وقتے یہ جا گناہ زیاد انجام بشہ
رحمت و برڪت خدا
از اونجا میرہ🌱
شاید دلیل اینڪہ
دنیا دیگہ جاے قشنگے
واسہ زندگے نیست همین باشہ🤍🌼
@Harf_Akhaar
22.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رحمت وسیع پروردگار در آخرت🌱
#استاد_عالی
🤍🌼
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارهای خودتو با خداوند تقسیم کن🤍🌼
#عرشیانفر🌱
@Harf_Akhaar
هرگز نگو «خسته ام»،
زیرا اثبات میکنی ضعیفی
بگو یه کم نیاز به استراحت دارم.
هرگز نگو «نمی توانم»،
زیرا توانت را انکار میکنی.
بگو من سعی ام را میکنم.
هرگز نگو «خدایا پس کی؟»
بگو خدایا بر صبوریم بیفزا.
هرگز نگو «حوصله ندارم»
زیرا برای سعادتت ایجاد محدودیت میکنی
بگو باشد برای وقتی دیگر.
هرگز نگو «شانس ندارم»
زیرا به محبوبیتت در کائنات، بی حرمتی میکنی،
بگو حق من محفوظ است روزی به هدفم میرسم.
حالا مثبت باش و لبخند بزن😊
@Harf_Akhaar
همش که نباید گله کرد
یکبار هم از ته دلمون بگیم
خدایا شکرت 🤍🌼
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌چند نصیحت به شما؛
به تصور اینکه فرزند دارم تکیه نکن
تا وقتی اونو مزدوجش نکردی !!
به تصور اینکه همسایه خوبی دارم تکیه نکن
تا وقتی گرفتار درد بزرگی نشدی !!
به تصور اینکه دوست خوبی دارم تکیه نکن
تا وقتی بلایی سرت نیومده !!
به تصور اینکه همسر خوبی دارم تکیه نکن
تا وقتی مریض نشدی و در بستر نیفتادی !!
به تصور اینکه خواهر برادر خوبی دارم تکیه نکن
تا وقتی مادیات به میان نیامده !!
@Harf_Akhaar
#تلنگر
#طنز
در زمان قدیم، دزدی به خانه شخصی رفت و با سوهان، مشغول بریدن قفل در خانه شد.
صاحبخانه رسید و از دزد پرسید:
«عمو جان، این موقع شب در اینجا چه کار میکنی؟» دزد با آرامش، جواب داد: «از شما چه پنهان که دلم گرفته و دارم کمانچه میزنم.»
صاحبخانه خام پرسید:
«ای بابا، این، چه جور کمانچهای است که صدا ندارد؟»
دزد جواب داد:
«این، یک جور کمانچهای است که فردا صبح، صداش به گوشت میرسه.» صاحبخانه، حرف دزد را قبول کرد و خوابید.
دزد با خیال راحت، قفل در را باز کرد و هر چه در اتاق بود برداشت و رفت.
وقتی که صبح، صاحبخانه، بیدار شد، مشاهده کرد که دزد، همه چیز را برده است.
با ناله و فریاد، مردم را دور خود جمع کرد و متوجه شد که دیشب، دزد چه میگفت
صداش صبح به گوشت میرسه!
@Harf_Akhaar
اونی که چشمش به خدا باشه
خدا بیشتر از آرزوهاش
بهش میبخشه...🌱🌱🌱
@Harf_Akhaar
🌱
#حتما_بخونید
یکی از صالحان دعا میکرد :
پروردگارا در روزی ام برکت ده »
کسی پرسید:چرا نمیگویی روزی ام ده ؟
ڱفت روزی را خدا برای همه ضمانت کرده است.
اما من بـرکت را در رزق طلب میکنم چیزیست
که خدا به هرکس بخواهد میدهد (نه به همگان)
•اگر در مال بیاید ، زیادش میکند .
•اگر درفرزند بیاید ،صــالحش میکند .
•اگر درجسم بیاید ، قوی و سالمش میکند .
•و اگر درقلب بیاید ،خوشبختش می کند.
🤍🌼
@Harf_Akhaar
#حکایت
🌱ارباب و نوکر تنبل
اربابی، نوکری تنبل داشت. روزی به او دستور داد: برو هویج و خیار بخر و بیاور.
نوکر سهل انگاری کرد و جای هر دو، یکی را خرید و آورد.
ارباب نوکر را سرزنش کرد و گفت: از این پس، هر وقت از تو کاری خواستم، به جای یک کار باید دو کار انجام بدهی.
نوکر تنبل قبول کرد و گفت: چشم.
روزی ارباب بیمار شد و به نوکر دستور داد که برود دنبال حکیم. نوکر رفت و حکیم را با یک مرد دیگر حاضر کرد.
ارباب گفت: این مرد دیگر کیست؟
نوکر گفت: این قبرکن است. شما فرمودید هر وقت یک کار از من خواستی، دو کار انجام بدهم. اینک فرمان تو را انجام دادم. یک حکیم آوردم با یک قبر کن! اگر حکیم حالت را خوب کرد که چه بهتر وگرنه قبر کن حاضر است و دیگر نیازی به رفتن دوباره برای پیدا کردن قبرکن نیست! 🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌱
آدمایی که ،
محبت میکنند ، کمیاباند ...
آدمایی که ،
قدر محبت رو میدونن ، نایاب !
🤍🌼
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱سجده کردن برای خدا
تنها سر خم کردنی است که انسان را
به سربلندی میرساند...🤍🌼
#حسبی_الله
@Harf_Akhaar
🌱فاصله بین من و خدا !
مجنون هنگام راه رفتن کسی را به جز لیلی نمی دید. روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مهر آن مرد، عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد چرا بین من و خدایم فاصله انداختی ؟
مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم! تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟
🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌱
از قورباغه ای که ته چاهی زندگی می کرد، پرسیدند:
آسمان چیست؟
گفت:
دایرۀ کوچکی به رنگ آبی...
جایگاهتان را تغییر دهید تا دیدگاهتان تغییر کند.
🤍🌼
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼داستان آموزنده پیرمردی که روی صندوقچه طلا نشسته بود....
حتما ببینید عالیه👌✅
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
زنی که پرخاشگر و عصبانیه...
درک نشده بهش محبت نشده🤍🌼
@Harf_Akhaar
.
🤍🌼
اصـالت هیچ ربطی
به اینکه کجا و تو چه خانواده ای
به دنیا اومدی نداره ،
همین که شرایط بد ،
تو رو یه آدم بد نکنه "
اصیلی " ... 🌱
@Harf_Akhaar
وفاداری زن زمانی معلوم میشود
که مردش هیچ نداشته باشد.🌱
وفاداری مرد هنگامی معلوم میشود
که همه چیز داشته باشد.🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌱🌱🌱
بر خیر و مخور "غم جهان" گذران
خوش باشو دمی به "شادمانی" گذران
در طبع جهان اگر "وفایی" بودی🤍
نوبت به تو خود نیامدی از دگران 🌼
تا کي "غم آن خورم" که دارم يا نه
وين عمر به "خوشدلي" گذارم يا نه
پرکن قدح باده که معلومم نيست🤍
کاين دم که فرو برم برآرم يا نه...🌼
این "قافله عمر" عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی "غم فردای حریفان" چه خوری🤍
پیش آر پیاله را که شب می گذرد🌼
@Harf_Akhaar
#یک_داستان_کوتاه
🌱 گويند كه روزى سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد.
سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟
مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد!
سليمان پذيرفت و به باد دستور داد تا او را به هندوستان ببرد.
آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبى عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید.
عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم...🤍🌼
@Harf_Akhaar
۲ راه سعادت! 🌱
حاج اسماعیل دولابی (ره) :
هر وقت خوشحال شدید بر محمد و آل محمد صــ🤍ــلوات بفرستید...
و هر وقت غمناک شدید استـــ🌼ــغفار کنید، خداوند در را باز می کند.
@Harf_Akhaar
🌱آرامش درونی با ورود اطلاعات صحیح در ذهن ما بدست می آید. پس اطلاعات و نگرش خود را مثبت کنیم تا رفتارمان هم در متن زندگی مثبت باشد.🤍🌼
@Harf_Akhaar
#پندانه
🌱روزی جوانی نزد حضرت موسی (علیه السلام) آمد و گفت: ای موسی (ع) خدا را از عبادت من چه سودی میرسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟
🌱حضرت موسی (علیه ) گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی میکردم. روزی بز ضعیفی بالای صخرهای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکهای نقره نیست که از فروش تو در جیب من میرود.
میدانی موسی از سکهای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بینیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر، خطر گرگی است که تو نمیبینی و نمیشناسی و او هرلحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
🌱ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمیرسد، بلکه با عبادت میخواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم.
🤍🌼
#پند
#حضرت_موسی
@Harf_Akhaar
خدا گويد
تو ای زيباتر از خورشيد زيبايم
تو ای والاترين مهمان دنيايم
بدان آغوش من باز است
شروع كن، يك قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من🤍🌼
نعمتهاتونو بشمارید، منفی هارو بریزید دور...🌱
@Harf_Akhaar
🌱تو رابطه ها یه حدی هست که
بهش میگن "حُرمت "
یه بار که دو طرف ازش رد بشن
و حرمت همو نگه ندارن
دیگه هیچی مثل قبل نمیشه🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌱حکایت کریم خان زند و عموی چابلوس
کریمخان زند پس از آنکه به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد
و از چنان محبوبیتی برخوردار شد
که نامش بهعنوان سرسلسله زندیه
در سراسر ایران پیچید.
روزی عموی او برای دیدنش
به پایتخت آمد. کریمخان دستور داد
از وی پذیرای کنند و لباسهای فاخر
به او بپوشانند.
چند روزی از اقامتش نگذشته بود که در یکی از جلسات مهم مملکتی شرکت کرد.
با دیدن قدرت و منزلت برادرزادهاش بادی به غبغب انداخت و گفت:
کریمخان، دیشب خواب پدرت را دیدم که در بهشت کنار حوض کوثر ایستاده بود و حضرت علی (علیهالسلام) جامی از آب کوثر به او میداد.
کریمخان اخمهایش را درهم کشید و دستور داد وی را از مجلس اخراج و سپس از شهر بیرون کنند. رؤسای طوایف از او علت این رفتار خشونتآمیز را جویا شدند.
کریمخان گفت:
من پدر خود را میشناسم. او مردی نیست که لایق گرفتن جامی از آب کوثر از دست حضرت علی باشد. این مرد میخواهد با تملّق و چاپلوسی مورد توجه قرار گیرد و اگر تملّق و چاپلوسی بهصورت عادت درآید، پادشاه دچار غرور و بدبینی میشود و کار رعیت هرگز به سامان نمیرسد.🤍🌼
@Harf_Akhaar
🌱
🤍شب زیباتون
🌼متبرک به
🤍گرمی نگاه خـدا
🌼شبتون بخیر
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه اونقدر شجاع بودی که شروع کردی،
و اونقدر قوی هستی که داری ادامه میدی،
پس حتما اونقدر لیاقت داری که
به خواسته ات یا حتی به بهتر از اون برسی..!:)🤍🌼🌼🌼
سلام صبح زیباتون بخیر🌱
@Harf_Akhaar
الـــ🌱ــهی
در این صبح
بہ زندڪَیماڹ سرسبزے
و خرمی ببخش
از نعمتهاے بیڪرانت
سیرابماڹ ڪڹ
به قلبمان مهربانی
به روحمان آرامش
به زندگیمان محبت
🤍“آمین”🌼
@Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
در این دنیاﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﺷﯿم
ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿم ﺩﺭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺒﯿﻨﯿم . . .!
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿم،ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺭﺯﯾم . . .
ﺍﮔﺮﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿم، ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺑﺎﺷﯿمﺭﺍﺳﺘﮕو
ﺍﮔﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿم،ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾم.
ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ " ﭘﮋﻭﺍﮎ " ﻧﯿﺴﺖ 🤍🌼
@Harf_Akhaar