حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
ما سینه زدیم بی صدا باریدن از هرچه که دم زدیم آنها دیدن ما مدعیان صف اول بودیم از اخر مجلس شهدا را چ
در عالم بیوفا ،کسی خرم نیست
شادی و نشاط، در بنیآدم نیست
آن کس که درین زمانه او را غم نیست:)
آرزو ڪردم ڪھ باشم آرزویت عشق من آرزو بر من ڪھ در ظاهر جوانم عیب نیست!
.
.
.
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمیباشد
با کلمه ن
ندانستم چو نیکو قدر ایام جوانی را دلم خون می شود چون بشنوم نام جوانی را
.
.
.
آن رفیقی که زهنگام غمم دور نرفت
زیر شمشیر غمش رقص کنان خوام رفت
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را (:
.
.
.
آن کو به دل دردی ندارد، آدمی نیست
بیزارم از بازار این بیهیچ دردان ...
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
در عالم بیوفا ،کسی خرم نیست شادی و نشاط، در بنیآدم نیست آن کس که درین زمانه او را غم نیست:)
تمام عمر امیدم
به لحظهی مرگ است
که جان دهم به کنارش
من و وصال حسین!
ای که گفتی تا باشدت آرام جان جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز
.
.
.
زین آتش نهفته که در سینه ی من است
خورشید شعله ای است که در آسمان گرفت
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
تمام عمر امیدم به لحظهی مرگ است که جان دهم به کنارش من و وصال حسین!
نیست در عالم ز هجران تلخ تر
هر چه خواهی کن و لیک آن نکن
مولوی
گـرطبـیـبِدلبیمـاٰࢪفقطششگوشہاست، منمریضمــ ... برسـآنیدمرٰاتـاحرمشـ🖐🏼
.
.
.
شد باز به دیدار سحر چشم جهانی
بیدار نشد بخت، عجب خواب گرانی
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
نیست در عالم ز هجران تلخ تر هر چه خواهی کن و لیک آن نکن مولوی
نا امید از در رحمت به کجا باید رفت؟
یارب از هرچه خطا رفت هزار استغفار
رحماللهبهآنشاعرخوشذوقکهگفت هرچهداریمهمهازڪرمعبــــاساست
.
.
.
توییرزاقهرپیداوپنهان
توییخلاقهردانانادان
حاجےمشتے| ʜᴀᴊɪᴍᴀꜱʜᴛʏ
نا امید از در رحمت به کجا باید رفت؟ یارب از هرچه خطا رفت هزار استغفار
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت…
“سعدی”
من خود دلم از مهر تو لرزید و گرنه تیرم به خطا می رود اما به هدر نه!
.
.
.
نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست
چشم و دل ، هر دو به رخسار ِ تو آشفته و مست