- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
- می شود صبحی از خواب برخیزم و از پنجره خانه ام تو را تماشا کنم:)؟
میدانی چرا جمعهها، ندبهها خلوت است ؟
میدانی چرا ندبه را جمعه صبح باید خواند؟
میدانی خدا میخواهد با ما چه کند ؟
میدانی ما داریم با اماممان چه میکنیم ؟!.
میدانی . . .
جمعه تنها روزیست که همه آن را برایِ
خودشان میخوانند راحتی و آسایش و خانواده..
خدا میخواهد که صبح این خودمانی را
خرج خودیترین فرد زندگیات کنی؛ امامت.
- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
-
منالصعبتهدئةالقلبالذييريدكدوماً!سختاستآرامڪردنِقلبیڪهتوراهميشہ
مۍخواهد..💔(:
- مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
جوانیات را در کنار علی'ع' اگر بگذرانی ، مثل علی'ع' از کنار بدیها میتوانی بگذری! پاسخ شبههها و ان
جوان بودند، پر از شور و حرف.
حرفهای زیادی هم شنیده بودند؛
تبلیغ دشمن علی، بر ضد علی'ع' زیاد بود. جوانان هم نه علیشناس بودند نه کسی از فضایل علی'ع' برایشان گفته بود..معترض بودند.
در کوچه کنار هم جمع شده بودنو که علیابنابیطالب همراه چند تن از یارانشان از مقابلشان گذشت جوانان، امام را بیاحترامی خطاب میکردند.
امیرمؤمنان بیحرف گذشت.
یاران آمدند پاسخ جوانان با بدهند که امام فرمود؛ بگذرید..
گذشتند و یکی از یاران باقی ماند. امام خطابش کرد که بیاید.
آمد، سرگشته و اندوهگین.
امام پرسید ؛ چه شده ؟
صورتش پر از شرم بود سرپایین انداخت و گفت؛
- آقا دو تا از این جوانها پسران مناند.
آقا نه سرزنش کرد نه نصیحت.
به دلِ یارش، دل داد و فرمود ؛
- میخوای با آنها گفت وگو کنم ؟:)
مرد سرش را بی اختیار خودش و از تعجب بالا آورد.
- میشود ؟
و شد. مرد پسرانش را صدا زد.
یکی اجابت کرد و آمد آن دیگری، نه!.
امام دلبر است. با صحبتی فکر و دل جوان را آرام کرد.
آوردهاند ؛
- همو در کربلا، در رکاب حسین، شربت شهادت نوشید و دیگری در سپاه یزید...
بادردصبرکنکهدوامیفرستمَت!!
امضاء:
ولیعصر‹ارواحنافداه›برایایران💔(: