eitaa logo
همراه شهدا🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
6.9هزار ویدیو
73 فایل
ٖؒ﷽‌ 💌#شهـבا امامزاבگاט عشقنـב كـہ مزارشاט زيارتگاـہ اهل يقين است. آنها همچوט ستارگانے هستنـב کـہ مے تواט با آنها راـہ را پیـבا کرב. پل ارتباطی @Mali50 @Hamrahe_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته @Hamrahe_Shohada
نحوه شهادت شهید دلیر علی تجلایی؛ لب تشنه همچون اربابش حسین( ع) در جنگ از خود رشادت‌های بسیار نشان داد، به گونه‌ای که آنهایی که او را نمی‌شناختند، نام و نشانش را از هم می‌پرسیدند و آنهایـی که می‌شناختند، از جرئت و شجاعتش به شگفت آمده بودند. 🔸گردان سیدالشهداء قرار بود از طرف روستای القرنه پیشروی کند، اما خبری از آنها نبود. صدای تانک‌های دشمن از طرف اتوبان هر لحظه شنیده می‌شد. تعداد نفرات خودی تنها شش نفر بودند و با خاکریز بعدی حدود پانزده متر فاصله داشتند.  🔹تجلایی به سوی خاکریز بعدی رفت. او لحظه‌ای بلند شد تا اطراف را نگاه کند که ناگهان تیری به قلبش اصابت کرد. خیلی آرام و آهسته دراز کشید، بی‌آنکه دردی از جراحت بر رخسارش هویدا باشد. با دست اشاره کرد که آن اشارت را درنیافتیم. ▪️ تجلایی پیش از حرکت به همه گفته بود: «با قمقمه‌های خالی حرکت کنید چون ما به دیدار کسی می رویم که تشنه لب شهید شده است.» آرام چشمانش را بست و صورتش گلگون شد.  🥀شهید علی تجلایی معروف به «علی رگبار» در ۲۵ اسفندماه ۱۳۶۳ به آرزوی دیرینه خود شتافت، آرزویی که خود را به آب‌وآتش زد تا آن را از خداوند متعال بگیرد. پیکر مطهر شهید علی تجلایی، همانگونه که می‌خواست گمنام است. 🥀🌱شهید علی_تجلایی🥀🌱 @Hamrahe_Shohada
🥀🌱شهید علی قانع عبادی استاد شهیدی که توسط منافقین به شهادت رسید 🥀در اول تیر ۱۳۱۸ در مشهد متولد شد. سه ساله بود که با خانواده به تهران مهاجرت کرد. در سن ۷ سالگی پدرش را از دست داد. 🔸تا ششم ابتدایی درس خواند و برای کمک به معاش خانواده ترک تحصیل کرد و به شغل رانندگی پرداخت. بعد از مدتی مغازه خرازی راه اندازی کرد. 🔹اعتقادات مذهبی اش پاک و بی آلایش بودند و به انجام فرایض دینی سخت پایبند بود و از سنین جوانی در مراسم و مجالس مذهبی و بخصوص مجالس سوگواری خاندان عصمت و طهارت شرکت می کرد . در روزهای پر شکوه و حماسه آفرین انقلاب اسلامی همچون سایر امت حزب ا..  در راهپیمائیها و تظاهرات شرکت داشت و به سهم خود در پیروزی انقلاب می کوشید و در این راه از بذل جان و مال دریغ نداشت . ▪️بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی از سعادت عزیمت به جبهه های نبرد حق علیه باطل محروم مانده بود، لیکن در پشت جبهه تلاشی چشمگیر داشت و به خانواده رزمندگان رسیدگی می کرد و نمی گذاشت درد این جدایی و فراق آنها را بیازارد . ▫️سرانجام در ۱۰ آبان ۱۳۶۱ داخل مغازه اش توسط یکی از اعضای منافقین مقابل چشمان یک مشتری هدف ۴ گلوله کلت قرار گرفت و به شهادت رسید.خانمی که مشغول خرید و شاهد این واقعه بود به  تروریست می گوید "چرا چنین می کنی ، نکن و اودر پاسخ می گوید حزب الهی است ، باید کشته شود.  🥀شهیدعلی قانع عبادی_استاد @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با این قیاس آغوش امام زمان عج چقدر دلنشین است؟ .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Hamrahe_Shohada
💬دلنوشته شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می‌شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می‌شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می‌افتد. 😔ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می‌گذارند🖤، در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. 🌱چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد.🍀 🔹اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. ✍🏼قاسم سلیمانی، ١٣٩۵/٨/١٠، حلب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج @Hamrahe_Shohada
چرا بخودت ميگي بدشانس؟ تو عضو هستی سرتو بگير بالا اين افتخار و شانس نصيب هركسي نميشه . . 😊
همراه شهدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوپنجاه_یک به جز صدای گاه به گاهِ خش‌خش بیسیم
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 سه نفری ایستادیم کنار هم و نگاهمان را دوختیم به نقشه. ثانیه‌‌هایی نگذشته بود که صدای سوتِ زوزه‌مانندی گوشم را آزرد. هر سه به هم نگاه کردیم اما نگاهمان طولانی نشد. ذره‌های شن و خاک با این صدا به رقص آمده‌اند. از زمین بلند می‌شوند و چرخی می‌زنند و این‌جا و آن‌جا آرام می‌گیرند... کسی انگار شن‌های ساعت شنی را به آسمان پاشیده است. زمان را گم کرده‌ام. لباس‌هایم، دست‌هایم، صورتم، خاک‌آلود است. زانوانم را با زمین آشتی داده‌ام. صورتم خاک را مسح می‌کند... سنگین شده‌ام انگار، اما نه، سبکم، خیلی سبک... زمان را گم‌کرده‌ام... نشسته‌ام پشت نیمکت و معلم کلاس چهارم دارد از روی کتاب، برایمان قصه طوطی و بازرگان را می‌خواند. جانِ من طوطی است که در قفس بازرگان افتاده. بازرگان خداست؛ مگر نگفت إن‌الله اشتری؟ و مگر نگفت إصطنعتک لنفسی؟ باید توی قفس جان ببازم تا آزادم کنند و جان بگیرم... در قفس که جان ببازم، از قفس که بیرون بروم، دوباره جان می‌گیرم و می‌توانم پرواز کنم... می‌روم توی حیاط خانه. بابا و مامان نشسته‌اند روی تختِ گوشه‌ی حیاط و چای می‌نوشند. آفتابِ حزیران، از لابلای درختان حیاط خانه، می‌تابد و رگه‌های نور، خود را به گل‌های باغچه می‌رسانند. این آفتاب اما چشم‌هایم را نمی‌زند. گنجشک‌ها راه خانه را یاد گرفته‌اند. می‌نشینند روی درخت انار و سروصدایشان حیاط را پر می‌کند. بابا، خیره به گنجشک‌ها و غرق تماشای آن‌ها و صدایشان است... صدایم می‌کند و دستم را می‌گیرد. دست‌های بابا گرم‌اند. گنجشک‌ها را نشانم می‌دهد. طنین صدایش توی گوش‌هایم می‌پیچد و تکرار می‌شود:«عباس! مثل این گنجشک‌ها پرواز کن...» ذره‌های ساعت شنی دارند آرام می‌گیرند اما هنوز پراکنده‌اند. توی صحن عقیله چرخی می‌زنم. فاطمه در اتاقش، روی سجاده نشسته است و ذکر می‌گوید. صدای سوت زوزه‌مانندی، خلوتم با فاطمه را، با بابا را و سکوت کلاسِ چهارم را بهم می‌زند. چشم‌هایم کمی می‌سوزند. اعتنا نمی‌کنم. هُرم گرما می‌پیچد در سرسرای قلبم؛ منشأ این گرما اما آفتاب نیست. حرف‌های بابا توی قلبم تکرار می‌شود: مثل این گنجشک‌ها پرواز کن... به حرف بابا گوش می‌دهم. زمان را گم کرده‌ام... می‌خواهم بشمارم؛ جمع می‌کنم انگشتانم را... بشمار یک، دو، سه، چهار، پنج ... بیست! ۱۵۲ 🔴 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای پاسداری از دین و میهن و ملت تا آخرین قطره‌ی خون ؛ انگشت بر ماشه خواهیم داشت. ‌‌..... @Hamrahe_Shohada
💫بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 زیـارتنامه‌شهــــــداء 💢              ❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹 کاش‌می‌شـدهمچوشهداخاکی‌باشیم شهدا نگاهی... @Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Hamrahe_Shohada
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته @Hamrahe_Shohada
فرازی ازوصیت نامه پاسدار وظیفه 🥀🌱شهید محمدرضا بالود ولادت : بیست و چهارم مهر ۱۳۴۶ در تبریز شهادت 🥀: هفدهم اردیبهشت ۱۳۶۶ در شلمچه پدر و مادر عزيزم اميدوارم كه با شهادت من ناراحت نباشيد، زيرا ما همه بايد روزي جان خود را به او تسليم كنيم و چه روزي بهتر از اين روز ! چه مكاني بهتر از اين مكان! من خوب مي دانم كه براي شما فرزند خوب و شايسته ای نبودم و نتوانستم حق فرزندي شما را ادا كنم، شما مرا بزرگ كرديد تا من دستگير شما باشم، ان شاءالله كه دستگير ما خدا باشد. ولي چه بايد كرد كه اسلام چنين خواست كه من از خانه و كاشانه دل بركنم و به جبهه‌ها روي آورم. من احساس مي كردم كه چيزي را گم كرده‌ام و ديگر نمی توانم در شهر آن را پيدا كنم، از اين رو بود كه خواستم روانه ی جبهه‌ها شوم كه شايد گم كرده ی خويش را در جبهه‌هاي جنوب كشور و كوههاي سربه فلك كشيده ی غرب پيدا كنم. پدر و مادرجان، زياد گريه نكنيد. اگر خواستيد گريه كنيد براي امام حسين(ع) و براي علي اصغر(ع) گريه كنيد، زيرا مظلوميت آنها بيشتر از مظلوميت ما بود. مادرم، با صبر خود در اين دنياي فاني حتما فرداي روز قيامت پيش فاطمه زهرا(س) سر بلند خواهي شد و تو پدر عزيزم حتماً پيش آقا اباعبدالله(ع) سربلند خواهي بود. پس صبر داشته باشيد. شهدا را با صلواتی یادکنیم @Hamrahe_Shohada
چگونگی شهادت سردار هاشمی به روایت فرمانده سپاه سلمان 🔹فرمانده سپاه سلمان سیستان و بلوچستان: روز جمعه سردار هاشمی در نقاط مختلف شهر در حال آرام سازی و پاکسازی نقاط شهر از دست اغتشاشگران بود، در همین راستا متوجه حضور اشرار مسلح در یکی از داروخانه ها می‌شود و با همرزمانشان برای پاکسازی به آن داروخانه مراجعه می‌کند. 🔹پس از اطمینان از پاکسازی محل، بانوان شاغل در داروخانه را به منزلشان می‌رساند و پس از آرام سازی آن منطقه به خیابان خیام می‌رود و در درگیری‌های آنجا ابتدا بسیجی همراه وی هدف گلوله قرار می گیرد و با اختلاف چند دقیقه بعد خودشان به ضرب گلوله اشرار مسلح به ناحیه گردن و قفسه سینه به شهادت می‌رسد. @Hamrahe_Shohada
400_54686691409414.mp3
9.33M
🎧 یا صهیون! خیبر خیبر خوب گوش کن! حیدر حیدر از نسل آرمانیم پیرو فرمان سید خراسانیم در کنار بچه های غزه و لبنانیم... 🎤 @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴صحنه‌هایی به یادماندنی از آشپزخانه امام رضا(ع) که به همت جبهه جهانی شباب‌المقاومة در بیروت راه اندازی شده است تشکر مردم و مسئولین لبنان از آشپزخانه امام رضا(ع) ................................. 🔴 لقطات مميزة من مطبخ الإمام الرضا (ع) الذي أُنشئ بتمويل من الشعب الإيراني بواسطة الجبهة العالمية لشباب المقاومة في بيروت. شكرٌ خاص من الشعب اللبناني والمسؤولين لمطبخ الإمام الرضا (ع) @Hamrahe_Shohada
_Unknown Artist - Sazesh Nemipazirim - 128.mp3
1.34M
میجنگیم،میمیریم سازش نمیپذیریم✊ @Hamrahe_Shohada
۱۳‌ آبان روز دانش آموز گرامی باد... 🌷 @Hamrahe_Shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا