🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۲
تا جايي كه
گردنكشــان مليت هاي ديگر، لب به اعتراف گشوده و مرحبا گويان نامشان
را ميبرده اند. دوره انقالب اسلامي و برهه دفاع مقدس گواه اين مدعاست.
مــروري بر احوال جوان و نوجوان ايرانــي در اين دوران، آن هم تحت
رهبري پيري روشن ضمير مانند ديدن درياست!
برخي با تماشــاي عظمت و زيبائي ظاهريش لــذت ميبرند. برخي گام
را فراتر نهاده، علاوه برتماشا، تني بر آب زده تا لذت بيشتري برده باشند.
گروهي به اين قناعت نميكنند، دل به دريا زده تا از قعر آن و از لابه لای
صخره هاي زير آب و نهان از ديده، صدفي جسته و گوهري به كف آرند.
والحق چه بســيارند گوهرهاي به دست آمده از درياي دفاع مقدس كه
گنجينه اي بي بديل و ديدني شده اند از براي سرافرازي ايران و اسلام عزيز.
و چه بيشــمارند گوهراني كه در دل دريا مانده و هنوز دســت غواصي
به آنها نرسيده.
ُ و اين از عنايات حضرت حق است كه هر از چندگاهي دّري مينماياند
تا بدانيم چه ها از اين بيكران نميدانيم!
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18822
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۳
ما چه كرده ايم يا چــه خواهيم كرد!؟ آيا اين خاكيان را كه افلاكيان بر
آدميتشان غبطه ميخورند الگو قرار داده ايم؟!
يا خداي ناكرده ناخلفي از نســل آدم را!! انســان نمايي از دين و دياري
ديگر كه با ظاهري زيبا و قهرمان نگونه، ســوار بر امواج رسانه، براي غارت
دل و دين جوان و نوجوان ما حمله ور شده!؟
هر چند نهال ِ هاي نورس بيشــه شيران ايران، ريشه در خاك ولایت دارند
و آب از چشــمه هاي زلال اشك خورده اند. اشكي كه از طفوليت به همراه
نوشيدن شير مادر در محافل روضه سيدالشهداء(ع)در خون و رگشان جاري است.
مُهر مِهر عباس بر دل دارند و دل به مادر ســادات فاطمه(ع) دارند.
ُ جوانان ما در پي خوبي و خوبان عالمند و صداقت و عشقشان خلل ناپذير،
شايد بيگانگان غباري بر رويشــان نشانده باشند، اما محرّمي كافي است كه
درياي وجود و وجدانشان را طوفاني كند و رشته هاي خصم را پنبه.
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18835
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۴
شــايد بيريش، ولي باريشــه اند. ابراهيمي ميخواهند كه تبر به دستشان
دهد تا بت نفس خويش درهم شكنند.
ّ بگذريم. غول جوان ايرانــي نكرده ايم كه موجي گفته ايم از دريا، و تنها درپي آنيم كه با معرفي شهيد ابراهيم هادي نشان دهيم مُشتي نمونه از اين خروار.
گرچه گردآوري خاطراتش بعد از گذشت سال ها، از دوستاني كه چون
او گمنامند بسيار سخت بود. اما خواجه شيراز نهيب ميزد ما را كه:
در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي
بــا لطف خدا ده ها مصاحبه با دوســتان و خانواده آن عزيز انجام شــد تا
برگ هايي از كتاب زرين عارفي بي هياهو، عاشقي دلباخته، معلمي دلسوز،
ِ جواني مســلمان از ديــار خوبان ايران، پهلواني غيور ولــي بي ادعا و ياري
راستين از نگار پرده نشــين مهدي موعود(عج)آماده شود و براي مطالعه و
تفکر شما خواننده عزيز تقديم شود.
در خاتمــه از همه كســاني كه بــراي جمع آوري ايــن مجموعه تلاش
نموده انــد تشــكر ميكنيم و چشــم انتظاريم تــا با نظرات، پيشــنهادات و
انتقادات، ما را در معرفي خوبان این ملت ياري نمايي.
بدان همت تو در نقل خاطره اي و يا نقدي بر اين نوشتار اَدای ديني ناچيز
است به آنها كه رفتند تا دين وناموس و ايران ما سرافراز بماند.
كاروان رفت و تو در خواب وبيابان درپيش
كي روي، ره زكه پرسي، چه كني، چون باشي.
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18850
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۵
چرا ابراهيم هادي؟
تابستان سال 1386بود. در مسجد امين الدوله تهران مشغول نماز جماعت
مغرب و عشاء بودم. حالت عجيبي بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان
بودند. من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ايستاده بودم.
بعد از نماز مغرب، وقتي به اطراف خود نگاه كردم، با کمال تعجب ديدم
اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته!
درست مثل اينكه مسجد، جزيره اي در ميان درياست!
امــام جماعت پيرمردي نوراني با عمامه اي ســفيد بود. از جا برخاســت و
رو به ســمت جمعيت شــروع به صحبت كرد. از پيرمردي كه در كنارم بود
پرسيدم: امام جماعت را ميشناسي؟
جواب داد: حاج شــيخ محمد حســين زاهد هستند. اســتاد حاج آقا حق
شناس و حاج آقا مجتهدي.
من كه از عظمت روحي و بزرگواري شيخ حسين زاهد بسيار شنيده بودم
با دقت تمام به سخنانش گوش ميكردم.
سكوت عجيبي بود. همه به ايشان نگاه ميكردند. ايشان ضمن بيان مطالبي
در مورد عرفان و اخلاق فرمودند:
دوســتان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخلاق ميدانند و... اما رفقاي
عزيز، بزرگان اخلاق و عرفان عملي اينها هستند.
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18859
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۶
بعد تصوير بزرگي را در دست گرفت. از جاي خود نيم خيز شدم تا بتوانم
خوب نگاه کنم. تصوير، چهره مردي با محاسن بلند را نشان ميداد كه بلوز
قهوه اي بر تنش بود.
خوب به عكس خيره شدم. كاملا او را شناختم. من چهره او را بارها ديده
بودم. شك نداشتم كه خودش است. ابراهيم بود، ابراهيم هادي!!
سخنان او براي من بسيار عجيب بود. شيخ حسين زاهد، استاد عرفان و اخالق
كه علماي بسياري در محضرش شاگردي كرده اند چنين سخني ميگويد!؟
او ابراهيم را استاد اخلاق عملي معرفي كرد!؟
در همين حال با خودم گفتم: شــيخ حسين زاهدكه... او كه سال ها قبل از
دنيا رفته!!
هيجان زده ازخواب پريدم. ســاعت ســه بامداد روز بيســتم مرداد 1386
مطابق با بيست و هفتم رجب و مبعث حضرت رسول اكرم (ص)بود.
اين خــواب روياي صادقهاي بود کــه لرزه بر اندامــم انداخت. كاغذي
برداشتم و به سرعت آنچه را ديده وشنيده بودم نوشتم.
ديگر خواب به چشمانم نمي آمد. در ذهن، خاطراتي كه از ابراهيم هادي
شنيده بودم مرور كردم.
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18885
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۷
فراموش نميكنم. آخرين شــب ماه رمضان سال 1373 در مسجدالشهداء
بودم. به همراه بچه هاي قديمي جنگ به منزل شهيد ابراهيم هادي رفتيم.
مراســم بخاطر فوت مادر اين شــهيد بود. منزلشان پشــت مسجد، داخل
كوچه شهيد موافق قرار داشت.
حاج حسين الله كرم در مورد شهيد هادي شروع به صحبت كرد.
خاطرات ايشان عجيب بود. من تا آن زمان از هيچكس شبيه آن را نشنيده آن شب لطف خدا شــامل حال من شد. من كه جنگ را نديده بودم. من
كه در زمان شــهادت ايشان فقط هفت سال داشتم، اما خدا خواست در آن
جلسه حضور داشته باشم تا يكي از بندگان خالصش را بشناسم.
اين صحبت ها ســال ها ذهن مرا به خود مشغول كرد. باورم نميشد، يك
رزمنده اينقدر حماسه آفريده و تا اين اندازه گمنام باشد!
عجيب تر آنكه خودش از خدا خواســته بود که گمنام بماند! و با گذشت
سالها هنوز هم پيكرش پيدا نشده و مطلبي هم از او نقل نگرديده!
و من در همه كلاس هاي درس و براي همه بچه ها از او ميگفتم.
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18907
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۸
هنوز تا اذان صبح فرصت باقي است. خواب از چشمانم پريده. خيلي دوست
دارم بدانم چرا شــيخ زاهد، ابراهيم را الگــوي اخلاق عملي معرفي كرده؟
فرداي آن روز بر سر مزار شــيخ حسين زاهد در قبرستان ابن بابويه رفتم.
با ديدن چهره او كاملا بر صدق رويائي كه ديده بودم اطمينان پيدا كردم.
ديگر شک نداشتم که عارفان را نه درکوه ها و نه در پستوخانه هاي خان قاه
بايد جست ، بلکه آنان در کنار ما و از ما هستند.
همان روز به سراغ يكي از رفقاي شهيد هادي رفتم. آدرس و تلفن دوستان
نزديك شهيد را از او گرفتم.
تصميم خودم را گرفتم. بايد بهتر و كامل تر از قبل ابراهيم را بشناســم. از
خدا هم توفيق خواستم.
شــايد اين رســالتي اســت که حضرت حق براي شناخته شــدن بندگان
مخلصش بر عهده ما نهاده است.
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18924
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۹
زندگينامه
ابراهيم در اول ارديبهشــت ســال 1336 در محله شــهيدآيت الله سعيدي
حوالي ميدان خراسان ديده به هستي گشود.
او چهارمين فرزند خانواده بشــمار ميرفت. با اين حال پدرش، مشــهدي
محمد حسين، به اوعلاقه خاصي داشت.
او نيز منزلت پدر خويش را به درستي شناخته بود. پدري که با شغل بقالي
توانسته بود فرزندانش را به بهترين نحو تربيت نمايد.
ابراهيم نوجوان بودکه طعم تلخ يتيمي را چشــيد. از آنجا بود که همچون
مردان بزرگ، زندگي را به پيش برد.
دوران دبســتان را به مدرســه طالقاني رفت و دبيرســتان را نيز در مدارس
ابوريحان و کريمخان زند.
ســال 1355 توانســت به دريافت ديپلم ادبي نائل شود. از همان سال هاي
پاياني دبيرستان مطالعات غير درسي را نيز شروع كرد.
حضور در هيئت جوانان وحدت اســلامي و همراهي و شاگردي استادي
نظير عالمه محمد تقي جعفري بسيار در رشد شخصيتي ابراهيم موثر بود.
در دوران پيروزي انقلاب شجاعت هاي بسياري از خود نشان داد.
او همزمــان بــا تحصيل علم بــه کار در بازار تهران مشــغول بود. پس از
انقلاب در سازمان تربيت بدني و بعد از آن به آموزش و پرورش منتقل شد.
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18932
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۱۰
ابراهيــم در آن دوران همچون معلمي فداکار به تربيت فرزندان اين مرز و
بوم مشغول شد.
او اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانان يعني ورزش باســتاني شــروع کرد.
در واليبال وکشــتي بينظيربود. هرگز در هيچ ميداني پا پس نکشيد و مردانه
ميايستاد.
مردانگــي او را ميتوان در ارتفاعات ســر به فلک کشــيده بازي دراز و
گيالن غرب تا دشت هاي سوزان جنوب مشاهده کرد.
حماســه هاي او در اين مناطق هنــوز در اذهان ياران قديمي جنگ تداعي
ميکند.
در والفجر مقدماتي پنج روز به همراه بچه هاي گردان هاي کميل و حنظله
درکانال هاي فكه مقاومت کردند. اماتسليم نشدند.
ســرانجام در 22 بهمن سال 1361 بعد از فرســتادن بچه هاي باقيمانده به
عقب، تنهاي تنها با خدا همراه شد. ديگركسي او را نديد.
او هميشه از خدا ميخواســت گمنام بماند، چرا كه گمنامي صفت ياران
محبوب خداست.
خدا هم دعايش را مســتجاب كرد. ابراهيم سال هاست كه گمنام و غريب
در فكه مانده تا خورشيدي باشد براي راهيان نور.
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18951
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۱۱
محبت پدر
راوی: رضا هادي
درخانه اي کوچک و مســتاجري درحوالي ميدان خراسان تهران زندگي
ميكرديم.
اولين روزهاي ارديبهشت سال1336 بود. پدر چند روزي است كه خيلي
خوشحال است.
خدا در اولين روز اين ماه، پســري به او عطا کرد. او دائما از خدا تشــكر
ميكرد.
هر چند حالا در خانه سه پسر و يك دختر هستيم، ولي پدر براي اين پسر
تازه متولد شده خيلي ذوق ميكند.
البته حق هم دارد. پسر خيلي با نمكي است. اسم بچه را هم انتخاب كرد:
ا(براهيم)
پدرمان نام پيامبــري را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و توحيد
بود. و اين اسم واقعا برازنده او بود.
بســتگان و دوســتان هر وقت او را ميديدند با تعجب ميگفتند: حســين
آقا، تو ســه تا فرزند ديگه هم داري، چرا براي اين پســر اينقدر خوشحالي
ميكني؟!
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18966
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۱۲
پــدر با آرامش خاصي جواب ميداد: اين پســر حالــت عجيبي دارد! من
مطمئن هســتم كه ابراهيم من، بنده خوب خدا ميشــود، اين پسر نام من را هم زنده ميكند!
راست ميگفت. محبت پدرمان به ابراهيم، محبت عجيبي بود.
هر چند بعد از او، خدا يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده ما عطا كرد،
اما از محبت پدرم به ابراهيم چيزي كم نشد.
٭٭٭
ابراهيم دوران دبســتان را به مدرســه طالقاني در خيابان زيبا رفت. اخلاق
خاصي داشت. توي همان دوران دبستان نمازش ترك نميشد.
يكبار هم در همان ســال هاي دبســتان به دوستش گفته بود: باباي من آدم
خيلي خوبيه. تا حالا چند بار امام زمان (عج) را توي خواب ديده.
وقتي هم كه خيلي آرزوي زيارت كربلا داشــته، حضرت عباس (ع) را
در خواب ديده كه به ديدنش آمده و با او حرف زده.
زماني هم كه سال آخر دبســتان بود به دوستانش گفته بود: پدرم ميگه،
آقاي خميني كه شاه، چند ساله تبعيدش كرده آدم خيلي خوبيه.
حتــي بابام ميگه: همه بايد به دســتورات اون آقا عمــل كنند. چون مثل
دستورات امام زمانه(عج) می مونه.
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18986
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀
🌻🍃
🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#سلام_بر_ابراهیم
#رقعه_۱۳
دوســتانش هم گفته بودند: ابراهيم ديگه اين حرفها رو نزن. آقاي ناظم
بفهمه اخراجت ميكنه.
شــايد براي دوســتان ابراهيم شــنيدن اين حرف ها عجيب بود. ولي او به
حرف هاي پدر خيلي اعتقاد داشت.
روزي حلال
خواهر شهيد
پيامبراعظم(ص)ميفرمايــد: <فرزندانتان را در خوب شدنشــان ياري كنيد،
زيرا هر كه بخواهد ميتواند نافرماني را از فرزند خود بيرون كند.>
بر اين اساس پدرمان در تربيت صحيح ابراهيم و ديگر بچه ها اصلا كوتاهي
نكرد. البته پدرمان بسيار انسان با تقوائي بود. اهل مسجد و هيئت بود و به رزق
حلال بسيار اهميت ميداد. او خوب ميدانست پيامبر (ص) ميفرمايد:
.
<عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن به دست آوردن روزي حلال است>
براي همين وقتي عده اي از اراذل و اوباش در محله اميريه(شاپور)آن زمان،
اذيتش كردند و نميگذاشتند كاسبي حلالي داشته باشد، مغازهاي كه از ارث
پدري به دست آورده بود را فروخت و به كارخانه قند رفت.
پرش به رقعه قبل
https://eitaa.com/Hazrat_Hojjat_Camp1/18999
❀[ Ⓙⓞⓘⓝ→↓
√°•@Hazrat_Hojjat_Camp1 ]❀