eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 زیـارتنامه‌شهــــــداء 💢              ❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹 کاش‌می‌شـدهمچوشهداخاکی‌باشیم شهدا نگاهی... @Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Hamrahe_Shohada
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته @Hamrahe_Shohada
🖤شهید مدافع‌حرم حسین بواس ▪️حسین‌آقا در دوران نوجوانی در هیئت مسجد بازار لنگرود خادمی‌ می‌کرد‌. علاقه زیادی به زنجیرزنی داشت و همیشه دو زنجیر بزرگ‌ با خودش به هیئت می‌آورد. بهش گفتم: «حسین‌جان! سخت‌ نیست‌ با دو زنجیر بزرگ داری عزاداری میکنی؟!» می‌گفت: «من زنجیرزدن را دوست دارم و هرگز خسته نمی‌شوم.» ▪️پس از ازدواج هم به آن‌جا سر می‌زد و در مؤسسه‌ میعاد چالوس برای اهل‌بیت علیه‌السلام خادمی‌ می‌کرد. حسین‌آقا شال مشکی عزا به کمر بسته و علاقه زیادی به میان‌داری هیئت داشت و شور حسینی‌اش خستگی‌ را از تن او دور می‌کرد. هنگام پخش‌ غذا خیلی کمک‌ می‌کرد و همیشه آخرین نفری بود که غذا می‌خورد. به‌ دوستانش‌ می‌گفت که مسئول شست‌‌‌و‌شوی ظرف و دیگ‌های غذا خواهم بود و همه‌ی ظرف‌های هیئت را خودش می‌شست... 🎙به روایت: مادر بزرگوار شهید شهیدحسین بواس. @Hamrahe_Shohada
مداحی آنلاین - نماهنگ باشیوا دولانیم حسین - مهدی لیثی.mp3
4.95M
ساده دییرم باشیوا دولانیم حسین قبله ورینه کعبه یرینه باشیوا دولانیم حسین 🔊 🌙 🎙 @Hamrahe_Shohada
شهدای_حسینی 🏴🥀🌱 ●دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ... ●وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه .. ذاکرالحسین جایت میان هیئت خالیست برخیز و باز برای ما ، ڪمی از ارباب بخــوان ... ذاکر با اخلاص🌷 شهیدحسین‌ معزغلامی. @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از نیروها آمده پیش سید احمد، سید وقتی دید پوتینش پاره است. پوتینش را در آورد و به او داد. رزمنده زیر بار نمی‌رفت و احمد اصرار داشت که من فرمانده تو هستم و فردا یک جفت نو می‌توانم برای خودم تهیه کنم. وقتی دشمن پاتک کرد، ما سریع خودمان را به محل درگیری رساندیم. در همان حال چشمم به سیداحمد افتاد. هنوز پا برهنه بود. روی آسفالت داغ و بیابان پر از خار و خاشاک به نیروهایش رسیدگی می‌کرد. بدون پوتین، بدون کلاه ... @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 مهدیِ امروز همان حسینِ دیروز است 🔵 بدون شک یاری امام معصوم و خدمت به او از بزرگترین توفیقات الهی است 🔺 در این میان یاری امام حسین (ع) به قدری عظمت دارد که امام زمان (ع) در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به جد بزرگوارشان می‌گویند: 🔺 اگر روزگار مرا به تأخير انداخت و مقدّرات، از ياری و نصرت تو [در روز عاشورا] باز داشت، هر آينه من صبح و شام بر تو ندبه می‌كنم و به جای قطرات اشك، بر تو خون می‌گريم 🔺 آرزوی همه ما هم این است که ای کاش روز عاشورا در رکاب ارباب بودیم و در آغوش ایشان به شهادت می رسیدیم. به همین دلیل در زیارت وارث خطاب به امام حسین (ع) عرض می‌کنیم: 🔸 يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً: ای کاش با شما بودم و به رستگاری بزرگ می‌رسیدم. 🔹 خدمت به امام زمان (ع) و یاری ایشان هم به اندازه یاری امام حسین (ع) عظمت دارد. از کلام امام صادق (ع) می توان این مفهوم را دریافت که فرموده‌‌اند: 🔹 اگر او [مهدی] را درك مي‏ كردم، همه عمر را با خدمت‏گزاری او سپری می‌كردم. (بحارالانوار، ج ۵۱ ص ۱۴۸) 🔹 اگر می خواهیم ببینیم در آرزویی که برای یاری امام حسین (ع) می کنیم صادق هستیم یا نه؛ باید ببینیم امروز چقدر به امام زمانمان خدمت می‌کنیم؟ آری ..... 🌕 مهدیِ امروز همان حسینِ دیروز است @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍انگشت ششم شهیدی که بالاخره رازش فاش شد انگشت ششم شهید شعیب زمزم به روایت سردار حسنی سعدی... 🔸به جای پنج انگشت شش انگشت در دست داشت بچه ها تو لشکر بهش گفتند آقای زمزم این انگشت ششم بدرد چه می خوره می گفت هر موقع که باشه یک روزی بدرد می خوره وقتی که دنبال جنازه های شهدا می گشتیم جنازه شهید شعیب زمزم با همین انگشت ششم شناسایی شد. ✅دلنوشته دختر شهید شعیب زمزم برای پدرش قسمت اول... 🔹دلم بهانه پدر را گرفته است به من گفتند باید حرف دلم را در جمع همرزمان پدر و دیگر بسیجیان بگویم از کجا بگویم از شهیدان که معراج مردان مؤمن اند یا از شهید که زنده تاریخ است. 🔸به راستی هنوز برایم واژه شهادت بخش نشده است چرا که برایم سخت است که باور کنم که کسانی جان خود را به خطر انداختند و به دره های آتش قدم نهادند و آماده شدند در جوی خون بغلتند آن هم در چه روزهایی روزهای زیبای نوجوانی و جوانی. 🔹آنان جز عشق به خدا چیزی در دل نداشتند و با همین دلهای عاشق به جنگ با قدرتمندترین ارتش خاورمیانه رفتند و بعد از هشت سال دفاع مقدس بالاخره دشمن را به زانو در آوردند تا آنجا که جوی خون شهادت کماکان از عراق و سوریه همچنان جوشان است. 🔸می دانم هرگز لحظه ای از یاد جزیره مجنون آبادان و خرمشهر فاو و مهران که قتلگاه پدرم بود غافل نمی شوید با ما بگویید که شاهد چه ایثارگری هایی بودید لحظه شهادت آن نوجوانی که با لب تشنه در کنار شما به شهادت رسید چه حالی داشتید و بگویید چگونه می توانید زندان دنیا را تحمل کنید و با زرق و برق آن دست و پنجه نرم کنید؟ 💢ادامه دارد... @Hamrahe_Shohada
45.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمد جنامی مداح خرمشهری خوش آمد گویی به زوار اربعین @Hamrahe_Shohada
منتهای آرزوی هر انسانی رسیدن به کمال است که راه گریز و سریع آن جهاد در راه خداست . @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار برای نخستین بار؛شهید حاج قاسم سلیمانی:این غلط است که ما فکر کنیم چون ما درون کشور خودمان مشکل داریم، پس نباید به فلسطین بپردازیم 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 نظر سید حسن نصرالله و شهید سلیمانی @Hamrahe_Shohada
🔷 ۵ مرداد سالروز شهادت ششمین شهید مجموعه «روایت فتح»، شهید حسین شریعتی گرامی باد. 🔸حمله غافلگیرانه منافقین به غرب کشور با حمایت لجستیکی ارتش بعث در قالب عملیات فروغ جاویدان و دفاع جانانه رزمندگان در قالب یک رستاخیز دیگر به نام عملیات مرصاد، آخرین فرصت برای جاماندگان پیوستن به کاروان خوشبخت شهادت در جنگ تحمیلی بود که از میان بچه‌های آقا مرتضی این بار این حسین شریعتی بود که خود را به کاروان عاشورا رساند! @Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدویک ... جای‌جای نبل می‌ایستیم و عکس می‌گیریم.
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 ... از نبل، با قلبی آکنده از شوق می‌رویم به سوی حلب اما این شوق، دیرپا نیست. ناخوشی‌های جنگ زود آوار می‌شوند بر سرمان. اندکی آن‌سوتر از شهر، باز آش همان است و کاسه همان. باز زخمِ ویرانی روی چهره شهرها و روستاها... مساجدِ ویران‌شده، ماشین‌های سوخته، اثاثیه‌ی رهاشده، شیشه‌های شکسته، سقف‌های به سجده‌آمده؛ همه قاب‌هایی که ذهنم را می‌خراشند. توی مسیر، در یکی از روستاها، جمع زیادی از کودک‌ها، انگار که منتظر کمکِ رهگذران باشند، دور ماشین‌مان حلقه می‌زنند و با دست اشاره‌ای می‌کنند که یعنی آب و غذا می‌خواهیم. دل‌مان به درد می‌آید. چیزی همراهمان نیست جز دو سه بطری آب. شرمسارشان شدیم... رحیم می‌خواست گازش را بگیرد و برویم اما ایستاد. این 3 بطری، آبی نمی‌شود بر آتش دردِ این بچه‌ها... رحیم که بطری‌ها را داد به بچه‌ها، هنوز منتظر مانده بودند که شاید چیزِ بیش‌تری دشت کنند. شرمساری را توی صورت رحیم می‌‌دیدم. مدام به بچه‌ها می‌گفت:«عفوا... عفوا...» حالمان گرفته شد. از شوخی‌هایمان فقط یک سکوتِ کش‌دار باقی ماند که انگار نمی‌خواست تمام شود. آن شب همه کم‌حرف شده بودند... صدای سوت خمپاره‌ها، گاه به گاه، سکوت شب را می‌شکست... ۱۰۲ 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا