╔═.🌺.═══◌✤═══╗
✨ پروانه در چراغانی ✨
قسمت 1⃣
❇️ به جاي زندگينامه
از خمِ جاده كه گذشتند، يكباره فراموش كرد كجاست. مه، مثلِ چيزي زنده و
جاندار از عمق دره بالا مي آمد، بوته هاي بادام كوهي سراشيبي كوه تا كنارِ جـاده را ميپوشاند و درختها از پشت مه سايه هاي سبز رنگي به نظر مـي آمدنـد. غـرق تماشا شد. سردي فلز تيربار را زيرِ دستهايش از ياد برد. صداي سه تيرِ پياپي كه ناگهان در گوش كوه پيچيـد، دلـش را فـرو ريخـت. دست روي ماشة تيربار كه روي ماشيني نصب شده بود گذاشت و آمـادة شـليك خم شد به جلو. با چشم اطراف را پاييد. حالا بوته ها، درختها و سـنگها كمين گـاه بودند. چند لحظه بعد، صداي تير ديگري خيالش را راحت كرد.آنهايي را كه براي شناسايي راه فرستاده بودند، علامت ميدادند كه جاده امن است. برگشت به دنياي خودش و به هر سو چشم چرخاند. چند بار در اين كوهها درگير جنـگ و گريـز شده بودند. حالا آخرين بار بود كه از اين جاده ميگذشت. از كنار اين درختهـا، بوته ها، سنگها كه در سنگيني عـذاب آور آن همـه خـاطرات تلـخ بـا او شـريك بودند.خاطرة اولين باري كه ستوني كمين خورده را ديد؛ برفهاي كنارِ جاده كه ازگرماي خون تازه آب ميشدند؛ ماشينهاي شعله وري كه كسـاني درونشـان فريـادميكشيدند و بدنهايي كه رگهاي بريدة گردنشان هنوز ميتپيدند.
از كردستان ميرفت. درحالي كه تازه كوههايش را شناخته بود؛ با همة سنگها، غارها، راهها و بيراه هايش. شهرها را شناخته بود، با آرزو و غصه هاي مردمـانش وحالا حس ميكرد يكي از آنها شده است.و اصفهان چه قدر دور بود. خانـة پـدري در آن محلـة قـديمي. همسـايگان، همكلاسي ها، روزهاي مسجد، ظهرهاي بعد از مدرسه كه ميرفـت تـا در خلـوت شبستان بنشيند و به خادم پير نگاه كند كه محراب و منبر را گلاب مي پاشـيد. و اوكه با صداي كودكانه اش مكبر ميشد و از ديدن آن همه مردم كه با صداي او بـه سجده ميرفتند، قلبش تند و تندتر ميتپيد...روزهاي دبيرستان؛ هيجان خبرهايي كه گه گاه و در گوشي رد و بدل مـيشـد. خبر اعتراضهاي پراكنده؛ دستگيري و اعدامها و اعلاميه ها و سخنرانيهاي آشـكار وپنهان... و او كه تازه دفترچة اعزام به خدمت گرفته بود. پادگان دنياي ديگري بود. بزرگتر و متفاوت از مدرسه، با آدمهـا و رفتارهـاي گوناگون و گاه عجيب. و او كه نميتوانست زورگويي را ـ فقط به خـاطر اينكـه دستورات است ـ تحمل كند؛ با آنكه بهترين تك تيرانداز شـناخته شـده بـود؛ بـه عنوان تنبيه او را به عمان فرستادند تا عضو گروه كماندوهايي باشد كه قـرار بـودشورشيان ظفار را سركوب كنند. تا نام شاه، به عنوان قدرت نظـامي منطقـه آوازة بلندتري بگيرد. شورِ انقلاب بالا گرفت. حالا از او ميخواستند تفنگش را با همان نشانه گيـري دقيق رو به سينة مردم بگيرد، اما نميخواست. امام دستور داد سربازان، پادگانها راترك كنند. مردم فتواي امام را با صداي بلند مقابل سربازان ميخواندند. «قسم وفاداري به شاه باطل است.» فرماندهان تهديد ميكردند: فراريان اعدام خواهند شد. اما او گريخت؛ با سري تراشيده و لباس شخصي. حالا جواني ساده بود.
✅ ادامــــــہ دارد...
╚═◌✤═════.🌺.═╝
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
صداقت و شهادت اتفاقی
همقافیه نشدهاند! اگر
#صادق باشیم
حتما شهید میشویم
-لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ-
#همراه_شهدا
همراه شهدا🇮🇷
♦️لایحۀ عفاف و حجاب هفتۀ بعد در مجلس بررسی میشود.
⚠️ نکته مثبت لایحه عفاف و حجاب: مجازات قشر مفت خور شدیدتر از مردم عادیه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️مخالفان نتانیاهو برای سیویکمین هفته به خیابان آمدند
🔻دهها هزار نفر از ساکنان سرزمینهای اشغالی امشب هم تظاهرات گستردهای را علیه طرح تغییرات قضایی نتانیاهو برگزار کردند.
🔻در یکی از شعارنوشتههای تظاهرات امشب ب اشاره به نتانیاهو نوشته شده بود: ۱۰۰ درصد دروغ میگه.
♦️نیروهای ذخیرهٔ ارتش رژیم صهیونیستی: کابینهٔ نتانیاهو باعث نابودی اسرائیل خواهد شد و باید بهسرعت سرنگون شود.
♦️مقایسه کار فرهنگی دو کشور ایران و ترکیه
🔻اینجوری کار فرهنگی کردیم که نسل جدید به جای الگو گرفتن از شهدا و قهرمان هامون الگوش شده سلبریتی غرب زده ای که ناموس و وطن رویکجا میفروشه تا ویزای آمریکایی بگیره
🔻واقعا به کجا داریم میریم؟
♦️منابع صهیونیستی اعلام کردند، افسر صهیونیستی که در عملیات استشهادی امروز در فلسطین اشغالی، مجروح شده بود به هلاکت رسید.
🔻عامل عملیات هم به #شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️آیا میدانید ۲۹۵ شبکه خارجی علیه جمهوری اسلامی با بودجه میلیارد دلاری فعالیت میکنند؟
♦️امروز با حضور سرلشکر سلامی، فرمانده کل سپاه، سامانهها و تجهیزات راهبردی جدید نیروی دریایی سپاه در حوزههای موشکی، پهپادی و جنگ الکترونیک رونمایی و به توانمندی های این نیرو الحاق شد.