📲گزارشهای امنیتی خود را با نهادهای اطلاعاتی در میان بگذارید:
☎️ 116 سازمان اطلاعات فراجا
☎️ 114 سازمان اطلاعات سپاه
☎️ 113 وزارت اطلاعات
🇮🇷 مراقب میهنم هستم
#همراه_شهدا
تا دشتها هوای دلت را دویده ای
در کوه انعکاس خودت را شنیدهای
در آن شــب سیاه نگفتی
که از کدام وادی
سبد سبد گل مهتاب چیده ای؟!!
🌷شهید علی اصغر اصغری ترکانی🌷
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
کلام شهید
در راه خداوند
باید زجر بکشید
مشقت بکشید
مگراز فاطمهزهرا(س)
بالاترهستیم!
برای تعالی اسلام
باید سیلی💔 خورد
و خون دل💔خورد
شهید محمود رضا عندالله 💔
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
دلمـــــان تنـگ
زمیـــــن تنـگ
زمـان پرحسرتـــــ
تودلتــــ شـاد
چه آرام در آغـوش خــــدا
شهدا
نگاهتــان را از ما نگیـرید
#شهدا_گاهے_نگاهے
شهید #صادق_عدالت_اکبری
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
25.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارسالی از کاربر
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
🌿شـــالســـبز💚
من کنار ســــید نشسته بودم و
ســـــید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارتعاشورا و مداحی بود.
بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبزخود را بر گردن من گذاشت.
با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟
گفت: بگذار گردن تو باشد.😉
بعد از لحظه ای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن.
با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفته اید، مداح ایشان است.
امّا ســـیّد کمی آنطرف تر ایستاده بود و با لـــــــــبخند به من نگاه می کرد.😊
#شهید_سیدمجتبی_علمدار♥️🕊
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
2.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لَبخندڪہمیزنےدِلَممےلَرزد؛ویرانےِدلبہخندهـاتمےارزد...
#شهیدآرمانعلےوردی🕊
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
شهیدمحمدخانیمیگفتن:
دعاکنبازینخوریم
دنیابدجوریآدماروبازیمیده😔
#همراه_شهدا
ازدرانداختنتازپنجرهبیاتو!
بجنگواسهخواستههات..
نـاامیدنشو(:
خداببینهسفتوسختچسبیدیبه
خواستت،بهتمیدهخواستهاترو!!
#شهیدمصطفیصدرزاده
#همراه_شهدا
شگرد جالب بهنام ۱۳ ساله
در دفاع از خرمشهر
زمان محاصرهی خرمشهر که بسیاری از خانوادهها میخواستند از شهر بروند، بهنام ۱۳ ساله میخواست بماند. از مادر اصرار به رفتن و از بهنام اصرار به ماندن. مادر میگفت:" مگه تو چند سالته که میخوای بمونی خرمشهر وسط توپ و تانک!"
اما مرغ بهنام یک پا داشت و میگفت: "مثلاً پسر کشتیگیر داری ها!"
بهنام در خرمشهر ماند. او هم زبر و زرنگ بود و هم ریزه میزه و اصلاً بهش نمیخورد که بخواهد رزمنده باشد. مدافعان خرمشهر از این ویژگی بهنام استفاده کردند و اینطوری او شد مأمور شناسایی.
💡راهکار بهنام ۱۳ ساله برای شناسایی شنیدنی است. بهنام سر و صورت و لباسهایش را خاکی میکرد. خودش را به فاز گریه میزد. در کوچههای خرمشهر با گریه راه میافتاد و نوای اُمی.. اُمی سر میداد و اینطور وانمود میکرد که مادرش را گم کرده و دنبال خانوادهاش میگردد. عراقیها هم که با یک بچه نق نقو کاری نداشتند. حتی به مخیلهشان هم نمیگنجید که یک پسربچه با این قد و قواره کوچک، برای شناسایی آمده باشد. اینطوری بود که بهنام با زیرکی هر چه تمام هر بار نقاطی از شهر که عراقیها در آن نفوذ کرده بودند را شناسایی میکرد و دست پر بر میگشت.
✍️بخشی از وصیتنامه شهید بهنام محمدی:
"پیام من به پدر و مادرها اینست که بچههایشان را لوس و ننر نکنند. از بچهها تقاضا دارم که امام را تنها نگذارند و به یاد خدا باشند و به او توکل کنند. پدر و مادرها هم فرزندانشان را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا تربیت کنند."
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada