وقتی حاج احمد دست به جیب میشه: _من همیشه دست به جیب بودم😌 +ما که ندیدیم... _حسنین، یادت رفتااا.... یک سالت بود، پفک برات میخریدم! 😐🤣 #mohana @Hamed_Shakernejad

_ از کجا اومدی دخترم؟ + از..... _ از خونمون؟! 🤣🚶‍♀ #mohana @Hamed_Shakernejad

وقتی حسنین شارژِ فارسیش تموم میشه.... _ شما خواهرِ ایشون هستی؟ 😂😐 #mohana @Hamed_Shakernejad

حسنین میخواد به هر قیمتی که شده بهشون کادو بده! _آماده هست، خرید کردم اومدم🙂 بعد مستقیم میره سرِ میزِ رضوان درویش، میخواد به زور هدیه های اونو بده به بچه ها... رضوان هم نمیذاره! 😔😂 اما حسنین نا امید نمیشه... میره پیش حامد: پول داری الان؟! _حامد: جااااننن؟! 😐😂 حسنین دوباره میره سمت رضوان: مثل نوه هاتن! (میخواد اینجوری راضیش کنه اما بازم نمیتونه) 🗿 و بعد که آقای درویش اشاره میکنن به موبایلِ حاج آقا و میگن اونو بردار😑🤣 حاج آقا هم که سریع گوشی رو از رو میز برمیدارن و میذارن لای لباسشون! 🚶‍♀😅 و آخرش که نتونست خودش بره پایین و هدیه هارو بده به بچه ها اما بازم لبخند از روی صورتش محو نشد🥲 آره دیگه خلاصه بیشتر از این توضیح نمیدم براتون... هرچند که منو ول کنین تا صبح ولکنِ ماجرا نیستم...! 🌚😂 #mohana @Hamed_Shakernejad

اینجا که سيد همه تلاششو برای گرفتن کادو ها از رضوان درویش میکنه، اما میبینه واقعااا نمیشههه🤣🚶‍♀ #mohana @Hamed_Shakernejad

و اینجا که سيد میره تا گوشیِ حاج آقا رو برداره که... متاسفانه بازم موفق نمیشه 😔😂 #mohana @Hamed_Shakernejad

_منم حسنینم، ولی کوچیک که بودم توی خونه شیطونی میکردم، بهم میگفتن "حامد"😐🤣 #mohana @Hamed_Shakernejad

🥲💘 #mohana @Hamed_Shakernejad

در ادامه... #mohana @Hamed_Shakernejad

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣خدای مننن🤣🤣

اونم گفت آره 😂