شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم.
صفای سفره های جبهه ها ...
▪️سفره لاکچری گردان مقداد، لشکر ۲۷
چنانه ، دهکده حضرت رسول(صلی الله علیه و آله )
عاقبتمون شهدایی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
@Madahi_Zakerin1017_50684701738060.mp3
زمان:
حجم:
10.08M
هر چقدر گریه کنم
سیر نمیشم حسین جانم
من چجوری از غم تو
پیر نمیشم حسین جانم
🎤 کربلایی #محمدحسین_پویانفر
💔 #وداع_با_محرم_و_صفر 😭
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سینه زنا دوماه عزا قبول باشه🖤
🎤 کربلایی #محمدحسین_حدادیان
💔 #وداع_با_محرم_و_صفر
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوبیستُ_نه هوا رفتهرفته تاریک و تاریکتر می
.
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_صدوسی
تا به خودمان بیاییم، آفتاب، آخرین موجهای نورش را روی دشت پاشید و رفت. خانههای مخروبه قراصی، رفتهرفته توی تاریکی گم شدند. قنداقه تفنگ را گذاشتم روی خاکهای گرم جلوی خانه. چند دقیقهای منتظر ماندم. به استقبال شب میرفتیم. خانهی من، تقریبا آخرین خانه از سمت چپ روستا بود و رحیم، به موازات من، در انتهای سمت راست روستا در خانهای آماده حرکت میشد.
بین من و رحیم، 500 متری فاصله بود و نمیدانستیم که در خانههایی که توی این فاصله واقع شدهاند، تروریستها لانه کردهاند یا نه. رحیم بیسیم زد:
-کمیل! میتوانی به سمت راست روستا حرکت کنی، من هم به سمت چپ بیایم و به هم دست بدهیم؟
تا بله را گفتم، رحیم گفت خدا خیرت بدهد! پس خانه به خانه، پاکسازی کنید و بیایید جلو!
نیروهایی را دیدم که در تاریکی شب، لبشان به ذکر مترنم بود. میخواستم دلشان را قرص کنم. اغلب از شیعیان عرب بودند و زبان مشترکمان قرآن بود. هر لحظه امکان داشت از یکی از این خانهها، نیروهای تکفیری به سویمان آتش بریزند. آیهای را که رحیم برای نیروهایش خوانده بود به یاد آوردم. آرام برایشان نجوا کردم:«...هل تربصون بنا الا احدیالحسنیین؟» چه دشمن را شکست دهیم و چه شهید شویم، پیروز شدهایم... آرامش قرآن، رفت توی نهانخانه دلمان. خانه به خانه پاکسازی میکردیم و به سمت رحیم حرکت میکردیم. همهجا تاریک است. چکچک صدای پوتینها سکوت شب را میشکند. صدای آرامِ رحیم از توی بیسیم آمد؛ حضورِ نزدیکش را احساس میکنم:
-کمیل کجایی؟
-توی یکی از خونهها
-چراغ بیسیمت رو خاموشروشن کن!
در آن ظلمات، چراغ بیسیمم به سختی دیده میشد. رحیم گفت چراغ بیسیم مرا میبینی؟ نمیدیدمش! گفت چراغقوهام را روشن و خاموش میکنم؛ بگو آن را میبینی یا نه! نور چراغ قوه رحیم را که دیدیم، صدای تکبیر بچههای مقاومت، رفت تا آسمان. رحیم پشت بیسیم اعلام کرد که قراصی تثبیت شد. شوقی در دلم بود که واژهها در بیانش، کم میآوردند. حالا لابد فرماندهانی که میخواستند من و رحیم برگردیم، فهمیدهاند که تصمیم درستی گرفتهایم. اگر نمیایستادیم، ممکن بود دشمن تا حلب برسد و تمام زحمات جبهه مقاومت به هدر برود. چهاردهم خردادمان را اینگونه گذراندیم! «هرجا مبارزه هست ما هستیم...»
....
۱۳۰
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
#همراه_شهدا
مرز ما عشق است، هرجا اوست آنجا خاک ماست
سامرا؛ حلب؛ كرمان و غـزه چه فرقی میکند؟
#دختری_با_کاپشن_صورتی
#دختری_با_اسکیت_صورتی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🌷امام روح الله:
یکی چون من عمری در ظلمات حصارها و حجابها مانده است
و در خانه عمل و زندگی جز ورق و کتاب منیت نمی یابد
و دیگری در اول شب #یلدای زندگی، سینه سیاه هوسها را دریده است و با سپیده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است.
یاد امام و شهدا
دل و میبره کرب و بلا🌷
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب جمعه ست دلم کرببلا میخواهد
در حرم حال مناجات و بکا میخواهد
شب جمعه ست دلم شوق پریدن دارد
بوسه بر پهنه ی ایوان طلا میخواهد
شب زیارتی ارباب:
🍃صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله🍃
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
#شب_جمعه ای خوب این سیماهای نورانی مقاومت فلسطین و حزب الله، که امروز شهید شدند را بخاطر بسپاریم، شاید روزی گره عقبی بگشایند
#طوفانالاقصی
#شهیدالقدس
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada