📗#داستانی شیرین از سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ
ناصرالدین شاه قاجار در سومین سفرش به اروپا از کارخانه ها و مراکز صنعتی دیدار کرد. وی در آلمان برای نخستین بار در یک کارخانه تولید وسایل برقی، پنکه دید که البته مدتی قبل در اروپا اختراع شده بود. شاه قاجار درباره مواجهه با این وسیله جدید در سفرنامه اش نوشته است:
کارخانه خیلی گرم بود و بوی قیر و بوهای دیگر و ما حرکت می کردیم همه را می دیدیم، در بین گردش نسیم خنکی احساس کردیم، باد می وزید، مثل باد بهشت که در آن گرما و تعفن، آدم را زنده می کرد. ما تعجب کردیم از کجا باد می آید، بعد ملتفت شدیم از یک چرخی است، پرّه پرّه ساخته اند، با الکطریسیطه [الکتریسیته: نیروی برق] حرکت می کند با سرعت زیاد و احداث باد می کند، اسبابی دارد که به حرکت انگشت، چرخ می ایستد، یک مرتبه تعفن و گرما جهنم می شود، باز انگشت می گذارند به حرکت می آید، بهشت می شود.
خیلی مغتنم دانستم و آنجا ایستادم، خنک شدم. باد طوری بود که دامن سرداری و کلیچه [کلیچه: جامه نیم تنه] را خوب حرکت می داد. گفتیم اگر ممکن است یکی از این چرخ ها بسازند برای ما به طهران بفرستند، سیمن [سیمون: صاحب کارخانه] گفت می سازم و می فرستم.
پنکه سفارشی ناصرالدین شاه مدتی پس از بازگشت وی از سفر فرنگ بالاخره به ایران رسید. این پنکه در کاخ گلستان که سیم کشی برق داشت، نصب شد. بعدها چهار پنکه دیگر هم برای استفاده در اندرونی و حرمسرای کاخ سفارش داده شد.
@Harf_Akhaar
دنیا را همه میتوانند تصاحب کنند، اما آخرت را فقط با اعمال نیک میتوان تصاحب کرد! 💔
🌱 شهید احمد مشلب🌱
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روی سنگ قبری نوشته بود سلام رهگذر
من هم روزی اینجا رهگذر بودم ...
گاهی به تهش فکر کردن خوبه ....
دنیا و عمر ما کوتاهه
تهمت نزنیم ...
قضاوت نکنیم ...
و از همه مهمتر دل نشکنینم
خیلی زود دیر میشه ......
نظر شما چیه .....؟!
@Harf_Akhaar
🌱🌱🌱
هیچفقیـریبیکفننمیماند...
وهیچثروتمندیبیشازیكکفن
باخودبهقبرنمیبرد!
پسبدونِغرورزندگیکن،
کهزیباترینزندگیست...زیـرا:
'اِنَّاِلـیربِّـکَالرُجـعی '
همهبسویِخدابرمیگردیم.ೃ࿔*:・
🌱اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ🌱
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی که #نمازشب میخونه.....👆
آیت الله مجتهدی تهرانی ره
💚اللّهـــــم عجّـل لولیـــک الفـــرج 💚
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚خدایا
هرشب نوری
ازوجودنورانیت
بر قلوب تاریڪ وگرفته ما بتابان
و باحرارت عشق و معرفت خویش
قلبهای خسته و یخزده مارا گرمی ببخش
و احیاڪن قلوب مارا🌱
🤍شبتون بخیر و زیبا 🤍
@Harf_Akhaar
🌼ســــلام
🌱صبح جمعه تون بخیر
🌼الهی سهم امروز شما
🌱زندگی، فراوانی نعمـت
🌼سلامتی ، عشق
🌱اتفاقات لذت بخش
🌼و سعادت و موفقیت باشه
🤍آدینه تون زیبا در کنار خانواده🤍
@Harf_Akhaar
سلام امام زمانم✋💚
این تار ناپیداے محبت را تو از آستان معطرت به قلبم کشیدهاے ...
تو بیآنکه ببینمت، اینگونه مرا بیقرار چهرهے دلربایت کردهاے ...
تو بیآنکه لایق باشم، تار و پود وجودم را با یاد خودت پیوند زدهاے ...
تو چشمان بینصیبم را به مسیر سبز انتظار، دوختهاے ...
تو مرا شیفتهے خود کردهاے ...
تو چقدر خوبی، چقدر مهربانی، چقدر عزیزے، چقدر نزدیکی ...
کاش ببینمت پیش از آنکه بمیرم ...
به نیت سلامتی و فرج امام زمان پنج صلوات🤍
🌱اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌱
@Harf_Akhaar
#تلنگر
جوانی پارچه ای را نزد پیرمرد خیاط برد و از او خواست با آن پارچه کت و شلوار برایش بدوزد خیاط قبول کرد؛ اجرت کار ۱۵ تومان مشخص شد و جوان چند روز بعد برای تحویل لباسش آمد و مبلغ ۱۵ تومان پرداخت کرد، پیرمرد خیاط با لبخند ۵ تومان پس داد!
جوان علت را جویا شد و گفت: ما طی نمودیم اجرت ۱۵ تومان باشد و من راضی هستم چرا ۵ تومان پس دادید ؟
پیرمرد خیاط گفت : گمان میکردم این کت و شلوار یک روز و نیم کار میبرد ولی یک روزه تمام شد دستمزد من در یک روز ده تومان کافی است .
✍این گونه است که پیرمرد خیاطی میشود شیخ رجبعلی خیاط و حضرت امام عصر برای دیدنش به مغازه اش میرود و با او نشست و برخاست میکند...
🌱کیمیای محبت🌱
@Harf_Akhaar
▪️حرف هایتان را
به اندازه ی دهانتان
بردارید ...
▫️هیچ کس از آدمهای دهان گشاد
خوشش نمی آید ...
@Harf_Akhaar
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا جبران میکنه !!! زود قاطی نکنیم
🌱دکتر_سعید_عزیزی🌱
@Harf_Akhaar
📗داستان کریم خان وزین دزدی
کریم خان زند گويد: وقتي كه در اردوي نادري مردي سپاهي بودم از فقر و احتياج ، زيني طلاكوب را از مرد زين سازي دزديدم كه متعلق يكي ازامراي افغان بود، روز ديگر شنيدم كه زين ساز بيچاره در زندان نادري است و حكم شده كه روز ديگر اگر زين را ندهد ُ او را به دار بياويزند .دل من از اين خبر خیلی سوخت، زين را بردم و بجائي كه برداشته بودم گذاشتم و صبر كردم تا زن زين ساز رسيد.
چون زن آن زین رابديد نعره ای كشيد و از فرط سرور بر زمين افتاد و دعا نمود و گفت : خداوند به كسي كه اين زين را واپس آورده آنقدر عمر دهد كه صد زين مرصع طلاكوب بخود بيند. من يقين دارم كه ازدعاي آن زن به اين دولت رسيدم .
@Harf_Akhaar