🕊🌷
🥀🌱🇮🇷🏴شهیدان
معتقدیم تا خودشان نخواهند،نمی توانیم در وصفشان بنگاریم
متوجه توجه شهدا به خودتان باشید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
May 11
13.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰تماشای این ویدیو را از دست ندهید؛
🛑🎥مادر شهیدان مؤمنی، آیینه تمامنمای ایمان، توکل و صبر
✔️هیچگاه بدون وضو فرزندانم را شیر ندادم/ رضا از همهشان کوچکتر بود؛ خودم او را برای جبهه ثبتنام کردم. برای اینکه بزرگ دیده شود، در چله تابستان، کاپشن پوشیده بود
🗞بانوی ایثارگر مرحومه «زهرا شیرپوری» مادر شهیدان «اسدالله، علی و رضا» و جانباز عبدالله مومنی نماد و اسوه مادری باایمان، مهربان و ازخودگذشته بود. مادر پنج پسر که فرزندانش در میدان جنگ بودند، اما او خم به ابرو نیاورد.
🌷شهید اسدالله مومنی پنجم فروردین سال ۶۲ در منطقه مهاباد و شهیدان علی و محمدرضا مومنی در ۲۹ تیرسال ۶۶ در جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و پیکر هر سه شهید در گلزار شهدای شهر دامغان به خاک سپرده شده است.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوبیست یک روز در میان باید سرم را بشویم که
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_صدوبیست_یک
... مدت مأموریتمان در سوریه به پایان رسیده. قرار بود من، احمد و رحیم، برگردیم به تهران و چند نفر از بچههای ما و نیروی قدس بمانند. در جواب سوال یکی از بچهها که پرسید میخواهم برگردم یا نه؛ گفتم که پدر نامزدم به مسافرتی طولانی رفته و باید برگردم تا نامزدم و مادرش تنها نباشند. بعد از من، رو کرد به احمد و گفت «شماها که بروید، خط تقریبا از نیروهای ایرانی خالی میشود؛ فرمانده دوست دارد که بمانید، قوت قلبی میشوید برای نیروها و به هم کمک میکنیم.» احمد رفت توی فکر و گفت صبر کن، خبر میدهم.
حرفهایش فکریام کرده. به فاطمه قول دادهام که سر وقت برگردم. دلتنگی هم روی زمختش را نشانم میدهد، اما... وسط این فکرها، خودم را بین خاطرات مادرم پیدا میکنم. میگفت داییاش، غلامرضا سالار، تکپسر بود. علَمِ عملیات والفجر8 که بلند میشود، مادرِ غلامرضا برایش پیغام میفرستد که دلم شور میزند، اندازه نصف روز هم که شده برگرد سمنان! پاپیاش شده بود که هرطور شده برش گرداند. در این حیص و بیص، گاو شیرده، یعنی تنها منبع درآمد خانواده از کف میرود. مادر دوباره فرصت را مغتنم میبیند و برای غلامرضا پیغام میفرستد که مأموریت را نیمهتمام بگذار و برگرد...
خبر که به دایی مادرم میرسد، میگوید این، امتحانِ مال است؛ به سمنان برگردم، از چشمِ شهادت میافتم... غلامرضا مأموریتش را تمام کرد و حالا سالهاست که قبل اسمش، یک «شهید» میگذارند. این خاطره را توی دلم نگه میدارم...
....
۱۲۱
#ادامه_دارد
#همراه_شهدا
794_50152163456062.mp3
7.22M
🎧 #زمینه احساسی #اربعین
🎵 خداحافظ ای شهر آزارها
🎵 خداحافظ ای کوچه بازارها
🎤 #حاج_محمود_کریمی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
.
بریده کتاب راض بابا
- راضیه ساکتی؟! تو میخوای چه کاره بشی؟🙂
راضیه که در حال بازی کردن با جلد کتابش بود، سرش را بالا آورد.. نفس عمیقی کشید و به اطرافش نگاه کرد و بعد دوباره به کتابش چشم دوخت..🌱🌸
_ خانم, من... من دوست دارم یکی از یاران امام زمان (عج) بشم..
نگاهها روی راضیه ثابت ماند. صداهای آهسته و خندهها را از اطرافم به سختی میشنیدم..
_ چه خیالاتی! یار امام زمان!
اینم شد آرزو؟✨
#شهیده_راضیه_کشاورز
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🌹 گفتند دنبال چند شهید می گشتند که نشانی تقریبی محـل شهـادتشان را داشتند. چنـد بـار به آنجـا رفته بودند؛ اما دست خـالی برگشته بودند. به من گفتند: «شما هم باما بیا؛ شاید قدمت خیر باشد.» منطـقه کاملاً رملی بود؛ کمی گشتیم امـا چیزی پیدا نکردیم. باد ملایمی می وزید؛ کم کم وزش باد شدت گرفت؛ خودمان را به درختی که نزدیکمان بود رساندیم تا در امـان باشیم.
🥀 وزش بـاد که کم شد بلند شدیم و به اطـراف نگاه کردیم؛ چیزی که پیش از وزش باد، زیر رمل ها مدفـون بود نظـرمان را به خـود جلب کرد؛ به طرفش دویدیم ..
پیکـر مطهـر همان شهـدایی بـود
کــه در جسـتجوی شـان بـودیـم.
🎙 راوی: شهید علیرضا غلامی
مسئول تفحص لشکر امام حسین (ع)
📚 کتـاب تفحـص / محمد احـمدیان
«صلـواتی هدیـه کنیـم به ارواح مطـهر شهـدا»
#ایثارگران
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
از فاو به تهران
از تهران تا بغداد
از بغداد تا قدس
از قدس تا واشنگتن
#حسین_جان
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
کربلای ایران....
یک نفر از اهل شهر ری خدمت امام هادی علیه السلام شرفیاب شد
حضرت هادی فرمود :
کجا بودی؟
اوگفت : به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بودم
امام هادی فرمـــود :
بدان که، اگر قبر عبدالعظیم راکه نــــزد خودتان است زیارت می کردی، همانند زائری بودی که قبر حسین بن علی علیه السلام را زیارت کرده باشد.
📚ثواب الاعــمال وعقاب الاعـــمال صفحه ۱۸۷
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada