_
هَر چی فِکر کَردم دیدَم چیزی
نَدارم بَرایِ نِوشتن ،
اما یه چیزی رو یادَم اومد که بگم ؛
امروز بیشتر مطمعن شدم
که خودم رو دوست ندارم .
تو چی ؟ خودتو دوست داری ؟ 🦦
܀
- حرفـِحَلیم .
「 به لُطفِ هنر ، به جایِ دیدَنِ تَنها یِک دنیا ، یَعنی دنیای خودمان ، آن
چرا این اینقدر ویو خورده ؟ 🗿.
➽ 𓊈 کُلبه تَنهایی 𓊉
گُمان میکَردم هَوا صاف اَست ،
بادی نیست ،
رعد و برق و بارانی نیست ،
گرد و خاکی در هوا نیست ،
مِه ای در آسمان نیست ؛
╶
- حرفـِحَلیم .
➽ 𓊈 کُلبه تَنهایی 𓊉 گُمان میکَردم هَوا صاف اَست ، بادی
➺
اَز کُلبه چوبی خود بیرون آمدم ،
دَر چَمَنزاری سَبز می دَویدم ،
ناگَهان هَوا اَبری شُد ؛
بادی تُند به سَمتِ مَن می دَوید ! 🍂 .
╶
- حرفـِحَلیم .
➺ اَز کُلبه چوبی خود بیرون آمدم ، دَر چَمَنزاری سَبز می دَویدم ، ناگَهان ه
➺
رَعد وَ بَرق وَ باران ،
گَرد وَ خاک وَ مِه ..
هَمه به سَمتِ مَن می آمَدَند .
کُلبه اَم را گُم کَردَم ،
می تَرسیدم . .
╶
- حرفـِحَلیم .
➺ رَعد وَ بَرق وَ باران ، گَرد وَ خاک وَ مِه .. هَمه به سَمتِ مَن می آمَدَن
➺
صِدایِ فَریادِ دِرَختان
را که
باد آنها را کُتَک میزَد می شِنیدَم !
صِدایِ گِریِه ی پَرِندِگان
را که
باران خانه چوبیشان را نابود میکَرد
می شنیدم !
صِدایِ ناله کوه ها را که
رَعد وَ بَرق به آنها می زَد می شِنیدَم !
وَ دَر آن موقِع دَستی مِهربان
دَستانَم را گِرِفت !!
╶
- حرفـِحَلیم .
➺ صِدایِ فَریادِ دِرَختان را که باد آنها را کُتَک میزَد می شِنیدَم !
➺
و َمَرا به کُلبه اَم هِدایَت کَرد ؛
مَن او را نَدیدَم...
اَز آن روز تَصمیم گِرِفتَم
اَز کُلبه چوبی خود بیرون نَیایَم ؛
نِمی آیَم 🛖 .
#اُقیانوسِاَفکارَم
╶