41.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علت بی حرمتی امثال خانم ابتکار و دیگر طلبکاران شیفته مقام به سید محرومان را در ولایتمداری و پیروی محض ایشان از ولایت می توان یافت...
عصبانی هستند از تشییع میلیونی مردمی این شهید
🎥ببینید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
be-roye-mahat.mp3
2.03M
به ماه رویت قسم که جانا
اگر که باشم گَهِ ظهورت
وگر تنم را حصار قبرم
میان دستان خود فشارد
زمانه با داغ دوری تو
گدازد این قلب چاک چاکم
دوباره سر بر ره تو سایم
به جانب پرچم تو آیم
به حسرت تو بمیرم و
خون زخم های شکفته ی من
به شوق دیدار روی ماهت
به پیش پایت چنین نگارم
تمام عمرم برای مهدی
شود وجودم فدای مهدی
سپاس گویم خدای مهدی
شنیدم آخر ندای مهدی
تمام عمرم برای مهدی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
چرا سر کله امثال محمد خاتمی و فائزه هاشمی و جهانگیری تو ستاد پزشکیان پیدا شده؟
برای روی کار آوردن قشر جوان پا صندوق به نفع پزشکیان
از حسن روحانی خبری نیست
چون اصلاح طلبان میدانند که چهره منفوری در جامعه داره
اوج حساسیت رو تو مناظرات باید دید
جاییکه پزشکیان برای همراه کردن دختران و پسران جوان و اقشاری که با انتخابات قهر کردند،از قتل مهسا امینی خواهد گفت و طلبکار نیز خواهد شد
از حجاب خواهد گفت تا بانوان بی حجاب را با خود همراه نماید
و ما همچنان درگیر جنگ و دعوای جلیلی قالیبافیم.
بابا اول خیالتون از پزشکیان راحت بشه بعد به خاطر جلیلی و قالیباف بپرین رو سر و کول همدیگه
وجدانا خیلیها اصلا طرفدار جلیلی و قالیباف نیستند فقط سعی در پرت کردن حواسها به نفع پزشکیان هستند
محمد معصومی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
#سالروزشهادتفرماندهان | سردار شهید رسول حیدری؛ مردی ایستاده در غبار
((اولین دیپلمات شهید ایران در بوسنی وهرزه گوئن ۲۰ خرداد ۱۳۷۲ش ))
▫️شهید رسول حیدری، یکم فروردین سال ۱۳۳۹، در شهر ملایر به دنیا آمد. رسول دوره ابتدایی را در مدرسه پانزده بهمن در شهرستان ملایرتحصیل کرد و با نمرات خوب به پایان رسانید.
▫️ در سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و پس از چندی دوباره به جبهه عزیمت کرد. همگام با مردم انقلابی در راهپیماییها و تظاهرات ضدّ رژیم شرکت نمود. یک مرتبه نیز توسط نیروهای شهربانی دستگیر شد.
▫️این شهید بزرگوار پس از اتمام تحصیل در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران همدان درآمد و سپس در سال ۱۳۵۹ سپاه پاسداران ملایر را تشکیل داد و قاطعانه به مبارزه علیه عوامل ساواک پرداخت. پس از مدتی به کردستان رفت و در شهر پاوه به مبارزه علیه ضدّانقلاب مشغول شد و چندین مرتبه مجروح شد.
#سردارشهیدرسولحیدری
#شهدای_همدان
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
💢 زیـارتنامهشهــــــداء 💢
❣بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم❣
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🚩 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🚩 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم🌹
کاشمیشـدهمچوشهداخاکیباشیم
شهدا نگاهی...
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#همراه_شهدا
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
یااباصالحَ المَهدی
یاخلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدی و مَولای
ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
#همراه_شهدا
شهیدی که قرض هایم را داد‼️
آن طور که خودش تعریف می کرد از سادات و اهل تهران بود و پدرش از تجار بازار تهران.
علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقش به شهدا، حجره ی پدر را ترک کرد و به همراه بچه های تفحص لشکر27 محمد رسول الله راهی مناطق عملیاتی جنوب شد.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان. بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کرد و همسرش را هم با خود همراه کرد.🔆
یکی دو سالی گذشته بود و او و همسرش این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندند. سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلشان، از یاد خدا شاد بود و زندگیشان، با عطر شهدا عطرآگین🍃
تا اینکه...
تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویش که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان آنان خواهند شد. آشوبی در دلش پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و او این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بود... نمی خواست شرمنده ی اقوامش شود.😓
با همان حال به محل کارش رفت و با بچه ها عازم شلمچه شد.
بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردند و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما او...
استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادند و کارت شناسایی شهید به او سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید،به بنیاد شهید تحویل دهد.✅
قبل از حرکت با منزلش تماس گرفت و جویای آمدن مهمان ها شد و جواب شنید که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرش وقتی برای خرید به بازار رفته مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرده اند به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرش هم رویش نشده اصرار کند...😔
با ناراحتی به معراج شهدا برگشت و در حسینیه با شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداخت...
"این رسمش نیست با معرفت ها. ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم. راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم...😞". گفت و گریست.
دو ساعت راه شلمچه تا اهواز را مدام با خودش زمزمه کرد: «شهدا! ببخشید. بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»😞
وارد خانه که شد همسرش با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس او کسی در خانه را زده و خود را پسرعموی همسرش معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسر او بدهکار بوده و حالا آمده که بدهی اش را بدهد. هر چه فکرکرد، یادش نیامد که به کدام پسرعمویش پول قرض داده است...با خود گفت هر که بوده به موقع پول را پس آورده.😁
لباسش را عوض کرد و با پول ها راهی بازار شد. به قصابی رفت. خواست بدهی اش را بپردازد که در جواب شنید:بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است. به میوه فروشی رفت...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بود سر زد. جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است...✅
گیج گیج بود. مات مات. خرید کرد و به خانه بر گشت و در راه مدام به این فکر می کرد که چه کسی خبر بدهی هایش را به پسرعمویش داده است؟ آیا همسرش⁉️
وارد خانه شد و پیش از اینکه با دلخوری از همسرش بپرسد که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته ... با چشمان سرخ و گریان همسرش مواجه شد که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار می گریست...😭😭
جلو رفت و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودند در دستان همسرش دید. اعتراض کرد که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی⁉️
همسرش هق هق کنان پاسخ داد: خودش بود. خودش بود😭.کسی که امروز خودش راپسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. به خدا خودش بود....😭 گیج گیج بود.مات مات...
کارت شناسایی را برداشت و راهی بازار شد. مثل دیوانه ها شده بود. عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می داد. می پرسید: آیا این عکس،عکس همان فردی است که امروز...⁉️
نمی دانست در مقابل جواب های مثبتی که شنیده چه بگوید...مثل دیوانه هاشده بود😭 به کارت شناسایی نگاه می کرد. شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین. اعزامی از ساری...وسط بازار ازحال رفت...
پی نوشت1. این خاطره در مراسم تشییع این شهید بزرگوار، توسط این برادر برای حضار بیان شد.
پی نوشت2. قبر مطهر این شهید، طبق وصیت خودش در دل جنگلهای اطراف شهر ساری، در کنار بقعه ی کوچک و ساده ی امامزاده جبار، قرار دارد.
پی نوشت3. دوستانی که مایلند از نزدیک این شهید بزرگوار را زیارت کنند، آدرس مزار این شهید: کیلومتر5 جاده ساری نکا، بعد از بیمارستان سوانح و سوختگی، قبل از روستای خارکش
شهیدسیدمرتضی دادگر🌹🇮🇷. #همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
📖#ڪلام_شهید
💐« خداونـدا ...
تو خود میدانی ڪہ
بهتریـن لحظـه زندگـیام
زمانی خواهد بود کہ خونِ بدنم
به محاسنم خضاب گردد و جانم را
در راه اعتـلای دین تـو تقدیـم ڪنم »
🌹خوشا به حالت شهیـد
چه زود حاجـت روا شـدی
برای ما جاماندگان هم دعایی کن ...
🥀#شهید_حسن_عشوری 🕊
#سربازگمنام_امام_زمان_عج
#شهادت_۲۴خرداد۹٦_چابهار
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی پیکر شهید در واکنش به همسرش از هر دو چشمش اشک میریزد...💔
#شهید_مرتضی_عطایی🌷
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada