+ آقا؟
- بله؟
+ شما بابایِ من را ندیدی؟
او یک رَدایِ سبز دارد، هميشه برای ما غذا میآورد و یک کوله روی پشتش است.
- اسمش چیست؟
+ نمیدانم. هربار پرسيدم، نگفت!
- چه كارش داری؟
+ میخواهم خبرِ خوشی به او بدهم. خبرِ كشته شدنِ علی را
- از اين خبر خوشحال میشود؟
+ آری. مطمئنم او از خوشحالیِ من، خوشحال میشود.
- مرگِ علی را جلویِ او آرزو میکردی؟
+ آری. هميشه غذا كه میآورد، جلويش علی را نفرين میکردم، او هم دستهایش را بالا میبُرد و میگفت: خدایا مرگِ علی را برسان💔
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کفن کنید مرا روبه قبلهی حرمش...
دریای نجف رو دیده بودید تاحالا؟
اونجاهم وادیالسلامه که قبرهای ریز داره
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از اطلاع رسانی خواهران محله ولاشان
🔴 هر دو وعده رئیسی در پیامهای نوروزی قبل، تا حد قابل قبولی عملی شده هر چند انتظار مردم از جریان انقلابی بالاست و حقم دارند اما حجم بالای تخریب و سمپاشی باعث شده حقایق نادیده گرفته بشن
✍" علی فرحزادی "
https://eitaa.com/yazahra_1401velashan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۲ فرودین روز جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 مبارک✌️🏻😎
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آری ایران شیعهخانهی علیاست
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از کانال حسین دارابی
"یا حارث من یمت یرنی"
ای حارث هرکی بمیره من رو میبینه
اون موقع مشخص میشه حق باکیه
میاد بالاسرمون میگه
من اون علیای هستم که سنگشو به سینه میزدی
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
هدایت شده از پاورقی
السلامعلےالحسين
وعلےعلۍأبنالحسين
وعلےأولادالحسين
وعلےاصحابالحسين✨
#امام_حسین_من♥️
امام علی'ع' به فرماندار حکومت خود نوشت:
قلمهاى خود را ريز بتراشيد و فاصلۀ سطرها را كمتر كنيد و جملات اضافى را حذف كنيد و اصل مطلب را به عبارت مختصر بنويسيد و مبادا قلمفرسایی كنيد كه به بودجۀ ملت مسلمان نبايد زيانى متوجه شود.
خصال صدوق، ج ۱، ص
آقا امیرالمومنین(علیهالسلام):
بهترین دوستت کسی است؛
که تو را در اطاعت #خدا کمک کند.
| غررالحکم،حدیث۷۰
آخَرین لُقمہۍِ نان را بہ یَتیمانَش داد؛
کوفہ را زِمزِمہۍِ آهِ یَتیمان بَرداشت ..
داشت میرفت سمت مسجد..
از در که رد میشد
عبایش به میخ در گیر کرد..
با سینهای سرشار از غم خم شد
میخ رو خطاب قرار داد گفت:
زهرا را زِ من گرفتی
چگونه انتظار داری بمانم؟!