eitaa logo
حرف آخر • حکایت و پند •
76.8هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷 -سخنان پر مفهوم بزرگان ایران و جهان -حکایت های جالب و آموزنده تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/1314784094C8c098d28af
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح یعنی فراموش کن طوفانِ سخت دیشب را و نگاه کن که خورشید امروز ، چه زیبا فقط لبخند میزنه به تو.......😍 🌱سلام رفیق صبح قشنگت بخیر🌱 🤍 🤍 ‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خدا خودش گفته که با هر سختی آسانی است دیگه نگران چی هستی ...؟! به خودش توکل کن و بسپار به خودش ... همه چی رو برات درست میکنه ... نگران فردایت نباش خدای دیروز و امروز، خدای فردا هم هست ! ما اولین بار است بندگی می کنیم ولی او قرنهاست که خدایی می کند اعتماد کن به خدایی اش ...💚💚 @Harf_Akhaar
🤍🌼🤍🌼 ⛔️ بانوی عزیز تحت هیچ شرایطی از خودت بدگویی نکن 🤍معمولا همسرتون اگه چیزی بهتون میگه همون حرف های خودتونه و ایرادهاییه که خودتون از خودتون گرفتید. 👈 دوم اینکه به خودتون اهمیت بدید 👈 مطالعه کنید 👈 همایش های افزایش اعتماد بنفس برید 👈 بهترین غذاها رو بخورید 👈 به زیبایی تون برسید آرایشگاه برید 🤍اینجوری هم خودتون ذهنیتتون عوض میشه و هم در نظر اطرافیان ارج و قربتون میره بالا @Harf_Akhaar
20 پنی شخصى مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 پنی اضافه تر می دهد! می گفت: «چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنی اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنی را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی.» گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: «آقا از شما ممنونم.» پرسیدم: «بابت چی؟» گفت: «می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنی را پس دادید بیایم. فردا خدمت می رسیم!» تعریف می کرد: «تمام وجودم دگرگون شد. حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنی می فروختم...!» @Harf_Akhaar
 این ضرب المثل ریشه در شعری از سنایی غزنوی دارد که عین بیت در زیر می آید تا مهیا نشوی حال تو نیکو نشود/تا پریشان نشوی کار به سامان نشود این بیت به لحظه تغییر اشاره دارد و می گوید برای این تغییر صورت بگیرد ابتدا باید آشفتگی به نهایت خود برسد و احساس نیاز به تغییر احساس شود از این ضرب المثل زمانی استفاده می شود که بخواهند بگویند، برای این که در چیزی تغییر ایجاد شود، باید آن قدر اوضاع خراب شود که نیاز به تغییر احساس شود و برای تغییر هم ابتدا باید بنای موجود را خراب کرد و روی ویرانه ها بنای تازه را ساخت🌱 @Harf_Akhaar
دلت را جایی حوالی خدا چهار میخه کن تا با رفتن این و آن نرود...🌱 @Harf_Akhaar
16.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🌱🌱 از خجالت زده کردن بچه ها به عنوان روش تربیتی استفاده نکنیم 😔😔😔 استفاده می‌کنید؟؟؟ 🌱 @Harf_Akhaar‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یک پزشک و یک وکیل در مهمانی شامی با هم ملاقات کردند. گفت‌وگوی آنان مرتباً قطع می‌شد و مهمانان از دکتر تقاضای توصیه پزشکی می‌کردند. دکتر که از این وضع کلافه شده بود، از وکیل پرسید: «به من بگویید برای این که در این‌جور جاها، مردم تقاضای مشاوره حقوقی نکنند، شما چه کار می‌کنید؟» وکیل گفت: «وقتی آنان چنین تقاضایی داشته باشند، من توصیه خودم را می‌کنم و سپس فردا صبح، صورت‌حساب مشاوره را به نشانی آن‌ها می‌فرستم.» دکتر تصمیم گرفت که به توصیه وکیل عمل کند و از آن لحظه تا پایان مهمانی، نام و نشانی افرادی را که به او مراجعه می‌کردند، یادداشت کرد و توصیه‌های لازم را به آنان پیشنهاد می‌کرد. فردا صبح، دکتر فهرست مزبور را آماده و منشی را احضار کرد. منشی وارد شد و قبل از این که دکتر حرفی بزند، صورت‌حساب مشاوره حقوقی وکیل را روی میز گذاشت!🌱 @Harf_Akhaar
هرکسی هم که تنهایت بگذارد او هرگز رهایت نمیکند... دستان خداوند همیشه بر شانه های توست وقتی خدایی این چنین بزرگ و توانا پشتیبان توست چگونه می توانی غمگین باشی هرکسی هم که تنهایت بگذارد او هرگز رهایت نمیکند... دستان خداوند همیشه بر شانه های توست وقتی خدایی این چنین بزرگ و توانا پشتیبان توست چگونه می توانی غمگین باشی🌱 @Harf_Akhaar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگران نباش خدا اجازه نمیده که همیشه محتاج بنده هاش بمونی...💚🌱 @Harf_Akhaar
🌱🌱🌱 نگو: مرسی بگو محبتتون رو فراموش نمیکنم :نگو ببخشید مزاحم شدم :بگو ممنونم که وقتت رو بهم دادی :نگو خواهش میکنم :بگو خوشحالم که اینو میشنوم :نگو هر طور خودت دوست داری :بگو به نظرم این تصمیم بهتریه :نگو بد موقع که تماس نگرفتم؟ :بگو زمان مناسبی برای صحبت هست؟ :نگو حرفت رو قبول ندارم :بگو توی این موضوع هم نظر نیستیم🌱 @Harf_Akhaar