❣❣
اگرصراطمستقیممی جویی بیا..
ازاینمستقیمترراهی وجودندارد..!
⸤حُبُالحُسین⸣
🌷آقا سید مرتضی آوینی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مونده روی زمین، پیکر تو رها
شور و حرارت خاص حسینیه معلی با نوحهخوانی نریمان پناهی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🌺امام روح الله:
ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
اگر روزی خبر شهادت این بنده حقیر
سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را
جز کریمی و رحیمی خدا ندانید؛
اوست که رو سیاهی چون مرا هم
می بخشد و مرا یاری می کند...🦋!
#شهیدمحسنحججی🤍
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
🌹تواضع:👇
❣️برای سخنرانی به یکی از نهادها اومده بود. وقتِ نماز برا تجدیدِ وضو رفتم دستشویی. درِتوالتِ اول رو باز کردم دیدم کثیفه ، برا همین رفتم توالت دوم و....
🍁همزمان با من حاج آقا شاه آبادی هم وارد دستشویی شد، در ِتوالت اول که کثیف بود رو باز کرد ، اما به جای اینکه بره سراغ توالتِ بعدی، عبا و قبایش رو بیرون آورد، آستینِ لباسش رو بالا زد و توالت رو حسابیتمیز کرد. حاج آقا شاه آبادی اون موقع نمایندۀ مجلس بود...😇👌
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
خاطره ای از روحانی شهید مهدی شاه آبادی
منبع: سالنامه یاران ناب 1389
دعوتید به کانال شهدا
🔴 هر چه شما نفرمایید!*
🌹 زمانی که ایشان(شهید حجه الاسلام مهدی شاه آبادی ) را گرفته بودند، با مأموران ساواک خوب مبارزه میکرد. به برادرم گفته بودند: «آقا عمامهتان را بردارید.» پاسخ داده بود: «عمامه را برنمیدارم.» هر چه اصرار میکنند که عمامه را بردارید، میگوید: «نه، خودتان بیایید و بردارید.» افرادی که در آنجا بودند، جرأت این کار را پیدا نمیکنند.
♦️ زمانِ سرلشکر علویمقدم بود. رئیس کمیته آن موقع کشیک بوده و با سرلشکر تماس میگیرد. میگوید: «فلانی را گرفتهایم و میخواهیم او را به زندان ببریم، اما عمامهشان را بر نمیدارند. تکلیف ما چیست؟» علوی مقدم میگوید: «مشکلی ندارد، با عمامه داخل زندان بروند.» بلافاصله شهید شاهآبادی عمامه را برمیدارد و روی زمین میگذارد. یعنی برای مبارزه، اگر او اجازه داد من با عمامه بروم، بر خلاف دستورش، عمامه را خودم برمیدارم.
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا #ناصر_کاوه
خاطره ای از روحانی شهید مهدی شاه آبادی
راوی: برادر شهید – حسن شاهآبادی
#یاد_شهید
🌹بمناسبت سالروز شهادت
🕊شادی روحشان صلوات
شهید حجت الاسلام مهدی شاه آبادی، روحانی مبارز و نماینده مردم تهران در دوره دوم مجلس شورای اسلامی که سرانجام در تاریخ ششم اردیبهشت ۱۳۶۳ هنگام بازدید از جبهههای جنگ تحمیلی در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ متجاوزان بعثی به شهادت رسید...
#امام_خمینی ره
#فراق_یار
آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره:
🔻
از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم.
قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و التبه بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور میکردم که جنگ میان حضرت #سیدالشهداء و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا #امام_حسین علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت #سیدالشهداء مشرّف شدم و عرض ادب کردم.
🔻
در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.»
عرض کردم: «چطور آقا؟»
فرمودند: «بالاخره معلوم میشود این بساط.»
من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند:
«من یک نکته به تو میگویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمیدانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما میرسد.
🔻
این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم.
در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند.
🔻
اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد.
#چند_واحد_خمینی_شناسی #ناصر_کاوه
منبع: #کرامات_امام_خمینی به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰.
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
.
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_بیست_نهم
... حالا جمع ساکت است که ببیند قضیه از چه قرار است. چین میافتد به پیشانی حاجحمید:
-بسمالله! تو سوریه عرصه به نیروهای مقاومت تنگ شده.
احساسِ متضادی در دلم به جریان میافتد! هم خوشحالم و هم ناراحت! شکری است با شکایت. گوشهایم جملههای بعدی حاجحمید را پی میگیرند:
-اونجا کسانی رو نیاز داره که شجاع و جسور باشن و بشه روشون حساب کرد!
توی دلم شمع روشن میکنم. نگاهم روی چهره آدمهای جلسه میچرخد. هیچ چهرهای مشوش نیست. حاجحمید ادامه میدهد:
-این سفر، سفر پرخطریه! یه تعداد از شماها که میپذیرید به این سفر برید، شهید میشید، یه تعدادیتون هم جانباز میشید!
روز بود و طبعا نمیشد چراغها را خاموش کرد! نیازی هم نبود. مردانِ جنگیِ پا به رکاب، کم نیستند. بعضی از حاضران در آن جمع برای رفتن به سوریه ثبتنام کردند. منی که ماههاست هوای رفتن در دلم پیچیده، چرا ثبتنام نکنم؟ میترسم از مانعتراشیها! پا پِی حاجحمید میشوم. اصراری میکنم که به التماس بیشتر شبیه است! حاجحمید مرا میشناسد؛ از خودم بهتر! میدانم که میداند توی دلم چه آشوبی است. توی چشمهاش چیزی هست که نمیشود به آن خیره شد؛ فقط صدایش را میشنوم که میگوید باشد، مینویسم! و من همانجا بال درمیآورم!
حاجحمید اسمم را نوشت. مرد است و قولش! میدانم که خلف وعده نمیکند. قرار است فقط ده نفر را بفرستند. میگفتند موعد سفر نوروز است. ده نفر خیلی کم است! نکند اسمم را از لیست خط بزنند. نکند حاجحمید ملاحظه شرایطم را بکند و پشیمان شود! بیقراری دارد اذیتم میکند.
جلسه که تمام شد و همه رفتند به اتاقهایشان، من رفتم پیش حاجرضا. پشت صندلیاش ایستادم:
#همراه_شهدا
همراه شهدا🇮🇷
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_بیست_نهم ... حالا جمع ساکت است که ببیند قضیه
-حاجرضا اسممُ خط نزنیها!
-حاجحمید گفته بنویس. من چیکارهام که خط بزنم؟
-یه وقت حاجی یواشکی بهت نگفته باشه اسممُ خط بزنی!
-نه آقاجان! نگفته! خودت که تا آخر جلسه بودی
ادامه دارد
#همراه_شهدا
هـر کس
خدا را گم کرده
آدرس شلمچه را به او بدهید
شلمچه دلها را کربلایی میکند
و کربلا کوتاهترین راه
تا خداست... 🥀
اینجا قطعه ای از بهشت است 🌿
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
بهشت زهرا جای عجیبی است و شهدای خاصی دارد....
در گوشه ای از بهشت زهرا قبور برخی شهدای انقلاب اسلامی وجود دارد که غریب هستند.
مثل همین خواهر و برادر که در سال ۵۶ به دست ساواک به شهادت رسیدند... 🥀
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
📚نسیم حیات
✍کتاب نسیم حیات در بردارنده گفتار متن برنامه های تلویزیونی است که شهید بعد از رحلت حضرت امام، در فاصله سال های 1368 تا 1371 ساخته و یا صرفا متن آنها را نوشته است.
✨غالب نوشته های این مجموعه به تحولاتی می پردازد که با ظهور حضرت امام خمینی و گسترش انقلاب اسلامی ایران در جهان، گشایش افق تازه ای را در تاریخ بشر امروز بشارت می دهد.
✅ متن دو برنامه هفت قصه از بلوچستان و گم گشته های دیار فراموشی که سید مرتضی آوینی در یکی دو سال بعد از پیروزی انقلاب ساخته، برای تکمیل این مجموعه، در کتاب حاضر گنجانده شده است
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#سید_شهیدان_اهل_قلم
#همراه_شهدا
Hamrahe_Shohada
همراه شهدا🇮🇷
📚نسیم حیات ✍کتاب نسیم حیات در بردارنده گفتار متن برنامه های تلویزیونی است که شهید بعد از رحلت حضر
📋بعضی عناوین کتاب نسیم حیات
✨ عاشورا در مهریز
✨سفر به سرزمین نور
✨حج جانبازان
✨ انقلاب سنگ
✨سه نسل آواره
✨هفت قصه از بلوچستان
✨ خنجر و شقایق
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#سید_شهیدان_اهل_قلم
#همراه_شهدا
همراه شهدا🇮🇷
📋بعضی عناوین کتاب نسیم حیات ✨ عاشورا در مهریز ✨سفر به سرزمین نور ✨حج جانبازان ✨ انقلاب سنگ ✨سه نسل
📱نرم افزارها و سایت هایی که میشه این کتاب رو تهیه کرد
✅طاقچه
✅پاتوق کتاب فردا
✅فیدیبو
✅من و کتاب
✅باسلام
✅ترب
✅کتاب رسان
✅کتابستان
✅دیجی کالا
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#سید_شهیدان_اهل_قلم
38.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارسالی از کاربر
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
کنار پیکرت رسیدم خمیده خمیده 1.mp3
5.25M
🥀°•
#مداحی
کنار پیکرت رسیدم خمیده خمیده ..
🎙با نوای: حاج مهدی رسولی
#حاج_مهدی_رسولی
#شب_جمعه
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
💢 زیـارتنامهشهــــــداء 💢
❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹
کاشمیشـدهمچوشهداخاکیباشیم
شهدا نگاهی...
❤️شهید عزیز عباس دانشگر❤️
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#همراه_شهدا
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یااباصالحَ المَهدی
یاخلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
#همراه_شهدا
نـائــب الـشـهـیـد :
حاج احمد کریمی تیر خورد،
وقتی رسیدن بالا سرش، گفت:
من دلم نمیخواد شهید بشم!
با تعجب گفتن:
یعنی چی نمیخوای شهید بشی؟!
برا خدا داری ناز میکنی؟
گفت: آره، من نمیخوام
اینجوری شهید بشم،
میخوام مثل اربابم امام حسین
ارباً اربا بشم...
حاج احمد رفت به سمت آمبولانس،
بیسیمچی هم حرکت کرد،
علی آزاد پناه هم حرکت کرد،
یکدفعه یه خمپاره اومد
خورد وسطشون،
دیدم حاج احمد
ارباً اربا شده.
کل هیکل حاج احمد کریمی
شد یه گونی پلاستیکی!
ماملت امام حسینیم
تو بخوای معشوق باشی،
خدا هم عاشقت میشه...
شهدا زندگیشون مفید بوده،
مرگشون هم مفید بوده!
واسهی مرگِ مفید ،
اول باید زندگیت مفید باشه؛
هم واسه خودت، هم واسه بقیه..
کجاییم؟!
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
1_1171870001.mp3
2.64M
غـفـلـت از یـار گـرفـتـار شـدن هـم دارد.....
#اللَّھُـمَعجِّـلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج 🤲
🎙علی فانی
#همراه_شهدا
♦️آقا امیر المومنین علی علیه السلام :
کسی که بمیرد
مردم می گویند:👇
" چه باقی گذاشت؟" 🚘🏤💰💴
اما فرشتگان می گویـــند:👇
" چه پیــش فرستاد؟" 🕋🤲📿📘
📚خطبه ۲۰۳ نهج البــــلاغه
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
1_1002066518.mp3
19.79M
🔷زیارت آل یاسین
🎙علی فانی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada