بر بال ڪبوتر توبخوان،صبح بخیر
با آبی جوهرتو بخوان،صبح بخیر
جان دڪَر و تازڪَی از صبح بڪَیر
بر دهرسراسرتو بخوان،صبح بخیر
باپیشڪش شاخه ڪَلی سرخ به لب
ازچهچه بهترتو بخوان،صبح بخیر
♥️ℒ@hamyanquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➯ @Arameeshbakhoda
الهـی در زنـدگیم با مـن باش
حتی در مکثِ نفـسهایم
الهـی مـرا بہ حال خود وا مگذار
بگـذار ڪه با تـو باشـم
و تـو در مـن و بر مـن باشی
ڪه زنـدگی بـا تـو
سراسر عشـق و اسـرار است
بہ دعایـم گوش کن
حتی وقتی زبـان من خاموش میشود
دعـای خامـوشی مرا تـو بشنـو
و دعاهایم را مستجاب کن
ای بـرآورده کننـده حاجـات
@hamyanquran
🌷 مردى نزد پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله) آمد و عرض کرد :
✍ به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و مردم نيز دوستم بدارند، و خدا دارايى ام را فزون گرداند و تندرستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور كند.
☘ حضرت فرمودند :
«اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد:
❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش.
❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و به آنچه دارند ، چشم مدوز.
❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى بخشد ، زكات آن را بپرداز.
❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسيار بده.
❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن ؛
❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن.
📖 أعلام الدين ص 268
📖 بحار الأنوار ج 85 ص 164 ح 12
💕 @hamyanquran
واینچنین است #زندگی...
اولش #ضعف ( بچگی)...
آخرش #ضعف (پیری)...😔
پس غنیمت بشماریم وقت قوت را (جوانی)
🌺🌸🌺👇
@hamyanquran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلاوت_کوتاه...
#فرازی ناب و فوق العاده زیبا و استثنایی از سوره مبارکه مریم
#قاری:استاد عبدالباسط عبدالصمد رحمه الله
🌺🌸🌺👇
@hamyanquran
نجاری بود که زن زیبایی داشت
که پادشاه را مجذوب خود کرده بود
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را
فردا اعدام کنید
نجار آن شب نتوانست بخوابد .
همسر نجار گفت :
مانند هر شب بخواب .
پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار
کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد .
صبح صدای پای سربازان را شنيد.
چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم .
با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند.
دو سرباز با تعجب گفتند :
پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی .
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت .
@hamyanquran