فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 مامورین عربستانی باآب زمزم وخرماوگلبرگهای گل محمدی ازحجاج ایرانی در فرودگاه مدینه منوره استقبال کردند معلومه موشکهای یمنی اثرخوبی داشته خدا رو شکر...
#جبهه_مقاومت
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
حمله هوایی ارتش کودک کش اسقاطیل به غزه #جبهه_مقاومت #همراه_شهدا @Hamrahe_Shohada
🔹در پی شلیک چندین راکت بهسوی شهرک صهیونیستنشین «عسقلان»، جنگندههای ارتش صهیونیستی مناطق مرکزی غزه را هدف قرار دادند.
🔹«سرایا القدس» ضمن پذیرفتن مسئولیت حمله راکتی، اعلام کرد این اقدام در پاسخ به شهادت ۳ فلسطینی در جِنین صورت گرفته است.
#جبهه_مقاومت
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
شهادتِشهیددستهیچڪسنیست؛
فقطدستخودشاست،
شهیدتانخواهدشهیدشود،
شهیدنمےشود. . !
#همراه_شهدا
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
@Hamrahe_Shohada
واکنش فرزند شهید سلیمانی به اظهارات «پمپئو»
🔹«پمپئو» در تلویزیون عربستان درباره ایران ناله میکند، خانه پلاترهای ۱۱ سپتامبر.
🔹«جیک سالیوان» گفت القاعده «در سوریه طرف ماست» اما سلیمانی تروریستها را سرکوب کرد.
🔹«عادل عبدالمهدی» از عراق گفت که او و پدرم قرار بود صبح آن روز برای بررسی تنشزدایی منطقه با هم ملاقات کنند.
🔹در ترس زندگی کن دروغگو
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۱ مصادف است به ۱۶ ذی القعده
📿ذکر روز پنجشنبه: لا اله الا الله الملک الحق المبین(۱۰۰ مرتبه)
✅ذکر روز پنجشنبه موجب رزق و روزی میشود.
💐سالروز شهادت
🕊شهدای حزب موتلفه شهیدان صادق امانی ، محمدبخارایی ،رضاصفارهرندی مرتضی نیکنژاد
🕊شهید مدافع حرم اسدالله ابراهیمی
🕊شهید مدافع حرم مهدی ذاکر حسینی
💐سالروز تشییع باشکوه و به یاد ماندنی ۱۷۵ شهید غواص و خط شکن در تهران
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
قسمت 39 حمیدخیلی همراه بودواصلابه من سخت نگرفت.تمام سعیش این بودکه من ازمراسم راضی باشم.همیشه نظرم
قسمت 40
آن قدرحالم بدبودکه به اسم قرصی که گرفته بوددقت نکردم.هرروزدوبارقرص میخوردم،ولی حالم بدترمیشد
.باخودم گفتم:"قرص هم
قرص های قدیم!"وقتی رسیدیم قزوین تازه متوجه شدم داستان ازچه قراراست.متصدی داروخانه به خاطرمراجعات زیادبه اشتباه قرص بیماریهای عفونی رابه جای قرص مسکن به حمیدداده بود!
خانه ی مادرکوچه ای بودکه یک سمت آن به خیابان نواب وسمت دیگرش به خیابان هادی آباد
منتهی میشد.اکثرخانه هایک یادوطبقه بودند.خانه هایی قدیمی که اگروسط ظهردرکوچه راه میرفتی ازاکثرشان بوی ناب غذاهای اصیل ایرانی ازقرمه سبزی گرفته تاآبگوشت تاهفت خانه آن طرف ترمیپیچید؛بویی که هوش ازسرآدم میبرد.
حمیدتنهاپاسدارساکن این کوچه بود.برای همین خیلی تاکیدمیکردحواسمان به حرف هاورفتارمان باشد
انتظارداشت چون مانمونه ی یک خانواده ی پاسدارهستیم،بایدمراقب رفتارمان باشیم.میگفت:"نکنه بلندبلندحرف بزنی کسی صداتوازپنجره کوچه بشنوه.وقتی آیفون روجواب میدی،آروم حرف بزن.ازدست من عصبانی شدی بانگاهت عصبانیتت روبرسون.صداتوبالانبرکه کسی بشنوه."صدای تلویزیون ماهمیشه روی پنج بود.تاحدی درمنزل آرام صحبت می کردیم که صاحب خانه خیلی ازاوقات فکرمیکردخانه نیستیم.
بعدازبرگشت،درحال جابه جاکردن وسایل سفرمشهدبودم که صدای حاج خانم کشاورز،زن صاحب خانه رادم پله هاشنیدم:"مامان فرزانه.یه لحظه میای دخترم؟
"ازلفظ مامان گفتنش هم متعجب شده بودم وهم خنده ام گرفته بود.برایمان یک ظرف غذاآورده بود.به من گفت:"مامان جان.خسته راهید،گفتم براتون ناهاربیارم."تشکرکردم وبعدازگرفتن غذابه خانه برگشتم.به حمیدگفتم:"شنیدی حاج خانم منوچی صداکرد؟غذای امروزمونم که رسید."حمیددرحالی که به غذاناخنک میزدگفت:"آره!شنیدم بهت گفت مامان.خیلی خوشم اومد
.این نشونه محبت این زن وشوهربه ماست.مونده بودم کیه که به توبگه مامان فرزانه؟!توکه خودت بچه ای!"
سرسفره که نشستیم یادزرشک پلوبامرغی افتادم که روزاول زندگی بعدازمراسم عروسی خانه ی خودمان پخته بودم.بعدازآن،چندوعده غذایی که ازمراسم تالاراضافه مانده بودراخوردیم که اسراف نشود.بابت آشپزی واقعانگران بودم.هرچندازدوره ی نامزدی آشپزی راجدی شروع کرده بودم وحالانمه نمه توی راه آمده بودم،ولی احساس میکردم هنوز یک پای آشپزی هایم میلنگد
.ازحمیدپرسیدم:"ناهارکه مهمون صاحب خونه شدیم.برای شام چی بذارم؟"باقاشق چندضربه ای به بشقابش زدوگفت:"میدونی که من عاشق چه غذایی هستم،ولی میترسم به زحمت بیفتی.راستی اصلابلدی غذای مورد
علاقه ی شوهرتودرست کنی؟"جواب نداده میدانستم که پیشنهادش فسنجان است.عاشق این غذابود.جانش درمیرفت برای فسنجان.امان میدادی برای صبحانه هم دوست داشت فسنجان درست کنم.تنهاغذایی بودکه هم بانان میخورد،هم بابرنج،هم باته دیگ!
ازساعت سه بعدازظهرمشغول درست کردن فسنجان شدم.ازوقتی که میگذاشتم لذت میبردم،ولی دلهره داشتم غذاآن طورکه حمیددوست دارد،نشود.به حدی استرس داشتم که خودم جرات نکردم طعم ومزه ی فسنجان راروی اجاق بچشم.حمیدمشغول درست کردن پرده های اتاق خواب بود.ساعت هشت شب سفره راانداختم.
وسط سفره یک شاخه گل گذاشتم.پلوراکشیدم وفسنجان راداخل ظرف ریختم.سرسفره که نشست دهانش به تشکربازشد.طوری رفتارکردکه من جرات کردم برای آشپزی بیشتروقت بگذارم وشوروشوق مرابرای این کاردوچندان کرد.اولین لقمه راکه خوردچنان تعریف کردکه حس کردم غذاراسرآشپزیک رستوران نمونه درست کرده است!
زندگی خوب پیش میرفت.همه چیزبروفق مرادبودوازکنارهم بودن سرخوش بودیم.اولین روزی بودکه بعدعروسی میخواست سرکاربرود.ازخواب بیدارش کردم تانمازش رابخواندوباهم صبحانه بخوریم.
معمولانمازشب ونمازصبحش رابه هم متصل میکرد.سفره صبحانه راباسلیقه پهن کرده بودم ومنتظرحمیدبودم تاباهم صبحانه بخوریم وبعدراهی اش کنم.نمازصبح وتعقیباتش خیلی طولانی شد،جوری که وقتی برای خوردن صبحانه نمانده بود.چندباری صدایش کردم ودنبالش رفتم تازودتربیایدپای سفره،ولی دست بردارنبود؛سرسجاده نشسته بودپای تعقیبات.وقتی دیدم خبری نشد،محض شوخی هم که شده آبپاش رابرداشتم ولباسهایش راخیس کردم.بعدهم باموبایل شروع کردم به فیلم برداری.کاررابه جایی رساندم که حمیددرحالی که سعی میکردخنده اش راپنهان کندمن راداخل پذیرایی فرستادودراتاق راقفل کرد.
بعدازچنددقیقه بالاخره رضایت دادوازسرسجاده بلندشد.سرسفره نشستیم وصبحانه خوردیم.ساعت شش وبیست وپنج دقیقه لباسهایش راپوشیدتاعازم محل کارش بشود.قبل رفتن زیرلب برایش آیت الکرسی خواندم.
ادامه دارد
#همراه_شهدا
🍃🍃🍃
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
قسمت 40 آن قدرحالم بدبودکه به اسم قرصی که گرفته بوددقت نکردم.هرروزدوبارقرص میخوردم،ولی حالم بدترمیش
داستان عاشقانه ای همسر شهید حمید سیاهکلی
مهمان ها همه آمده بودند، اما حمید غیب شده بود.. کمی بعد کاشف به عمل آمد که حمید شناسنامه اش را جا گذاشته است. تا شناسنامه را بیاورد، یک ساعتی طول کشید. ماجرا دهان به دهان پیچید و همه فهمیدند که داماد شناسنامه اش را فراموش کرده است. کلی بگو بخند راه افتاده بود، اما من از این فراموشی حرص می خوردم....
👈 ادامه داستان رو از اینجا بخونید
👆👆👆👆
« یادت باشد »
عاشقانه های همسر شهید مدافع حرم شهید حمید سیاهکلی 🌷
بقیه داستان های زیبای شهدا در کانال #همراهشهدا 👇
https://eitaa.com/joinchat/1311441077Ceaf49a4d49
بلاهایی که بعد از شهادت صیاد خدایی بر سر اسرائیل نازل شد!
#شهید_صیاد_خدایی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada