعیل بخون...این حسرت داره منو میکشه... آی اسماعیل... . . . کاش با شما بودم... ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔷🔸