اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#همراه_شهدا
"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
#همراه_شهدا
مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
صداى يكى از خوارج را شنيدند كه نماز شب مىخواند و قرآن تلاوت مىكرد، فرمود: خواب توأم با يقين و ايمان بهتر است از نماز با شك.
نهج البلاغه،حکمت ۹۷
تروریستی اعلام کردن سپاه یعنی تروریستی اعلام کردن بخشی از نیروی نظامی کشور، تروریستی اعلام کردن نیروی نظامی یک کشور یعنی شکست جنگ نرم و مقدمه چینی برای یک جنگ سخت یا حملات محدود موجه
صد البته که هیچ غلطی نمیتونن بکنن!
اگه #سپاه و #حاجقاسم نبود چه بر سرِ همین فریاد زنندگانِ زنزندگیآزادی میومد..
یکی از زنانی که اسیرِ داعش بود با گریه تعریف میکرد سرِ بچهیِ یکیشون رو بُریدن و به مادرش گفتن اگه میخوای بهت تجاوز نکنیم باید گوشتِ بچهت رو بخوری و اون مادر مجبور شد گوشتِ بچهش رو بخوره!
چی میدونیم از ایثار و جانفدایی؟ جز ادّعایی که وقتی به گوشِ حامیانِ کراواتی داعش میرسه، فکر میکنیم تَهِشیم و کف و خون قاطی میکنیم؟
۷ تریلیون در منطقه خرج کردن که سپاه رو حذف کنن اما خودشون حذف شدن.
#ThanksIRGC
4_5829913041935796495.mp3
3.29M
#دعای_ندبه
🎙استاد فرهمند
چند صبح جمعه به انتظار او نخوابیدیم؟
#امام_زمان
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
* #داستــــان 💞#عاشقـــانه_دو_مدافــــع 💞 #قسمت_۶۰ باشه چشم من دیگه باید برم کاری نداری مواظب خود
* #داستــــان
💞#عاشقــــانه_دو_مدافـــع 💞
#قسمت_۶۱
دستشو گذاشت رو دهنشو آروم خندید بابا اسماء جدیه
_ خوب بگو بیینم قضیه چیه ؟؟
هر چی صبح گفتم: واقعیت بود
- خوب ...
میشه بشینیم یه جا صحبت کنیم
- محسنی رو چیکار کنیم ؟؟
نمیدونم وایسا
- رو کردم به محسنی و گفتم: آقای محسنی خیلی ممنون بابت امروز واقعا
خوشحالم کردید شما دیگه تشریف ببرید ما خودمون میریم.
پسر چشم و دل پاکی بود ولی اونقدرام حزب اللهی نبود خیلی هم شلوغ و
شر بود اما الان مظلوم شده بود.
_ سرشو آورد بالا و گفت: خواهش میکنم وظیفم بود، ماشین هست
میرسونمتون.
دیگه مزاحمتو نمیشیم
- چه مزاحمتی مسیرمه ، خودم هم باهاتون کار دارم
آخه من با مریم کار دارم.
_آها خوب ایرادی نداره من اینجاها کار دارم شما کارتون تموم شد به من
زنگ بزنید بیام.
بعد هم ازمون دور شد.
_ به نیمکتی که نزدیکمون بود اشاره کردم ، مریم بیا بریم اونجا بشینیم.
- خوب بگو بیینم قضیه چیه ؟؟
إم ...إم چطوری بگم. میدونی اسماء نمیخوام بهت دروغ بگم که، من وحید
رو دوست دارم.
- خندیدمو گفتم: منظورت محسنی دیگه خب پس مبارکه
آره. اما یه مشکلی هست این وسط
- چه مشکلی
خانوادم
- چطور اونا مخالفن ؟
اونا به نظر من احترام میزارن اما...
- اما چی ؟؟
_ اسماء پسرعموم هم خواستگارمه از بچگی دائم عموم داره میگه که مریم
و سامان مال همن. اما من سامان رو نمیخوایم اونم منو. روحرف عموم هم
نمیشه حرف زد.
- اینطوری که نمیشه مریم یه روز با پسر عموت دوتایی برید پیش عموت
این حرفایی که زدی رو بهش بگید.
نمیشه ...
_ میشه تو به خدا توکل کن
اوووم. اسماء یه چیز دیگه ام هست...
- دیگه چی ؟؟؟
به نظرت منو وحید به هم میخوریم ؟ظاهرمون شبیه همه؟اعتقاداتمون؟اون
خیلی اعتقاداتش قویه
- مریم اون تورو همینطوری که هستی انتخاب کرده، بعدشم تو مگه
اعتقاداتت چشه خیلیم خوبی
_ مریم آهی کشیدو سرشو انداخت پایین چی بگم...
هیچی نمیخواد بگی اگه حرفات تموم شده به او بنده خدا زنگ بزنم ییاد...
زنگ بزن
- حالا امروز چطوری باهم رفتید خرید ؟
وای بسختی،اسماء از خوشحالی نمیدونست چیکار باید بکنه از طرفی هم
خجالت میکشید و سرش همش پایین بود.
همه چیم خودش حساب کرد.
_ اخی الهی. گوشی رو برداشتم و بهش زنگ زدم.
۵ دقیقه بعد در حالی که سه تا بستنی تو دستش بود اومد.
ای بابا چرا باز زحمت کشیدید
قابل شمارو نداره آبجی
مریم بلند شدو گفت: خوب من دیگه برم، دیرم شده
_ محسنی در حالی که بستنی رو میداد بهش گفت:ماهم داریم میریم اجازه
بدید برسونیمتون.
اخه زحمت میشه ...
- چه زحمتی؟؟ آبجی شما هم پاشید برسونمتون.
خندم گرفته بود. سرموتکون دادم. رفتیم سوار ماشین شدیم...
مریم رو اول رسوندیم
بعد از پیاده شدن مریم شروع کرد به حرف زدن...
اولش یکم تته پته کرد
إم چطوری بگم راستش یکم سخته ...
_ حرفشو قطع کردم، خوب بذارید من کمکتون کنم، راجب مریم میخواید
حرف بزنید...
إ بله. از کجا فهمیدید ؟؟
- خوب دیگه...
- راحت باشید آقای محسنی علی سپرده هواتونو داشته باشم
دم علی آقا هم گرم. راستش آبجی، خانم سعادتی یا همون مریم خانوم به
پیشنهاد ازدواج من جواب منفی داد. دلیلشو نمیدونم میشه شما ازشون بپرسید؟!*
* _ #نویسنده✍"#السيدةالزينب"
ادامــه.دارد....
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••
🥇🥇🥇🥇
در مکتب امام خمینی، تحریم شدن هر نهادی از سوی دشمن علامت درستی مسیر آن نهاد و گرفتن درجه است.
به سپاه اسلام تبریک عرض می کنیم که توانست دشمن را به غایت عصبانی کند و مدال تحریم را از شیاطین و کفتارها کسب کند.
امام می فرمود اگر دشمن از شما تعریف کرد بروید در خود جستجو کنید که چه کرده اید سبب خشنودی دشمن شده اید!
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
💠💠💠
💢امام خامنه ای
🔻این امنیتی که ما در آن زندگی می کنیم به این قیمت به دست می آید ،
🌷به قیمتِ خون بهترین جوانهای ما
🔻ما یادمان نرود که امنیت چگونه حفظ می شود،
🔻کی هستند اینهایی که امنیت را حفظ می کنند برای ما؟
🔻قدرشان را می دانیم؟ آنها را می شناسیم؟
🔻درود خدا بر #سپاه_پاسداران و بقیه عناصر حافظ امنیت در نیروی انتظامی و ارتش و دیگران که اینجور فداکاری می کنند...
۱۳۹۷/۱۱/۲۹
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
ba7917ae7d412f4672ea2f62827fc86d.mp3
1.3M
سرود خاطره انگیز
نامت ای بسیجی ....
🎙گلریز
تقدیم به پاسداران بسیجی💐
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
Ey Basij Ey Sarfarazan [FarsiMode.Com].mp3
3.92M
سرود خاطره انگیز
ای بسیج ای سر فرازان افتخار میهنید
🎙گلریز
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️
🔶قرآن کریم:
وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ
وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُ...
♦️ترجمه:
و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان دارید از نیرو [و نفرات و ساز و برگ جنگی] و اسبان ورزیده [برای جنگ] آماده کنید تا به وسیله آنها دشمن خدا و دشمن خودتان ودشمنانی غیر ایشان را که نمی شناسید، ولی خدا آنان را می شناسد بترسانید...
📗مبارڪه انفال آیه ۸
ان شاالله با توکل به خدا و همت جناب رئیسی و تیم ایشان، در حوزه اقتصادی و فرهنگی همچون نظامی هم به چنین اقتدار و عزتی خواهیم رسید.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
سلحشور شهیدا روـکجا ما می شناسیم.mp3
9.34M
سراپا شوقن و مثل نسیمن
همیشه تازه مثل عطر یاسن🌼
شهیدا روکجا ما میشناسیم
شهیدا رو شهیدا میشناسن🌷
🎤حاج مهدی سلحشــور
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
◻◽▫▫▫▫
چشم بد دور، عمرتان بسیار
کس نبیند ملالتان آقا!
◻
ما نمردیم خون دل بخوری
تخت باشد خیالتان آقا!
◽
هست خاموشیات پر از فریاد
در تو آرامشی است طوفانی
◽
«الذی انزل السکینه» تو را
کرده سرشار از فراوانی
◽
گرچه در باغ سینهات داری
لطفها، مهرها، محبتها
◽
گفتی اما نمیروی چو حسین
تا ابد زیر بار بدعتها!
◽
ناگهان در نماز جمعه شهر
عطر محراب جمکران گل کرد
◽
بغض تو تا شکست بر لبها
ذکر یا صاحب الزمان (عج) گل کرد
◽
جان ایران! چه شد که جانت را
جان ناقابلی گمان کردی؟!
◽
آبروی همه مسلمانان
اشک ما را چرا درآوردی؟!
◽
جسم تو کامل است، ناقص نیست
میدهد عطر یک بغل گل یاس
◽
دستت اما حکایتی دارد...
رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس!
◽
♦جواد محمدزمانی
به حکــــــم مرحمتهای الهی
به رغم حیلهی شـــر و تباهی
نخواهد دید چشم کـور اشرار
شود غالب سیاهی بر سپاهی
#اسماعیلعلیخانی
#همراه_شهدا
🇮🇷 یک سپاهی؛ لباساش همیشه یا خونیه در دفاع از مردم یا خاکیه در کمک به مردم
🌷قدر دانی از سپاه پاسداران بعنوان قوی ترین بازوی ملت ایران که بیش از چهل سال است با ایثار و جان فشانی های قهرمانانه ی خود از تمامیت ارضی و جان و مال و ناموس مردم ایران دفاع کرده است وظیفه ی تک تک ماست .
#سپاه_مقتدر
#همراه_شهدا
#ThanksIRGC
@Hamrahe_Shohada
معرفی کتاب راز سربند 🕊🌱
بریده ای از کتاب:
ساعت از نیمهشب گذشته بود. پلکهای اکبر میرفت سمت سنگین شدن، که یک نفر با مشت به درِ خانه کوبید. یک بار، دو بار. اکبر از جا پرید. ننه نیمخیز شد و گفت: «کیه این وقت شب؟»
اکبر شانه بالا انداخت و راه افتاد سمت در، ننه هم دنبالش. زیرِ باران شلاقی، جعفر پسرِ مشیدالله ایستاده بود. با یک تشکِ مشماپیچ شده در دستش. جعفر تشک را در آغوش اکبر گذاشت و گفت کربلایی تشک را از شهر فرستاده و سفارش کرده تشک به دست اکبر برسد. چشمهای اکبر از شنیدن این حرف برق زد. جعفر که رفت، خود را رساند به ننه.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_علی_اکبر_جمراسی 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
تمام کفر را در برابر ایمان نهفته در نگاهت به بند کشیدی... 🥀
#شهید_محسن_حججی 🕊🌱
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada