با هیچکس نبودن🌱
بهتر از بودن با فردی بی لیاقت است🌱
گاهی آنهایی که انفرادی پرواز می کنند🌱
قویترین بال ها را دارند.🤍🌼
#ویکتور_هوگو
@Harf_Akhaar
🌱مادرشوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت:
تو توانستی در عرض ۳۰ روز پسرم را وادار به انجام نمازهایش در مسجد بکنی؛ کاری که من طی ۳۰ سال در انجام آن تلاش کردم و موفق نشدم....!
🌱عروس جواب داد:
مادر داستان سنگ و گنج را شنیدهای؟
🌱میگویند سنگ بزرگی راه رفتوآمد مردم را سد کرده بود. مردی تصمیم گرفت آن را بشکند و از سر راه بردارد. با پتکی سنگین ۹۹ ضربه بر پیکر سنگ وارد کرد و خسته شد.
🌱مردی از راه رسید و گفت:
تو خسته شدهای، بگذار من کمکت کنم. مرد تنها صدمین ضربه را وارد کرد و سنگ بزرگ شکست، اما ناگهان چیزی که انتظارش را نداشتند توجه هر دو را جلب کرد؛ طلای زیادی زیر سنگ بود.
🌱مرد دوم که فقط یک ضربه زده بود؛ گفت:
من پیدایش کردم. کار من بود، پس مال من است.
🌱مرد گفت:
چه میگویی من ۹۹ ضربه زدم، دیگر چیزی نمانده بود که تو آمدی!
🌱مشاجره بالا گرفت و بالاخره دعوای خویش را نزد قاضی بردند و ماجرا را برای قاضی تعریف کردند.
🌱مرد اول گفت:
باید مقداری از طلا را به من بدهد، زیرا من ۹۹ ضربه زدم و سپس خسته شدم.
🌱دومی گفت:
همه طلا مال من است، خودم ضربه زدم و سنگ را شکستم.
🌱قاضی گفت:
۹۹ جزء آن طلا مال مرد اول است، و تو که یک ضربه زدی یک جزء آن مال توست. اگر او ۹۹ ضربه را نمیزد، ضربه صدم نمیتوانست بهتنهایی سنگ را بشکند.
🌱و تو مادر جان ۳۰ سال در گوش فرزند خواندی که نماز بخواند بدون خستگی و اکنون من فقط ضربه آخر را زدم!
🌱چه انسان خوبی که نگذاشت مادر در خود بشکند و حق را تمام و کمال به صاحب حق داد و نگفت:
بله مادر من چنینم و چنانم، تو نتوانستی و من توانستم.
🌱مادر نیز خوشحال شد که تلاشش بیثمر نبوده است.
🌱 اخلاق اصیل و زیبا از انسان اصیل و بااخلاق سرچشمه میگیرد. جای بسی تفکر و تأمل دارد، کسانی که تلاش دیگران را حق خود میدانند، کم نیستند، اما خداوند از مثقال ذرهها سوال خواهد كرد.
🤍🌼
@Harf_Akhaar
1.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅سه راهکار طلایی و سریع برای بازشدن گره های مادی و معنوی زندگی
⚠️ چه کار کنیم شیاطین جن و انس از ما دور بشوند؟
🔰#استاد_فرحزاد
:
@Harf_Akhaar
#داستان_ضرب_المثل🌱🌱🌱
ما صد نفر بودیم تنها ، آنها دو نفر بودند همراه
این مثل را وقتی می آورند كه بی نظمی بر یك گروه حاكم باشد .
آورده اند كه ...
در زمان قاجاریه یك فوج سرباز مأمور شدند كه برای سركوب یك عده اشرار از مركز به طرفی عزیمت كنند . در عرض راه همین كه لشگر به گردنه ای رسید ، دو نفر دزد مسلح از ترس جان خود به آنها حمله و شلیك كردند .
سربازها بر اثر ظلم و فساد حاكم بر مملكت انگیزه و شجاعتی برای تفنگها در خود نداشته و از شدت ترس و وحشت تفنگها را بر زمین ریختند و دستها را بالا بردند و تسلیم شدند .
دزدان چون بر جسارت خود را فزودند و از پشت سنگر فرود آمدند ، تمامی نقدینه و اشیاء سبك و سنگین قیمت آنها را گرفتند و از پی كار خود رفتند . وقتی خبر این واقعه به سلطان رسید سربازان را احضار كرد و از آنها با خشم و غضب پرسید : چگونه دو نفر توانستند شما یكصد نفر سرباز مسلح را لخت كنند ؟ اندام تمامی سربازان به لرزه افتاد و سخت دستخوش وحشت و دهشت گردید . در جواب دادن در ماندند ولی یكنفر كه جرأت بیشتری داشت ، قدم پیش نهاد و به عرض رساند ، قربان ما صد نفر بودیم تنها ، آنها دو نفر بودند همراه .🤍🌼
#ماصدنفربودیمتنهاآنهادونفربودندهمراه
@Harf_Akhaar
🌱
بیاییم زندگی راسخت نگیریم
لحظهها میگذرند
چه خوش که درگذرلحظهها
عشق وشادی رابه هم هدیه کنیم
وبه یکدیگربیاموزیم
چگونه زندگی کردن را🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌱🌱🌱
ﺍﻧﺴﺎﻥﻣﺎﻧﻨﺪﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪﺍﺳﺖ ﻫﺮﭼﻪﻋﻤﯿﻖﺗﺮ
ﺑﺎشد
ﺁﺭﺍﻣﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺳﺨﺖﻣﯽﮔﯿﺮﺩ
ﻭﺍﻧﺴﺎﻥﮐﻮچکﺑﺮﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭﻫﺮﻛﺲﻛﻪ ﺑﻪ
خدا نزدیکتر ﺍﺳﺖ
ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺗﺮ ﺁﺭﺍﻣﺘﺮ ﻭﻣﺘﻮﺍﺿﻊﺗﺮ ﺍست.
🤍🌼
@Harf_Akhaar
2.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅خودت بفکر خودت باش، تا زندهای یه کاری بکن!
🔰#استاد_کافی
:
@Harf_Akhaar
🌱دزدی از نردبان خانه ای بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسد:خدا کجاست؟
صدای مادرانه ای پاسخ می دهد: خدا در جنگل است، عزیزم.
کودک می پرسید: چه کار می کند؟
مادر می گفت: دارد نردبان می سازد.
دزد از نردبان خانه پایین آمد و در سیاهی شب گم شد.
سالها بعد دزدی از نردبان خانه حکیمی بالا می رفت. از شیار پنجره شنید که کودکی می پرسید: خدا چرا نردبان می سازد؟
حکیم از پنجره به بیرون نگاه کرد. به نردبانی که سالها پیش، از آن پایین آمده بود و رو به کودک گفت: برای آنکه عده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد.
🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌱
داستان ضرب المثل:
#خر_بيار_باقالی_بار_كن
کشاورزی باقالی فراوانی خرمن کرده کنار جاده آورده بود و بعد از ساعتی همانجا خوابش برد.ازقضا شخصی كه كارش زورگويی و دزدی بود گونی آورده و شروع به پر کردن آن ها کرد.
کشاورز بیدار شد و با دزد گلاويز شد. دزد صاحب باقلی را به زمين كوبيد و روی سينهاش نشست و گفت:
من میخواستم يک گونی باقالی ببرم، حالا كه اينجور شد می كشمت و همه را می برم. صاحب باقالی ها كه ديد زورش نمیرسد گفت:
حالا كه پای جون تو كاره، برو خر بيار باقالی بار كن!
🤍🌼
@Harf_Akhaar
روزنامه برای همان روزاست.
حتی نصف روز...🌱
با اینکه این همه برایش زحمت
کشیده می شود...
مراقب لحظه های مان باشیم..
که مختص همین یک لحظه
است ومی گذرد.🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌱🌱🌱
در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند
هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند
داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نماز
پس چه شد اینک ثواب ِآن همه رازونیاز
یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات
تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات
گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی
ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی
آن ندا گفتا همانکس که زدی تهمت بر او
طفلکی هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو
🤍🌼
@Harf_Akhaar
18.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من سی ثانیه چیزی نمیگم با
امام حسین حرف بزن :)🤍
#یاحسین
التماس دعا
شبتون حسینی💚
@Harf_Akhaar