eitaa logo
. حَنیفـھ☁️ .
3.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
753 ویدیو
5 فایل
__ _ بھ‌توکل‌نام‌اَعظمـت🌿 . رسانہ‌فرهنگی‌/هنرۍحنیفھ . وَ بڪاوید ؛ 🐋| @Haniinfo * نشـرمُحتواهمراھِ‌حفظ‌نشـان‌واره ! بیمه‌شده‌ۍ‌حضـرت‌زهـراۜ . 🤍 .
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️⚫️ فوری‼️ فوری ⚫️‼️ 🚨 به دلیل استقبال کم‌نظیر هموطنان عزیز از مسابقه عظیم فرهنگی «شعور عاشورایی»، علاوه بر ، مهلت‌ ثبت‌نام و زمان برگزاری مسابقه نیز ‼️ ✍️ برای ثبت‌نام فقط تا فرصت دارید!! 🎁 ۴۰ کارت هدیه پانصد هزار تومانی برای نفرات برتر 🎁 ۴۰ کارت هدیه ۱۵۰ هزار تومانی به قید قرعه برای کسانی که حداقل نصف نمره آزمون را کسب نمایند 📆 تاریخ برگزاری مسابقه: ۲۹ و ۳۰ مهر ماه ✅ ثبت‌نام در مسابقه، دانلود نسخه PDF پیام‌های مکتب عاشورا و عضویت در کانال اطلاع‌رسانی: 🆔 zil.ink/ashoora_test
امشب تبادلات رزرو شده لطفا دیگه پیام ندید😉🦋
فࢪدا ساعٺ۱۷ محفݪ داࢪیمـ🌿 با موضو؏: صبوࢪباݜید..!
"استادیو‌عکسآۍدلبر 📷" کانال‌ با‌سلیقه‌های‌ایتا‹🌸💜› -https://eitaa.com/joinchat/1908146247C967a40cc06
محفلۍ مختص دختراۍ خوش سلیقھ‌ ایتا🦋🎨 https://eitaa.com/joinchat/1908146247C967a40cc06 کانالۍباطعم انگیزھ‌ و اُمید🙂🌱 🚶‍♀.. 🤤🧡!
صندوقچھ‌ اے مملوء از عکساۍ دخترونھ‌👐😻 براے چادرۍ ها🧕💜 https://eitaa.com/joinchat/1908146247C967a40cc06 اتوبوس دختراے دهھ‌ هشتادۍ ها در حال رفتنھ‌🚌💨 🖖🏼🏃‍♀
چند تا دختر دهھ‌ هشتادۍ جمع شدن دور هم با پستاشون ترکوندن🍒😎 استورے هاۍ دلربا🎥! پروفایل هاے خفن دخترونھ‌🍊:) عکسنوشتهـ هاے ناب دست ساز🖇^^ از پستاش بهتر مگھ‌ هست اصلا🌱🎈 https://eitaa.com/joinchat/1908146247C967a40cc06 از معرکھ‌ ترین کانالاۍ دخترونھ‌ در تاریخ ایتا🤤🌸 اکیپ‌⁵⁰⁰نفری‌دخترای‌‌گل‌منگولۍ🧕:/ 😻
اگہ دنبال رمان هیجان انگیز و مذهبی میگردی وقت و از دست نده و زود عضو شو کلی رمان اینجا انتظارتو میکشه😍😍🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/2309619856Cc74545a947 وقت و از دست نده و زود بیا⇧⇧ منتظر حضور گرمتون هستیم😌↻
بِسّْمِ‌رَبِّ‌الحُسِین(؏) ♧بانام‌حسین‌زندگیم‌ࢪا‌آغاز‌ڪࢪدم‌و‌با‌نام‌حسین‌بہ اڪنون‌رسیده‌ام♧ •تلگرانه، پروفایل های مذهبی، و اگہ خدا بخواد کلی مطالب مفید اینجا داریم🙂 ↯♡و از همه مهتر رمان های هیجان انگیز و جذاب داریم~'' ↻پس یک بِسْمِ اللّٰـہ بگۅ و وارد شو↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2309619856Cc74545a947 عضو شدی؟ به پاتوق بچه مذهبیا خوش اومدی😊🖤 ♡مَڪتَبُ‌الحُسِین♡
هدایت شده از Hediye
ــــــــــــــــــــــــــ🍂🌱🍂ــــــــــــــــــــــــــــ . . 🏝 . . سخت‌ترین بخش زندگی‌اش، موقع خواب بود که یک حجم سنگینی می‌نشست روی ذهنش و جانش را به تلاطم در می‌آورد. خانواده نداشتن دردی بود که درمانی برایش نداشت، بی‌هدفی درد بزرگتری بود که نمی‌توانست برایش درمانی پیدا کند، غصۀ حماقت بچه‌هایی که سیر بودند از داشتن خانواده و با تمام امکاناتی که داشتند باز هم دلشان هوس‌های زودگذر را می‌طلبید هم بود. گاهی که نه، همیشه برای خودش در خیال خانواده‌ای تصور می‌کرد، که پدری داشت اهل کار و مادری که برایشان غذا می‌پخت و سر سه چهار پنج تا بچه را گرم می‌کرد، با قصه‌هایی که می‌گفت و می‌خواند، از آشپزخانه صدای خواندن مادرش همراه با بوی غذا و کیک خانه را شیرین می‌کرد و بچه‌ها را آرام. خودش یک اتاق داشت با دو برادرش و دو تا خواهرش هم اتاق زیر شیروانی را تزیین کرده بودند برای خودشان. دور میز که می‌نشستند اول غذا را برای او می‌گذاشتند که پسر بزرگ‌تر بود و بعد به بقیه! اگر هجده ساله هم می‌شد، حاضر نبود که خانه را ترک کند و سر کار نمی‌رفت و از پدرش خواهش می‌کرد، تا درس بخواند و یک کار پاره‌وقت بردارد، اما حاضر نمی‌شد، خانه‌ای جداگانه بگیرد. پسرهای دبیرستان‌هایی که می‌دیدشان، همه برنامه داشتند برای جدا شدن و حتی هم‌خانه‌هایشان را هم انتخاب کرده بودند، # ادامه_دارد... # کپی_ممنوع❌ 📚 https://eitaa.com/joinchat/3277717555Cfd81cd49e3