امیدوارم بازم بیای و برامون محفل بزاری😊 . . ان‌شاءالله دعامون کنید... خیلی التماس دعا داریم

خداقوت عالی بود . . بزرگوارید خداروشکر:)

من دو دقیقه نبودم مشکات کجا داری میری؟!برمیگردی😢؟ . . 😐😐 نه دوستان جایی نمیرم همینجام باور کنید:/ فقط یه مدت نیستم همین... مسلط باشید به خودتون ناشناسو به خاک و خون کشیدید😂

اینم پایان محفل حجاب استایل.. امیدوارم کلے براتون موثر بوده باشه. خیلی التماس دعا دارم✋🏻 یاعلی مدد

ماه رمضان را ماه دعا و تضرّع و الحاح و تعبّد در مقابل پروردگار قرار دهید حضرت‌آقا✨ @Ekip_haji739

نذر کردم که باهاشون هی حرم بکشم😍 @Ekip_haji739

#افطارنامه افطار نهم✨ كَيْفَ يُضَيَّعُ مَنِ اللّهُ كافِلُهُ* و چگونه می‌شود آنان که طعم محبت تو را چشیده‌اند و آنان که دست هدایت تو بر سرشان است گمراه شوند در این کوچه‌های غربت زده دنیا و هر کس متوسل شد به دامن تو نجات یافت و شما همان خداوندی هستی که بر بارها خطایم قلم عفو کشیدی وَ مَنِ انْقَطَعَ إلى غَيْرِ اللّهِ وَ كَّلَهُ اللّهُ إلَيْهِ* و هیهات از آن که امیدم را نسبت به تو از دست بدهم تو صاحب رحمت بی انتهایی و هر کس متوسل رحمت جز تو شد به جای رحمت به درد زحمت و غفلت مبتلا شد و هر کس که محتاج تو شد دنیا را محتاج او کردی و تو مهربانی و تو سخاوتمندی و تو #جواد هستی و آن‌ کس گدای شما شد کاسه‌ی دلش پر شد از #اقیانوس عشق و معرفت و شما همان دست سخاوت خدایی که نه فقیری را رد می‌کند و نه سائلی را ناامید و شما دردانه و پسر کسی هستی که عالمی دل به پنجره فولادش گره زده‌اند الهی به حق تمام دل‌های شکسته و به حق تمام دست‌های خالی و به حق صاحب نهمین ایستگاه ماه عاشقی و یا جواد.... بحق جواد علیه‌السلام💛 اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج برگرفته از حدیث امام جواد ع/بحارالانوار/جلد۶۸/ص۱۵۵ #یاجوادالائمه #یا_باب_الحوائج #عاشقانه‌هایی‌از‌جنس‌خدا #ماه_رمضان

ثواب روزه‌ی امروزم هدیه به..... #قبول_باشه #روز_نهم ماه مبارک رمضان

. شبهاے حاجت است دوایم به دست توست مادر بزرگ ! کرب و بلایم به دست توست... ◾️#استوری ◾️#وفات_حضرت_خدیجه - - - - - - - - - - - - - @Ekip_haji739 - - - - - - - - - - - - -

السلام علیک یا ام المؤمنین یا خدیجه الکبری(سلام الله علیها ) وفات همسر مکرمه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم خدمت تمام مسلمین جهان و اعضای اکیپ حاجی تسلیت باد. #ام_المومنین #وفات_حضرت_خدیجه @Ekip_haji739

🌼✨🌼 ✨🌼 🌼 #شب_رمان #خاطرات_یک_انتخاب #قسمت_نهم حسین آقا ۲۴ ساله و فاطمه خانم ۱۲ ساله. پدر عروس کاملاً موافق بود؛ چون داماد، یک سال معلّم زیر دستش بود و به خوبی او را میشناخت. امّا بعضی از بزرگترهای فامیل با توجّه به خانوادۀ داماد موافق نبودند، چون خانوادۀ حسین آقا نه تنها با روحانیت سنخیّتی نداشتند، بلکه مخالف آخوندها بودند و... به لحاظ دینی خوشنام نبودند. البتّه نه از اراذل و خدای ناکرده بی‌عفّت! بلکه اهل علم و سواد و اکثراً دکتر، مهندس، خارج رفته و... به نظرشان پایبندی به دین سختگیری بود! بی‌نماز، بی‌حجاب و بعضاً منکر خدا!!! حسین آقا مستقل بود و با همۀ مخالفت‌هایی که شد به‌هرحال قرار این وصلت گذاشته شد. مجلس عقد گرم و باصفا به پا شد. مدّاح هم شعر میخواند و هم مدح أهل‌بیت(ع) و صله میگرفت. میهمانان، جمعی از فامیل عروس بودند و دوستان داماد همگی مؤمن و متدیّن. اوّلین ازدواج خانوادۀ حاج آقای رحیمیان بود. او بزرگ فامیل بود و دخترش را به پسری تنها داده بود که فقط با پشتوانۀ ایمان به خدا پا جلو گذاشته بود. از خانوادۀ داماد فقط دو نفر معتدل تر شرکت کرده بودند. #اکیپ_حاجی💛🌱 🆔 @Ekip_haji739 🔷🔸 🌼 ✨🌼 🌼✨🌼