🌱🌸
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
#نسل_سوخته
#رقعه_۶۸
از 26 اسفند ... مدرسه ها تق و لق شد ... و قرار شد همون فرداش بزنیم به جاده ...
پدرم، شبرو بود ... ایام سفر ... سر شب می خوابید و خیلی دیر ساعت 3 صبح ... می
زدیم به دل جاده ...
این جزء معدود صفات مشترک من و پدرم بود ... عاشق شب های جاده بودم ... سکوتش
... و دیدن طلوع خورشید ... توی اون جاده بیابانی ...
ز 26 اسفند ... مدرسه ها تق و لق شد ... و قرار شد همون فرداش بزنیم به جاده ...
پدرم، شبرو بود ... ایام سفر ... سر شب می خوابید و خیلی دیر ساعت 3 صبح ... می
زدیم به دل جاده ...
این جزء معدود صفات مشترک من و پدرم بود ... عاشق شب های جاده بودم ... سکوتش
... و دیدن طلوع خورشید ... توی اون جاده بیابانی ...
وضو گرفتم ... کلید ماشین رو برداشتم ... و تا قبل از بیدار شدن پدرم ... تمام وسایل
رو گذاشتم توی ماشین ... و قبل از اذان صبح ... راه افتادیم ...
قسمت سی و دوم: نماز قضا
توی راه ... توی ماشین ... چشم هام رو بستم تا کسی باهام صحبت نکنه ... و نماز شبم
رو همون طوری نشسته خوندم ...
نماز صبح ... هر چی اصرار کردیم نمی ایستاد ... می گفت تا به فلان جا نرسیم نمی
ایستم ... و از توی آینه ... عقب... به من نگاه می کرد ...
دیگه دل توی دلم نبود ... یه حسی بهم می گفت ... محاله بایسته ... و همون طوری
نماز صبحم رو اقامه کردم ...
نویسنده:شهید سید طاها ایمانی📝
هدایت شده از •|قـرارگاه حـضرت حـجـٺ³¹³|•🇵🇸
هدایت شده از •|قـرارگاه حـضرت حـجـٺ³¹³|•🇵🇸
www.sahebzaman.org پایگاه فرهنگی صاحب الزمان.mp3
1.22M
صبحم را با یاد تو آغاز میکنم مولا جان🌷
#دعای_عهد
#امام_زمان 🌱🌸
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
•|قـرارگاه حـضرت حـجـٺ³¹³|•🇵🇸
-'♥️🌱'-
•.
سعۍڪنیدروزۍحداقلدورڪعتنماز
باعشق،براۍآقاامامالزمانبخونید. .(:
زندگیتونبوۍمهدویتمیگیرھ. . 🌱!
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج♥️
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
#همراه_با_قرآن 🕊
﴿سوره بقره،صفحه ۵۲﴾🌱
168 - ای مردم! از آنچه در زمین حلال و پاکیزه است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست…💯
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
•|قـرارگاه حـضرت حـجـٺ³¹³|•🇵🇸
!🚶🏾♂😎
•الحمدالله #سلام_فرمانده یکی از پر معنی ترین و کوبنده ترین سرود های طول تاریخ بوده 😏😌
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌱🌸
🌸🌱🌸🌱
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
#نسل_سوخته
#رقعه_۶۹
توی همون دو رکعت ... مدام سرعت رو کم و زیاد کرد ...
تا آخرین لحظه رهام نمی
کرد ... اصلا نفهمیدم چی خوندم ...
هوا که روشن شد ایستاد ...
مادرم رفت وضو گرفت ... و من دوباره نماز صبحم رو قضا
کردم ... توی اون همه تکان اصلا نفهمیده بودم چی خوندم ... همین طور نشسته ...
توی حال و هوای خودم ... به مهر نگاه می کردم ...
- ناراحتی؟ ...
سرم رو آوردم بالا و بهش لبخند زدم .
آدم، خواهر گلی مثل تو داشته باشه ...
که می ایسته کنار داداشش به نماز ...
ناراحتم
که باشه ناراحتی هاش یادش میره ...
خندید ... اما ته دل من غوغایی بود ... حس درد و شرمندگی عمیقی وجودم رو می
گرفت ...
- واقعا که ... تو که دیگه بچه نیستی ... باید بیشتر روی تمرکزت کار کنی ... نباید توی
ماشین تمرکزت رو از دست می دادی ... حضرت علی ...
سر نماز تیر از پاش کشیدن
متوجه نشد ... ولی چند تا تکان نمازت رو بهم ریخت ...
و همون جا کنار مهر ... ولو شدم روی زمین ... بقیه رفتن صبحانه بخورن ... ولی من
اصلا اشتهام رو از دست داده بودم ...
نویسنده:شهید سید طاها ایمانی📝
هدایت شده از •|قـرارگاه حـضرت حـجـٺ³¹³|•🇵🇸
هدایت شده از •|قـرارگاه حـضرت حـجـٺ³¹³|•🇵🇸
www.sahebzaman.org پایگاه فرهنگی صاحب الزمان.mp3
1.22M
صبحم را با یاد تو آغاز میکنم مولا جان🌷
#دعای_عهد
#امام_زمان 🌱🌸
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج
Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1
#همراه_قرآن 🕊
﴿سوره بقره، صفحه ۶۲﴾🌱
172 - ای کسانی که ایمان آوردهاید! از نعمتهای پاکیزه که روزیتان کردهایم بخورید و شکر خدا را به جای آورید اگر تنها او را میپرستید…📿
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀