هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•° رمان : #قدیس قسمت 2⃣7⃣ علـــے فرمود: این ڪــارها و
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت 3⃣7⃣
امام پاسخ داد:
من مانند تو نیستم.
خداوند بر حاکمان واجب کرده که در شیوه ی زندگی، خود را در ردیف #فقیر ترین افراد جامعه قرار دهند از مشکلات فقیران و تنگ دستان غافل نشوند.
علی چنان #شخصیتی داشت؛ حتی دشمنانش، کسانی چون معاویه هم می دانستند که علی چگونه انسانی است و هرگز نمی توانستند بر روی #حقایق چشم بپوشند.
می گویند روزی مردی از اهالی کوفه، سوار بر شتری به دمشق آمد.
مردی دمشقی به او آویخت که این شتر، شتر من است که آن را گم کرده بودم.
باید شترم را به من باز گرداندی.
#اختلاف بین آن دو شدت گرفت.
مرد دمشقی او را به نزد معاویه برد تا قضاوت کند.
او بیش از ۵۰ تن را نیز به عنوان شاهد با خود آورد تا شهادت بدهند که شتر مال اوست.
معاویه با دیدن شهادت آن همه شاهد علیه مرد کوفی رأی داد و امر کرد که مرد کوفی شتر را به مرد دمشقی بازگرداند.
مرد کوفی از مرد دمشقی پرسید:
🎈🎈🎈@Heiyat_Majazi🎈🎈
شتر تو، نر بود یا ماده؟
مرد دمشقی گفت:
ماده
مرد کوفی رو به معاویه گفت:
اما شتر من #نر است، نه یک شتر #ماده.
معاویه به حرف مرد کوفی توجهی نکرد و گفت:
هر چه بوده رأی ما صادر شده و پس گرفته نمی شود.
چون آن ها از محضرش خارج شدند، معاویه رو به اطرافیانش گفت:
می بینید که ما قصد داریم با چه کسانی بجنگیم؟!
حتی اگر یکصد هزار سپاهی را به سوی علی گسیل کنیم، یکی از آن ها #فرق بين شتر نر و ماده را نمی داند.
شاید بد نباشد در همین زمینه، حکایت دیگری نقل کنم:
می گویند در هنگام جنگ صفین، امام به میان دو لشکر آمد و با صدای بلند معاویه را صدا زد.
معاویه به اطرافیانش گفت:
بپرسید با من چه کار دارد؟
علی فرمود:
می خواهم خود را آشکار سازد تا جمله ای به او بگویم.
معاویه در حالی که عمروعاص در کنارش بود، به میدان آمد و پیشاپیش لشکریان خود ایستاد.
امام علی رو به او گفت:
این مردم برای چه #هدفی در برابر من و تو با هم بجنگند و یکدیگر را #بکشند؟
اکنون تو خود به جنگ من آی تا هر کس دیگری را کشت، #خلافت از آن او باشد.
معاویه خطاب به عمروعاص گفت:
نظر تو راجع به این پیشنهاد علی چیست؟
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
منــبع👇
🖇 @chaharrah_majazi
رمان فوق العاده☝️
هرشب ساعت21:00 از این ڪانال👇
📚| @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
هیئت مجازی 🚩
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 °•○●﷽●○•° •°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |°• رمان : #قدیس قسمت 3⃣8⃣ امــا آن هایے ڪه مانده انـد، ت
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°| #قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان : #قدیس
قسمت 4⃣8⃣
اینڪ #اختـــلاف آشڪارتر مےشود و سپـــاه دو دستـــه مےشود؛ عـــده اے راه ڪـوفــه را نشان مےدهند و عده اے راه شــام را.
علـــے نمےتواند با نیمــے از سپاه به سوے شام حرڪت ڪند؛ لذا مےپذیرد ڪه به ڪوفه باز گردند، اما وارد شهــر نشونــد و در اردوگاه نخيلــه در حوالــے ڪوفه اسڪان ڪنند.
آن ها مےپذیرند و در اردوگاه نخيله فرود مےآیند.
علــے ڪه نگـــران بد #عهدے مردم ڪوفه است، رو به آن ها مےگوید:
یڪ هفته اے در اردوگاه خود بمانید و زندگے نظامــے پیشه سازیــد.
♦️♦️@Heiyat_Majazi♦️♦️
زیــاد به دیــدن زنــان و فرزندان خود نروید، زیرا جنگ آوران راستیــن ڪسانے هستند ڪه توانایــے #سختـــے ها و #ناگوارے ها را داشتــه باشند.
ڪسانــے مےتوانند به هنگام نبرد، #مقــــاوم باشند ڪه از #بیـــدارے شب، سوز #تشنگــے، تهے بودن شڪم، #گرسنگـــے و #رنجورے و #ناراحتـــے بدن هاے خود، #پروایــے نداشتــه باشند.
اما آنــــان باز #نیرنــگ پیشه مےڪنند.
به بهانــه هاے مختلف به ڪوفه مےروند و باز نمےگردند و تنهــا ۵۰ تــن در اردوگــاه مےمانند.
علــے دیگـــر از بدقولــے هاے ڪوفیان به تنگ آمده است.
سپــاه ڪاملا از هم پاشیــده است.
بعــــدها علـــــے در سرزنــش آنــان مےگوید:
اے مـــردم ڪوفه!
نفریــن بر شمـا ڪه از فراوانـــے سرزنش شما خستــه شده ام.
آیا به جاے زندگــے جاویــدان، به زندگــے زودگذر دنیــا رضایــت داده ایــد؟
و به جاے عــزت و سربلندے بدبختــے و ذلـــت را انتخاب ڪرده اید؟
هر گاه شما را به جهــاد با دشمنان خــدا فرا مے خوانم، چشم هایتان را از ترس در ڪاسه مے گردانید.
گویــا تــرس از مــــرگ، عقل شما را ربوده است و چون انسان های مســـت، از خــود بیگانــه شده اید و حیـــران و سرگردانید.
گویا عقـــل هاے خود را از دست و درڪ نمےڪنید.
من دیگــر هیــچ گاه به شما #اطمینان ندارم و شمــا را پشتوانــه ے خود نمے پندارم.
شما یـــاران #شرافتمنـــدے نیستید ڪه ڪسے به سوے شما دست دراز ڪند.
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍: #ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
مــنبع👇
❣ @chaharrah_majazi
رمان فوق العاده☝️
هرشب ساعت21:00 از این ڪانال👇
📚| @Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
° #نھج_علے(ع)☀️📖 [150] °
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
✨بہ نام خــــــداے علے✨
🙂 خب! خوش آمدی.
🙂 نامه رو آوردی؟
😁 بخونیم؟؟؟؟؟
😁 نوشته: اوّل خواستم به تو
#قرآن و تفسیر آیات رو یاد بدم
و #شریعت اسلام و احکام اون
رو . اما ترسیدم که مبادا نظری
که مردم رو به #اختلاف کشیده
و اونها رو دچار #شبهه کرده تو
رو هم درگیر کنه.
😁 پس تو راهی رو برو که
پدران و خاندان صالح تو رفتن.
چون همون طور که تو به کارهات
توجه داری اونها هم توجه داشتن.
😁 #تلاش کن که خواسته های
تو از روی درک و #آگاهی باشه.
نه اینکه حواست به #شبهات
باشه و از دشمنانت کمک بگیری.
😁 قبل از رفتن راه اونا از
#خدا کمک بخواه و در راه او
با شوق کار کن تا پیروز بشی
😁 از هر کاری که تو رو به
#شک میندازه دوری کن و
وقتی که #یقین کردی و دلت
روشن شد و حواست جمع شد
😁فکر کن اگه اون چیزی که دوست
داری تو راه بهش نمی رسی یعنی
فکرت آروم نشد بدون راهی که
داری میری درست نیست
#ادامه_دارد
📚|• #نهج_البلاغه. نامه ۳۱
مطابق با ترجمه #محمّد_دشتی
🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
#هشتڪ_و_محتوا_تولیدےاست👇
#ڪپے⛔️🙏
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
باعلے تاخــ💚ـدا؛
پاے حــرفـ مولاتـ بشینــ😍👇
|•✍•| @heiyat_majazi