eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77.1هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 📚 مردی نابینا زیر درختی بر سر دو راهی نشسته بود. پادشاهی نزد او آمد، از اسب پیاده شد، ادای احترام کرد و گفت: قربان، از چه راهی می‌توان به پایتخت رفت؟ پس از او وزیر پادشاه نزد مرد نابینا رسید و بدون ادای احترام گفت: آقا، راهی که به پایتخت می‌رود کدام است؟‌ سپس سربازی نزد نابینا آمد، ضربه‌ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌ راهی که به پایتخت می‌رود کدام است؟هنگامی که همه آن‌ها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید: به چه می‌خندی؟ نابینا پاسخ داد: اولین مردی که از من سؤال کرد، پادشاه بود، مرد دوم وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود.  مرد با تعجب از نابینا پرسید: چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟ نابینا پاسخ داد: فرق است میان آن‌ها. پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می‌برد که حتی مرا کتک زد. نحوۀ رفتار هرکس نشانه شخصیت اوست، شرافت انسان به اخلاقش است. @Harf_Akhaar
هر وقت به لنز دوربین خیره میشوی یادت نرود لبخند بزنی.☺️ سالها بعد که میان خستگی های روزمره ات یک روز عصر خودت را به یک فنجان قهوه خوش عطر دعوت کردی و شروع کردی به ورق زدن عکس ها، به خاطرت نمی آید لبخندت واقعی بود یا صرفا خواسته بودی عکس بهترشود. همین لبخند بلاتکلیف شاید بتواند قهوه آن روز عصرت را بدون قند شیرین کند و به خودت بگویی بفرمایید قهوه با لبخند🌸😊 @Harf_Akhaar
مرد جوانی پدر پیری داشت که در بستر بیماری افتاد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده‌ای رها کرد و از آنجا دور شد. 🔸پیرمرد ساعت‌ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس‌های آخرش را می‌کشید. 🔹رهگذران از ترس واگیر داشتن بیماری و فرار از دردسر، روی خود را به‌سمت دیگری می‌چرخاندند و بی‌اعتنا به پیرمرد نالان، راه خود را می‌رفتند. 🔸شخصی از آن جاده عبور می‌کرد. به محض اینکه پیرمرد را دید، او را بر دوش گرفت تا به بیمارستان ببرد و درمانش کند. 🔹یکی از رهگذران به طعنه به او گفت: این پیرمرد فقیر و بیمار است و مرگش نیز نزدیک، نه از او سودی به تو می‌رسد و نه کمک تو باعث تغییری در اوضاع این پیرمرد می‌شود. حتی پسرش هم او را در اینجا به حال خود رها کرده و رفته است. تو برای چه به او کمک می‌کنی؟ 🔸آن شخص به رهگذر گفت: من به او کمک نمی‌کنم، من دارم به خودم کمک می‌کنم. اگر من هم مانند پسرش و رهگذران او را به حال خود رها کنم، چگونه روی به آسمان برگردانم و در محضر خالق هستی حاضر شوم؟ من دارم به خودم کمک می‌کنم @Harf_Akhaar
نعمت های جهان روان و درحال حرکت هستند همانند باران! باران وقتی میبارد هرکس به اندازه ظرف باورهایش به نعمت های خداوند، سهم میبرد! ظرف ذهنت را برای درآغوش گرفتن هرچه بیشتر نعمت ها؛ بزرگ کن!!! آنوقت روزی تو هر روز نزد خداوند بیشتر میشود...🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱ذهن های بزرگ در مورد ایده ها حرف میزنن، ذهن های متوسط در مورد اتفاقات، و ذهن های کوچیک در مورد مردم. 🤍🌼 @Harf_Akhaar
‍🌱داستان واقعی 🤍در شهر خوی زن ثروتمند و تیزفکری به نام  شوڪت در زمان ڪریم خان زند زندگی می ڪرد. انگشتر الماس ، بسیار گران قیمتی ارث پدر داشت، ڪه نیاز به فروش آن پیدا کرد.🌼 🤍در شهر جار زدند ولی ڪسی را سرمایه خرید آن نبود. بعد از مدتی داستان به گوش خدادادخان حاڪم و نماینده ڪریم خان در تبریز رسید.🌼 🤍آن زن را خداددادخان احضار کرد و الماس را دید و گفت: من قیمت این الماس نمی دانم ، چون حلال حرام برای من مهم است، رخصت بفرما، الماس نزد من بماند ، فردا قیمت کنم و مبلغ آن نقد به تو بپردازم. شوڪت خوشحال شد و از دربار برگشت.🌼 🤍خدادادخان، ڪه مرد شیاد و روباهی بود، شبانه دستور داد ، نگین انگشتر الماس را با شیشه بدلی، ماهرانه تراشیده و جای ڪرده و عوض نمودند.🌼 🤍شوڪت چون صبح به دربار استاندار رسید، خدادادخان ، انگشتر را داد و گفت: بیا خواهر انگشتر الماس خود را بردار به دیگری بفروش مرا ڪار نمی آید.🌼 🤍شوڪت، وقتی انگشتر الماس خود را دید، فهمید ڪه نگین آن عوض شده است. چون می دانست ڪه از والی نمی تواند حق خود بستاند، سڪوت ڪرد. به شیراز نزد، ڪریم خان آمده و داستان و شڪایت خود تسلیم کرد.🌼 🤍ڪریم خان گفت: ای شوڪت خواهرم، مدتی در شیراز بمان مهمان من هستی، خداداد خان، آن انگشتر الماس را نزد من به عنوان مالیات آذربایجان خواهد فرستاد، من مال تو را مسترد می کنم.🌼 🤍بعد از مدتی چنین شد، ڪریم خان وقتی انگشتر ، نگین الماس را دید، نگین شیشه را از شوڪت گرفته و در آن جای ڪرد و نگین الماس را در دوباره جای خود قرار داد، انگشتر الماس را به شوڪت برگرداند و دستور داد ، انگشتر نگین شیشه ای را ، به خدادادخان برگردانند و بگویند، ڪریم خان مالیات نقد می خواهد نه جواهر.🌼 🤍شوڪت از این عدالت ڪریم خان بسیار خرسند شد و انگشتر نگین الماس را خواست پیش ڪش کند، ولی ڪریم خان قبول نڪرد و شوڪت را با صله و خلعت های زیادی به همراه چند سواره، به شهر خوی فرستاد.🌼 🤍دست بالای دست بسیار است ، گاهی باید صبر داشت و در برابر ظلمے سڪوت ڪرد و شڪایت به مقام بالاتر برد، و چه بالاتری جز خدا برای شڪایت برتر است؟🌼 نقل از ڪتاب جوامع الحڪایات و والمواعظ الحسنات🌱 @Harf_Akhaar
ای نگاه کرمت کارگشای همه خلق... گاه‌گاهی به نگاهی، دل مارا بنواز... 🤍🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودت بودن جرات ميخواد! چرا؟! چون كه براش بايد بها بدى ممكنه يه عده از كنارت برن و دور بشن چون عادت كردن به همون آدم قبليه كه فقط بهشون سرويس ميدادى و حالا نميتونن با شرايط جديد كنار بيان و حتى ممكنه خودت هم اولش جا بخورى! چون سالها بر خلاف ميلت زندگى كردى و با اين تغيير يهو سورپرايز ميشى و نميدونى كه دارى كار درستى ميكنى يا نه اما آدمى كه جسارت به خرج ميده و جورى كه خوشحال ميشه زندگى ميكنه فقط خودشه كه ميتونه درك كنه كه چه قدر تصميم درستى گرفته و چه قدر حالش بهتره پس انتخاب با خودته اما جرات كن و خودت باش🙌🏼 @Harf_Akhaar ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎
👈خوشبختی یعنی . . . خانمی به دکتر گفت: نمیدانم چرا افسرده ام و خود را زنی بدبخت میدانم دکتر گفت: باید ۵ نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود. به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن ۵ نفر، به سراغ ۵۰ نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینهایند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت ترم. خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت بدست نمی آید. خوشبختی رضایت از زندگی و شکرگزاری بابت داشته هاست، نه افسوس بابت نداشته ها. خدایا شکرت... @Harf_Akhaar
تو شاید عاشقم هستی و مغروری، نمیگویی تو مغروری که از دلتنگی و دوری نمی گویی تو هم دلتنگی و هم بی قراری در خیالاتم تو من را دوست داری، عاشق این احتمالاتم نمی گویم که چشمانت فقط دنبال من باشد ولی ای کاش میشد دست هایت مال من باشد پس از دست تو، دست دیگری هرگز نمی گیرم که مردم زنده از عشقند و من با عشق میمیرم اگرچه من به یادت هستم و همواره می مانم ولیکن تو مرا از یاد خواهی برد، می‌دانم... 🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼 @Harf_Akhaar
در زندگی، غصۀ از دست دادن هیچ چیز را نخورید، چون وقتی یک درخت، برگی را از دست می دهد، برگی دیگر از قبل آمادۀ جایگزین شدن است. برخیز و به کرامت خدا امیدوار باش🤍🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزار خدا کارتو بـــرات... درست کنه...🤍🌼 @Harf_Akhaar ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌
🌱گرگ وقتی می‌خواد زندگی کردن رو به بچه‌هاش یاد بده! اول گوسفندها رو نشون میده میگه گوشت اینا خیلی خوشمزه‌س، بعد چوپان رو نشون میده میگه: چوب اینا هم خیلی درد داره! بعد نوبت می‌رسه به سگ چوپان! بچه‌ش میگه بابا این که شبیه ماست. گرگ میگه اینو هر وقت دیدی فرار کن! ما هر چی ضربه خوردیم از کسایی بود که شبیه ما بودن ولی از ما نبودن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ حکایت خیلیاست...🤍🌼 @Harf_Akhaar
آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی ؛ دوست بدار ! کاری که خدا با تو می کند. @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اُمیدم فقط خداست...🌱 هیچ وقت نا امید از رحمت خدا نشو..🤍 خداوند بها نمیخواد دنبال بهانه هست🌼 که بندگانش را وارد بهشت کند.......🤍 گاهی با یک عمل کوچک رضایت.......🌼 خدا را جلب میکنی......................🤍 پس هیچ عملی را کوچک نشمار.......🌼 شاید خشنودی خدا در آن باشد......🤍 @Harf_Akhaar
🌱پندانه سطحِ توقعتان را نسبت به آدمهاى اطرافتان، بچسبانيد كفِ زمين! كنار بياييد با خودتان، كه آدمها همين‌اند!!! قرار نيست هميشه "مطابقِ ميلِ تو رفتار كنند. يك روز "با تو" ميخندند و فردايش "به زمين خوردنِ تو"! بگرديد و آنهايى را كه كنارشان خودِ واقعىِ‌تان هستيد؛ پيدا كنيد! آنهايى كه مجبور نيستيد كنارشان نقش بازى كنيد كه مبادا فردا روزى برايتان حرف دربياورند! لبخند بزنيد به تمامِ آنهايى كه زندگيشان را گذاشته‌اند براى آزاردادنتان! باور كنيد هيچ چيز به اندازه‌ى لبخندِ شما، معادلاتشان را بهم نمی ريزد! 🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱آرزو می‌کنم خوبی قسمت اونایی بشه که با تموم بدیایی که دیدن یاد نگرفتن بد باشن... صبحتون بخیر🤍🌼 @Harf_Akhaar ‌‎‎‌
دعامیکنم... خــ♡ــدایا... در دو راهی زندگی ام تابلوی راهت را محڪم قرار بده نڪند ڪه با نسیمی راهم را ڪج ڪنم … خــدایـا ! من امیدوارم یعنی ، اطمینان دارم ڪه تو نظاره گر من هستی و زیر نگاه تو امـــــن ترین جای دنیاست...🌱 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🔴 من یه مانتو فروشی شیک دارم💎 دوستم اومد برا خرید مانتو،کل مغازه رو براش بهم ریختیم ولی مانتو سایزش پیدا نشد که نشد😐 با کلی ناراحتی از مغازم رفت منم خیلی ناراحتش شدم...😣 سری بعد که دوباره اومد اصلا نشناختمش خیلی لاغر شده بود😏و هر مانتویی میاوردم سایزش بود، چون منم درگیر چاقی بودم گفتم چیکار کردی آبجی😳⁉️ گفت والا راستش...👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/339870120C345bdc3a28
🔴 تکنیک رژیم ۵ روزه‌ برای لاغری فاش شد‼️ باورم نمیشه تو ۵روز انقد راحت وزن کم کردم🙄 توی 🪐سیاره‌ی سلامتی 🪐 بهت یاد دادم چطور با یه رژیم ساده هفته‌ای ۴-۶کیلو کم کنی فقط سریع بیا👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/339870120C345bdc3a28
تقوا یعنی‌ اگه‌ تویِ‌ جمع‌ ؛ همه‌ گناه‌ می‌کردن ، تو جوگیر نشی‌ و یادت‌ باشه‌ که‌ ؛ "خدایی‌ هست‌" و "حساب‌ کتابی‌" :)🌱 🤍🌼 @Harf_Akhaar
موفقیت سه بار رخ می‌دهد؛ 🌱اول در دلمان، وقتی چیزی را طلب می‌کنیم.🤍🌼 🌱دوم در ذهن‌مان، وقتی نقشه‌ی به دست آوردنش را می‌کشیم.🤍🌼 🌱و بار آخر در زندگی‌مان، وقتی برای رسیدن به آن تلاش می‌کنیم...🤍🌼 @Harf_Akhaar
خوشبختی فِقدان مشکلات نیست، بلکه ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌‌‌‌ توانایی مقابله با آن‌هاست. 🌼🤍 ✍️ : ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دِکلمه حسین پناهی روحشون شاد ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @Harf_Akhaar
🌱 ارباب لقمان به او دستور داد که در زمینش، برای او کنجد بکارد. ولی او جُو کاشت. وقتِ درو، ارباب گفت: چرا جُو کاشتی؟ لقمان گفت: از خدا امید داشتم که برای تو، کنجد برویاند. اربابش گفت: مگر این ممکن است؟ لقمان گفت: تو را می بینم که خدای تعالی را نافرمانی می کنی، درحالی که از او امید بهشت داری؛ لذا گفتم شاید آن هم بشود. آنگاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت. دقت کنیم که در زندگی چه می کاریم، " هر چه بکاریم همان را برداشت میکنیم" 🤍🌼 @Harf_Akhaar
اشتباه نکنید... بعضی از آدمها به شما وفادار نیستند در واقع درگیر نیازشان به شما شده اند روزی که دیگر احساس نیاز به شما نداشته باشند ... وفاداریشان هم از بین میرود ... @Harf_Akhaar