eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
77.2هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 روزی بهلول در قبرستان بغداد کله مردگان را تکان می داد، گاهی پر از خاک می کرد و سپس خالی می نمود شخصی از او پرسید : بهلول! با این ' سر های مردگان ' چه می کنی ؟ گفت : می خواهم ثروتمندان را از فقیران و حاکمین را از زیر دستان جدا کنم ، لکن می بینم همه یکسان هستند. به گورستان گذر کردم صباحی شنیدم ناله و افغان و آهی🤍 شنیدم کله ای با خاک می گفت که این دنیا ، نمی ارزد به کاهی🌼 به قبرستان گذر کردم کم و بیش بدیدم قبر دولتمند و درویش🤍 نه درویش بی کفن در خاک خفته نه دولتمند، برد از یک کفن بیش🌼 @Harf_Akhaar
ﺩﺭ «ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ» ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ! «ﺧﻠﺒﺎﻥ» ﺁﻥ ﮐﯿﺴﺖ !!!!!🤍🌼 ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﺭ «ﺯﻧﺪﮔﯽ» ﺍﺕ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﯼ.. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻣﺪﯾﺮ ﻭ ﻣﺪﺑﺮ ﺁﻥ‏ "خداﺳﺖ" ♡به خدا اعتماد داشته باش♡🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱ثروتمند مثل پدر چارلی چاپلین چارلی چاپلین می نویسد با پدرم رفتم سیرک، توی صف خرید بلیط؛ یه زن و شوهر با 4 تا بچشون جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه، قیمت بلیط هارو بهشون اعلام کرد، ناگهان رنگ صورت مرد،تغییر کرد !! نگاهی به همسرش انداخت،معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه بکند. ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس صد دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت،سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زدو گفت: ببخشید آقا،این پول از جیب شما افتاد. مرد که متوجه موضوع شده بود،بهت زده به پدرم نگاه کردو گفت:متشکرم آقا !!! مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچه هايش شرمنده نشود،کمک پدر را پذیرفت بعد از اينکه بچه ها به مراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدن،ما آهسته از صف خارج شدیم و بدون دیدن سیرک به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم! "آن زیباترین سیرکی بود که به عمرم نرفته بودم" ثروتمند زندگی کنیم، بجای آنکه ثروتمند بمیریم! 🤍🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 خدایا! برای لحظه هایی که از شدت شوق اشک میریزیم، و یادمون میره که اون خوشحالی از طرف تو بوده، شکرت...🤍🌼 ‌ @Harf_Akhaar
🌱مثبت که نگاه کنی همه چیزِ دنیا خوب پیش میرود آدم ها ، همه شان خوب اند و هیچ مشکلی لاینحل نیست مثبت که نگاه کنی مهم نیست که امروز چه روزی ست که چندشنبه است تو آرام و مهربان و عاشقی عاشقِ زمین ، عاشقِ هوا عاشقِ تمامِ آدم ها ... و جهان ، پنجره ایست که از افکارِ تو باز میشود بخواه که خوب ببینی بخواه که خوب باشی بخواه که حالِ زمین و زمانت خوب باشد مثبت باش.🤍🌼 @Harf_Akhaar
توبه میلیاردر فرد متمول و میلیاردری که ثروت نامشروع زیادی در طی سالهای گذشته بدست آورده بود تصمیم به توبه گرفت و به پیش عالمی رفت و نحوه بدست آوردن ثروتش از راه نامشروع را توضیح داد. عالم به او گفت تو باید تمام ثروتت را به خیابان بریزی و بعد یک سال هر آنچه باقی مانده بود از آن توست! مرد متمول پذیرفت و تمام ثروتش را نقد کرده و با آن تیرآهن ۱۸ خرید و در خیابان رها کرد و بعد از یک سال رفت دید آهن‌ها اصلا تکان نخورده اند، در حالی که با بالا رفتن دلار قیمتها ۴ برابر شده بود!🌱 شیطان که نظاره گر این واقعه بود آن مرد را بعنوان استاد رهنما انتخاب کرد...😂 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌼 از کسی پرسیدند کدامین "خصلت" از "خدای" خود را "دوست" داری؟! "گفت" همین" بس" که میدانم او میتواند "مچم" را بگیرد ولی "دستم" را میگیرد🥰 @Harf_Akhaar
🤍🌼 احساس خوب نسبت به خودم؟ چرا؟ 🌱) وقتی نسبت به خودت، ظاهرت، حس و  اعمالت احساس خوبی داری، توانمندی‌های تو در جذب افراد ده ها برابر خواهد شد. 🌱) توانمندی تو در کارها و شکوفا کردن استعدادهایت صدها برابر خواهد شد. 🌱) حس خوب نسبت به خودت و حس ارزشمند بودن، اضطراب رو کم می‌کنه چون بخش زیادی از نگرانی های ما مربوط به نگرانی ما از تصویر خودمان در نظر دیگران است، کمبود عزت نفس و اعتماد بنفس به میزان بالایی اضطراب رو زیاد می‌کنه. 🌱) اولین خدمتی که می‌تونی به خودت بکنی اینه که اعتماد به نفست رو احیا کنی و اون ارزشمندی و از درون خودت بیرون بکشی. @Harf_Akhaar
رام کردن شوهر 🌱 روزی زنی به دیدار شیخی رفت و به او گفت: دعایی بنویس که همسرم مرا دوست داشته باشد، پولش هر چه باشد می دهم! شیخ گفت: من دعا نویس نیستم! زن اصرار کرد! شیخ که از اصرار زن به ستوه آمده بود گفت: من در صورتی می توانم دعایی که می خواهی بنویسم که چند مو از یال شیری برای من بیاوری! زن رفت، مدتها گذشت تا این که بعد از چند ماه، آن زن دوباره به نزد آن شیخ بازگشت و با خوشحالی گفت: موهایی را که برای دعا نوشتن نیاز داشتی آوردم! الوعده وفا این موها را بگیر و دعایی را که خواستم بنویس! شیخ با تعجب پرسید، اینها را از کجا آوردی؟! زن گفت: در نزدیکی ما جنگلی است، به آنجا رفتم، از مردم سراغ شیر را گرفتم و بالاخره او را پیدا کردم! هر روز مقداری آشغال گوشت با خود می بردم و آنرا آنجا پرتاب کرده و فرار می کردم! تا این که کم کم شیر با من انس گرفت، روزی که توانستم یال او را نوازش کنم، دسته ای از آنها را چیدم و برای شما آوردم! شیخ که با تعجب به حکایت آن زن گوش می داد، ناگهان با عصبانیت فریاد زد خاااااانم آن چیزی که با صبر و حوصله و محبت رامش کردی یک حیوان درنده است! همسر شما انسان است، عقل و شعور دارد خب به او هم محبت کنی جذب تو می شود! 🤍🌼 @Harf_Akhaar
حواستون به فاصله بین رک بودن و گستاخی و فضولی باشه چون خیلی به هم نزدیکن...🌱 و در قالب من رک هستم براحتی باعث شکستن دل یک نفر میشین که با هیچ چیزی اون درست نمیشه...🤍🌼         ‌‌ ‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌@Harf_Akhaar
توصیف بی نظیر ملاصدرا از خداوند🌱 خداوند بی نهایت است و لا مکان و بی زمان اما بقدر فهم تو کوچک می شود و بقدر نیاز تو فرود می آید و بقدر آرزوی تو گسترده می شود و بقدر ایمان تو کارگشا می شود و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک می شود و به قدر دل امیدواران گرم می شود یتیمان را پدر می شود و مادر بی برادران را برادر می شود بی همسر ماندگان را همسر می شود عقیمان را فرزند می شود ناامیدان را امید می شود گمگشتگان را راه می شود در تاریکی ماندگان را نور می شود رزمندگان را شمشیر می شود پیران را عصا می شود و محتاجان به عشق را عشق می شود خداوند همه چیز می شود همه کس را به شرط اعتقاد به شرط پاکی دل به شرط طهارت روح به شرط پرهیز از معامله با ابلیس بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار و بپرهیزید از ناجوانمردیهــا ناراستی ها نامردمی ها! چنین کنید تا ببینید که خداوند چگونه بر سر سفره ی شما با کاسه یی خوراک و تکه ای نان می نشیند و بر بند تاب، با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟ که به شیطان پناه می برید؟ که در عشق یافت نمی شود که به نفرت پناه می برید؟ که در حقیقت یافت نمی شود که به دروغ پناه می برید؟ که در سلامت یافت نمی شود که به خلاف پناه می برید؟ و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید که انسانیت را پاس نمی دارید؟! 🤍🌼 @Harf_Akhaar
حق‌رابطلب‌مسجد‌و‌میخانہ‌ڪدام است؟ از بادہ بگو،شیشہ‌وپیمانہ‌ڪدام است؟🌱 محراب‌دل‌آن جلوه‌ے آغوش‌فریب است نشناخته‌ام‌ڪعبہ‌و‌بتخانہ‌ڪدام است؟🤍 بنداز‌مژہ‌برداشت‌خیال‌رخ‌ساقی اےابر‌ببین،گریه‌ے‌مستانہ‌ڪدام‌است؟🌼 از‌صحبت‌صوفی‌منشان‌سوخت‌دماغم اےباده‌پرستان،رہ‌میخانہ‌ڪدام‌است؟🌱 سرتاسر‌این‌دشت،پر‌از‌جلوه‌ے‌لیلی‌ست امّا‌نتوان‌گفت‌ڪہ‌جانانہ‌ڪدام‌است؟🤍 با هرسر خارےڪششےهست،ندانم ڪآشوب‌فزاے دل دیوانہ ڪدام‌است؟🌼 در بزم، حریفان همگے واقف رازند از یار ندانیم ڪہ بیگانہ ڪدام است؟🌱 آن جلوہ برد رہ بہ سواے دل ما با برق مگوییدسیه‌خانہ ڪدام است؟🤍 چون‌شمع‌حزین از‌مژه‌ات‌دود‌برآید بنمایم اگر‌گرمے افسانہ‌ڪدام‌است...؟🌼 @Harf_Akhaar
🌱 نگرانِ حرفِ مردم اگر نبوديم مسيرِ زندگيمان طورِ ديگرى رقم ميخورد دوست داشتن هايمان را راحت تر جار ميزديم لباسى را بر تن ميكرديم كه سليقه ى واقعيمان بود آرايشى ميكرديم كه دوست داشتيم دلمان كه ميگرفت،مهم نبود كجا بوديم، بى دغدغه اشك ميريختيم صداى خنده هايمان تا آسمانِ هفتم ميرفت با پدر و مادرمان دوست بوديم حرفِ يكديگر را ميخوانديم نگرانِ حرفِ مردم اگر نبوديم، خودمان براى خودمان چهارچوب تعريف ميكرديم روابطمان را نظم ميداديم دخترها و پسرهايمان، حد و مرزِ خودشان را ميشناختند نيمى از دوست داشتن هايمان، به ازدواج منجر ميشد نگرانِ حرفِ مردميم اما كه چگونه رفتار كنيم كه مبادا پشتِ سرمان حرف بزنند كه مبادا از چشمشان بيفتيم كه مبادا قطع شود روابط خانوادگيمان ما در دورانى هستيم كه نه براى خودمان براى مردم زندگى ميكنيم!🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱افرادی که صبر خوبی دارند، اتفاقات خوبی برایشان رخ میدهد و اتفاقات عالی برای افرادی هست که اتفاقات عالی را خودشان با تلاش خودشان محقق میکنند.”🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱حکایتی جالب از مرزبان نامه سه دزد شکست خورده و ضعيف که به تنهايي نمي توانستند به دزدي هاي بزرگ دست بزنند و موفقيت زيادي بيابند،روزي به هم برخوردند و بعد از گفتگو و شرح ناکامي هاي خود، تصميم گرفتند با هم شريک شوند تا در دزدي موفقيت بيشتري کسب کنند. هرکدام مهارت هايي داشتند که در کنار يکديگر تکميل مي شدند. آن سه دزد، سالها بر گذرگاه هاي مسلمانان کمين کرده و به آنان حمله مي نمودند و به مردم ظلم بسياري مي کردند و آن ها را مي کشتند. روزي در نزديکي شهر به آثار كاروانسراي ويراني برخوردند که گردش روزگار تباهش  ساخته و در و ديوارش فرو ريخته بود. آن سه زير يك سنگ صندوقچه ي زر پيدا کردند.بسيار خوشحال شدند و ساعتها به شادي پرداختند. بالاخره خسته و گرسنه شدند، بنابراين تصميم گرفتند يکي را براي خريد غذا به شهر بفرستند. دزدي كه براي تهيه غذا به شهر رفته بود، از کنار عطاري مي گذشت، وسوسه شد تا کمي سم بخرد و غذا را مسموم کند.او با اين فکر وارد عطاري شد که دو رفيقش بعد از خوردن غذاي زهرآلود مي ميرند و و همه گنج تنها به او مي رسد. از آن طرف، وقتي او به شهر رفت،دو دزد ديگر هم به همان چيزي انديشيدند که او مي انديشيد، تصميم گرفتند كه اورا ازبين برده وبه جاي تقسيم ثروت پيدا شده بين سه نفر ،بين دو نفر تقسيم كنند. مرد با غذا برگشت.دو رفيقش منتظرش بودند؛غذا را گرفتند و ناگهان برسرش ريختند و او را کشتند. بعد با آرامش نشستند و غذاي آلوده به زهر را خوردند. هنوز دقايقي نگذشته بود که جنازه دو دزد ديگر در کنار جنازه دزد اولي بر زمين افتاده بود. 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱قبل از حرف زدن، خوب فکر کنید تا مجبور نشوید پس از زدن حرفی به فکر فرو روید.🤍🌼 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این انیمیشن برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه درمورد بازی‌های مخرب اینترنتی شده🌱 <<<با دقت نگاه کنید!>>> @Harf_Akhaar
🌱 درد دارد عشق... اما دردِ بدتر دوری‌اش پیرِ دلتنگی بسوزد، بالاخَص اینجوری‌اش کار وقتی بیخ پیدا می‌کند مستأصلی درد دارد این پدیده با تِمِ مجبوری‌اش حوصله سر می‌رود، بیزار هستی از خودت از تمامِ عالم و آدم، بهشت و حوری‌اش شعر می‌گویی کمی با واژه‌ها غُر میزنی شد نمک بر زخم‌هایت این غزل با شوری‌اش یک ترانه توی‌ماشین اتّفاقی، بی هوا گریه می‌اندازَدَت با اوجِ بی منظوری‌اش مثل یعقوبی که از دوریِ یوسف کور شد جای وصلِ او گرفتاری به دردِ کوری‌اش عکس می‌بینی و پیراهن به چشمت می‌کِشی صورتت را شب به شب با اشک‌ها می‌شوری‌اش باد را بو می‌کنی، انگار بویش نیست، نه باد هم شرمنده شد، می‌پیچد از معذوری‌اش سر به روی دفتر و خودکار هر شب وقتِ خواب درد دارد عشق اما دردِ بدتر دوری اش... 🤍🌼 @Harf_Akhaar
۹ راه برای انتقاد از فرزندان خود بدون از بین بردن عزت نفس آن‌ها :) 1.🌱مشکل را توضیح دهید. می‌توانید با آرامش صحبت را با چیزی مانند: «می‌دانم که قصد نداشتی…» شروع کنید، این به فرزندتان نشان می‌دهد که می‌دانید علیرغم اشتباهش، قصد خوبی دارد. سپس می‌توانید یک «اما» اضافه کنید و تأثیر رفتار آن‌ها را توضیح دهید. تمرکز بر اینکه چگونه رفتار آن‌ها بر دیگران تأثیر می‌گذارد، به آنها یادآوری می‌کند که آن‌ها فرد بدی نیستند، اما می‌تواند آن‌ها را تشویق کند تا با دقت بیشتری در مورد عواقب رفتار خود در آینده فکر کنند.🤍🌼 2.🌱به جلو حرکت کنید بچه‌ها نمی‌توانند کاری را که انجام داده‌اند خنثی کنند، بنابراین یادآوری مداوم اشتباه آن‌ها می‌تواند باعث شود آنها نسبت به خودشان احساس بدی داشته باشند.از آن‌ها سؤالاتی بپرسید، مانند “چه کاری می‌توانید انجام دهید تا آن‌ها احساس بهتری داشته باشند؟”.این کار می‌تواند به آنها کمک کند تا به فکر کردن در مورد چگونگی اصلاح اشتباهات خود عادت کنند.🤍🌼 3.🌱حل مشکل در مرحله بعد، می‌توانید با صبر و حوصله فرزندتان را از طریق راه‌هایی برای حل مشکلاتش راهنمایی کنید. با به اشتراک گذاشتن دیدگاه‌های مختلف، به آن‌ها کمک کنید تا تفکر خود را گسترش دهند و وقتی راه‌حل‌های آن‌ها جواب داد، می‌توانید آن‌ها را تحسین و تشویق کنید.🤍🌼 4.🌱به فرزندتان برچسب نزنید گفتن جملاتی مانند «تو یک دختر شیطون هستی» یا «تو تنبل هستی» می‌تواند دیدگاه فرزندتان را تغییر دهد و کودکی که فکر می‌کند بد است، احتمالاً بدرفتاری می‌کند. در عوض، مطمئن شوید که رفتار آنها را از شخصیتی که دارند جدا می‌کنید. به آن‌ها یادآوری کنید که بچه خوبی هستند اما انتخاب بدی داشته‌اند.🤍🌼 5.🌱به آن‌ها گوش دهید واقعاً مهم است که به فرزندتان توجه کنید و نشان دهید که به آن‌ها اهمیت می‌دهید. به آن‌ها گوش دهید تا توضیح دهند که چه اتفاقی افتاده است. این کار می‌تواند راه خوبی برای توجه به الگوها باشد. اگر آن‌ها همیشه در هنگام حسادت، بد رفتاری می‌کنند، این یک فرصت عالی برای بحث در مورد احساسات آن‌ها و صبت کردن است.🤍🌼 6.🌱تمرکزتان روی یادگیری فرزندتان باشد تمرکز خود را بر روی یادگیری آن‌ها بگذارید نه تنبیه‌شان. به آن‌ها عواقب و نتیجه کارشان را نشان بدهید و به آن‌ها توضیح دهید که این کار باعث می‌شود یاد بگیرند که دیگر فلان کار ناپسند را انجام ندهند.🤍🌼 7.🌱فریاد نزنید و از کلمات تند استفاده نکنید تحقیقات نشان می‌دهد که فریاد زدن باعث می‌شود کودکان احساس ترس و ناامنی کنند که می‌تواند منجر به رفتار پرخاشگرانه شود و توهین به کودک می‌تواند اثرات طولانی مدتی از جمله اعتماد به نفس پایین، اضطراب و پرخاشگری داشته باشد. از سوی دیگر، حفظ آرامش باعث می‌شود که کودک شما احساس ‌کند که دوستش دارید و پذیرفته شده‌ است، حتی اگر رفتار بدی داشته باشد.🤍🌼 8.🌱آن‌ها را در جمع تنبیه نکنید سرزنش کردن فرزندتان در ملاء عام باعث می‌شود که او احساس خجالت کند، که می‌تواند منجر به ناهنجاری اجتماعی در بزرگسالی شود و همچنین باعث رنجش نسبت به والدینش شود و این آخرین چیزی است که هر پدر و مادری می‌خواهد!🤍🌼 9.🌱به پیشرفت آن‌ها توجه کنید زمانی که به سیر پیشرفت و رشد کودک خود توجه می‌کنید که در حال تبدیل شدن به چه کسی است، این پیام را برای آن‌ها می‌فرستید که چقدر دوستشان دارید و به آن‌ها توجه و ایمان دارید.🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱 دل بــســـپــار به آتشی که نمى سوزاند ابراهیم را و دریایى که غرق نمی کند موسى را نهنگی که نمیخورد یونس را کودکی که مادرش او را به دست موجهاى نیل می سپارد تا برسد به خانه ی تشنه به خونش دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد آیا هنوز هم نیاموختی ؟! که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد، نمی توانند پس به تدبیرش اعتماد کن به حکمتش دل بسپار به او توکل کن و به سمت او قدمی بردار🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 زوجی تنها دو سال از زندگی‌شان گذشته بود به تدریج با مشکلاتی در جریان مراودات خود مواجه شدند به گونه‌ای که زن معتقد بود از این زندگی بی معنا بیزار است زیرا همسرش رمانتیک نبود، بدین سبب روزی از روزها به شوهرش گفت: که باید ازهم جدا شویم. اما شوهر پرسید: چرا؟ زن جواب داد: من از این زندگی سیر شده‌ام دلیل دیگری وجود ندارد. تمام عصر آنروز شوهر به آرامی روی مبل نشسته بود و حرفی نمی‌زد. زن بسیار غمگین شده در این اندیشه بود که شوهرش حتی برای ماندنش، او را متقاعد نمی‌سازد. تا اینکه شوهر از او پرسید: چطور می‌توانم تو را از تصمیم منصرف کنم؟ زن در جواب گفت: تو باید به یک سوال من پاسخ دهی اگر پاسخ تو مرا راضی کند من از تصمیم خود منصرف خواهم شد. سپس ادامه داد: من گلی در کنار پرتگاه را بسیار دوست دارم. اما نتیجه‌ی چیدن آن گل ، مرگ خواهد بود. آیا تو آنرا برای من خواهی چید؟ شوهر کمی فکر کرد و گفت: فردا صبح پاسخ این سوال تو را می‌دهم. صبح روز بعد زن بیدار شد و متوجه شد که شوهرش در خانه نیست و روی میز نوشته‌ای زیر فنجان شیر گرم دیده می‌شود. زن شروع به خواندن نوشته‌ی شوهرش کرد که می‌گفت: عزیزم، من آن گل را نخواهم چید اما بگذار علت آنرا برایت توضیح دهم. اول اینکه تو هنگامی که با کامپیوتر تایپ می‌کنی مرتکب اشتباهات مکرر می‌شوی و بجز گریه چاره‌ی دیگری نداری به همین دلیل من باید باشم تا بتوانم اشتباه تو را تصحیح کنم. دوم اینکه تو همیشه کلید را فراموش می‌کنی، من باید باشم تا در را برای تو باز کنم. سوم اینکه تو همیشه به کامپیوتر خیره نگاه می‌کنی و این نشان می‌دهد تو نزدیک بین هستی، من باید باشم تا روزی که پیر می‌شوی ناخن‌های تورا کوتاه کنم. به همین دلیل مطمئنم کسی وجود ندارد که بیشتر از من عاشق تو باشد و من هرگز آن گل را نخواهم چید. اشک‌های زن جاری شد وی به خواندن نامه ادامه داد، عزیزم! اگر تو از پاسخ من خرسند شدی لطفا در را باز کن زیرا من نانی که تو دوست داری را، در دست دارم. زن در را باز کرد و دید شوهرش در انتظار ایستاده است. زن اکنون می‌دانست که هیچ کس بیشتر از شوهرش او را دوست ندارد. عشق همان جزئیات ریز معمولی و عادی زندگی روزانه است که خیلی ساده و بی‌اهمیت از کنار آنها می‌گذریم. 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱 ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ، ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺧﺮﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻧﮕﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪﮐﻲ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ . ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ : ﮐﻤﻲ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ، ﺟﺎﺑﺎﺯﻣﻲ ﮐﻨﺪ . ﺧﺮﻳﺪﻡ ، ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ، ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ ، ﻓﻘﻂ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﺳﺎﺧﺖ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ، ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻧﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻢ ، ﺩﺭﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﻢ . ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻫﻢ ، ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ. ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﮐﻔﺸﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻫﺮﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢﺧﻮﺷﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ . ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﺩﺍﺷﺖ . ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺣﻤﻠﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ . ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ . ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻔﺶ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ...(((: 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱حکایت طنز:)))) ڪشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمند مغروری به او رسید و با تڪبر گفت : بکار، ڪه از تو ڪاشتن است و از ما خوردن ! ڪشاورز نگاه معناداری به او انداخت و گفت : دارم یونجه می‌ڪارم ...! 🤍🌼 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 بانوجان بذار حریم خصوصی تو و همسرت خصوصی بمونه قدیمی ها می گفتن حمام رفتی،برای زنهای فامیل تعریف نکن نیازی نیست خوشی ها و لذت های زندگیتو عمومی کنی. از هر صحنه ی زندگیت عکس بگیری و بذاری اینستاگرام یا عکس پروفایلت. نگو حرف مردم برام مهم نیست.چون با این کار اتفاقا داری نشون میدی دنبال تایید مردم و نمایش دادن زندگیتی. چ اهمیتی داره ک ملت بدونن خیلی عاشق شوهرتی یا باهاش مشکل داری؟ تا دعواتون شد نرو پستِ غم نذار. تا یه خیر و خوشی ای بود به رخ نکش. حریم خصوصیتو خصوصی نگه دار،عمومیش نکن...🤍🌼 @Harf_Akhaar
🎺عهدبوق ✍این مثل از جهت معانی مجازی و مفاهیم استعاره ای با مثل عهد دقیانوس ترادف دارد و هر گاه بخواهند در قدمت و كهنگی و فرسودگی چیزی مبالغه كنند در لفافه هزل و طنز آن را به عهد بوق منتسب می كنند. بوق آلت نای مانندی است كه به قول علامه دهخدا:« در حمام ها و آسیاها و هنگامه ها نوازنده و آواز مهیب و مكروهی از آن بر آید.» نوع قدیمی بوق از شاخ بود كه بر اثر مرور زمان مدارجی را طی كرد و بعد آن را از استخوان و فلز ساختند امروزه انواع و اقسام بوق شاخی و استخوانی و فلزی پیدا می شود كه سابقا از آن در موارد مختلف استفاده می كردند و در حال حاضر نیز بخصوص در روستاها خالی از فایده و استعمال نیست. حمامی ها هر به چند بار ناگزیر بودند آب خزینه را خالی كنند، سپس خزینه را با وسایل موجود بشویند،سیاهی ها و كثافات و موهای لزج را از آن بزدایند و خزینه را با آب تمیز و پاكیزه پر كنند. پیداست تخلیه آب و تنظیف خزینه و گرم كردن آب تازه خزینه كه از راه گلخن حمام انجام می شد مستلزم چند روز صرف وقت بود تا به صورت اولیه در آید و مورد استفاده بهره برداری قرار گیرد. چون روز موعود فرا می رسید و حمام مورد بحث برای پذیرفتن مشتری آماده می گردید حمامی در نیمه های شب، بخصوص هنگام سحر به پشت حمام می رفت و در بوق كذایی می دمید و خفتگان را برای انجام غسل و نظافت دعوت می كرد. امروزه كه تلگراف و تلفن با سیم و بی سیم و اینترنت و ... اختراع شده است دیگر به بوق زدن در شاه راهای كشور احتیاج نیست. در جنگها و محاربات كنونی هم انفجارهای وحشتناك ناشی از بمبهای خانمان بر انداز اتم و ناپالم و كبالت و هیدروژن و جز اینها دیگر مجال تامل نمی دهد تا محتاج بوق زدن باشند. آسیاها تبدیل به كارخانجات گندم كوبی شد. حمامها بر اثر تصفیه و لوله كشی آب و بسته شدن خزینه ها همیشه و در همه حال آماده پذیرایی است. مرگ و میر را هم از طریق رادیو و آگهی در جراید اعلام می دارند. همچنین برای جشن و عروسی به قدری وسایل عیش و طرب فراهم آمد كه بوق نقشی ندارد، ولی در ازمنه و اعصار گذشته بوق تا آن اندازه قرب و منزلت داشت كه تقریبا كلیه شئون زندگی مردم را در بر می گرفت. @Harf_Akhaar
يارب . . . به ﻓﻜﺮﻣﺎﻥ،ﻣﻨﻄﻖ به ﻗﻠﺒﻤﺎﻥ،ﺁﺭﺍﻣﺶ به ﺭﻭﺣﻤﺎﻥ،ﭘﺎﮐﯽ به ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ،ﺁﺯﺍﺩی به ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﻤﺎﻥ،ﻗﺪﺭﺕ به ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﺎﻥ،ﻋﺸﻖ به رفاقتمان،ﺗﻌﻬد عطا فرما . . .🌱🌱🌱 در پناه الله یکتا شب خوش🤍🌼 @Harf_Akhaar
صـبـح هـا هـدیهٔ نـابی ست بـه تـو 🤍🌼 نفست گرم ،دلت گرم ،جهانت زیبا🤍🌼          ســـ🥰✋ــلام صبح شنبه تون بخیر🤍🌼 الهی حـال دلتـون خـوب باشـه🌼🤍 @Harf_Akhaar
آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی، دوست بدار...🤍 کاری که خدا با تو میکند...🌼 @Harf_Akhaar