هدایت شده از صدای مردم
🔴 صهیونیست ها: ترور اسماعیل هنیه اشتباه بود!
🔻 شلومی الدر تحلیلگر و فعال صهیونیست در تلویزیون اسرائیلی کنست : شرایط برای اسرائیل بسیار پیچیده شد است که نشان دهنده این است که اسرائیل در محاسبات خود برای ترور اسماعیل هنیه اشتباه کرده است
🔰 شایان ذکر است که از همان لحظات ابتدایی ترور شهید اسماعیل هنیه اسرائیل از ترس پاسخ ایران به حالت فوق العاده آمده و بسیاری از مردم در پناهگاه ها ساکن شده اند
.
هدایت شده از صدای مردم
🔴 اسرائیل، صادرکننده روشهای شکنجه در دنیا!
اسیر آزاد شده مسیحی:
🔹 صبح روز ششم، وقتی در باز شد، شروع به کتک زدنم کردند. بعد کیسه را از سرم برداشتند. یک بشقاب یکبارمصرف پلاستیکی آورده بودند، که تکهای پنیر، یک قاشق مربا، سه دانه زیتون، و تکهٔ کوچکی نان در آن بود. در سلول باز و بشقاب دم در بود. وقتی خم شدم تا بشقاب را بردارم، زندانبان با پایش به صورتم زد و گفت: «برندار. کسی از تو مهمتر هست که باید آن را بخورد. صبر کن، نخور.» چند دقیقه بعد، سگ کوچکی را آوردند. سگ پنیر را لیسید و خورد، و بعد از آن سرباز بشقاب را با پایش جلویم انداخت. من با تنفر هرچه تمامتر، با وجود این همه تحقیر و ناپاک شدن غذا، مجبور بودم بعد از شش روز گرسنگی، همان تکه نان کوچک را با مربا و سه دانه زیتون بخورم.
🔹 بعد از مدتی، دوباره مرا به داخل اتاق بازجویی بردند و بر روی میز چوبی خواباندند. با ریسمان مرا بستند و دوباره با کابل مرا زدند، آنقدر که دیگر خونی در بدنم نمانده بود و بیهوش شدم. با سطل آبی مرا به هوش آوردند و به مطب بردند، تا پانسمان خونین زخمها را عوض کنند. باز مجبور شدند به من خون تزریق کنند. بعد از تزریق خون، مرا به اتاق بازجویی برگرداندند. گوشیهای آمپلیفایر را به گوشم وصل کردند و صداهای وحشتناک را، تا حدی که دستگاه توان داشت، بالا بردند. سرم در حال ترکیدن بود و گوشهایم سوت میکشید. بلندم کردند و مرا به دیواری که برق به آنجا وصل بود، مصلوب کردند. فهمیدم میخواهند چه بلایی به سرم بیاورند. تنم از شدت درد میلرزید. مغزم تیر میکشید. از همان دستبندها برق به تمام بدنم میرسید. همهٔ سلولهای بدنم از درد به فغان آمده بود. این وضعیت در نقاط زخمی شدیدتر و زجرآورتر بود. نمیدانم چند بار بیهوش شدم و مرا با سطل آب سرد به هوش آوردند و چگونه مرا به سلول بردند. دیگر روز و شب را نمیفهمیدم.
🔹 بعد از چند روز که آن پزشک پیرمرد را ندیده بودم، یکباره جلویم سبز شد و با دست محکم به سرم کوبید. با بددهنی هرچه تمامتر به من فحش میداد. تحمل نکردم و جوابش را دادم. گفت: «راستی چیزی را فراموش کرده بودم. یادم رفت اندازهٔ گلولهها را بنویسم. قطر و حجم تیرهایی را که به بدنت اصابت کرده ننوشتم. فراموشم شد.» گفتم: «شما این گلولهها را درآوردی. گلولهها پیش شما است.» میدانستم شکنجهٔ دیگری در انتظار است؛ اما کاری نمیتوانستم بکنم. دستهایم بسته بود؛ حتی با پاهایم نیز نمیتوانستم از خودم دفاع کنم. کاملاً بی دفاع بودم. دکمههای پیراهنم را باز کرد و انگشت خود را در زخم زیر بغلم فرو کرد و چرخاند. اشکم درآمده بود. از شدت درد دنیا پیش چشمانم سیاه شد. تصویر او بهسان حیوان انساننمای وحشتناکی جلویم سبز شد. با کمال بیرحمی در چشمانم نگاه کرد و گفت: «ناراحت نشو. من دارم تیرها را اندازه میگیرم.» خون زیادی از زیر بغلم جاری شد و درد تمام بدنم را فراگرفت. همهٔ وجودم از شکنجهٔ بیرحمانهای که پیرمردی بهظاهر پزشک در حق نوجوانی ۱۶ ساله -آن هم با دستهایی بسته- انجام میداد، پر از تنفر شده بود.
🔹 با شکنجههایشان به شیطانصفتی اسرائیلیها بیشتر پی بردم. مهمتر از همه ارزان بودن روشهای شکنجهٔ آنها بود؛ طوری که پس از تشکیل دولت اسرائیل، این رژیم جزء اصلیترین صادرکنندگان روشهای شکنجه در دنیا شد. آموزش روشهای شکنجه در بازجویی منبع درآمدی بسیار مهم برای اسرائیل به شمار میرفت. روز هشتم، در حالی که آویزان بودم، سربازان به مسخره کردن و فحش دادن من پرداختند. تا اینجا مسئله خیلی عجیب نبود؛ هرچند فحاشی بیش از سایر شکنجهها، اعصاب انسان را به هم میریزد. برای آزار بیشتر، گوشهٔ کیسه را بلند کردند و دود سیگارشان را به داخل کیسه فوت کردند. من از شدت کمبود اکسیژن به دست و پا زدن افتادم. کمی بعد، ناگهان یک سرباز اسرائیلی جلو آمد و گفت: «میخواهم سیگارم را خاموش کنم؛ اگر زمین بیندازم، کثیف خواهد شد. بهتر است این عرب زحمت خاموش کردن سیگار را بکشد.» بعد سیگار روشن را روی پشت دستم گذاشت و آن را فشار داد. فریادم به آسمان رفت؛ ولی با دست و پای مصلوب کاری نمیتوانستم بکنم. به قدری محکم سیگار روشن را فشار داد، که هنوز بعد از سی سال جای سوختگی آن روی دستم باقی مانده است. بعد از آن، سربازان یکییکی آمدند و سیگارشان را روی دستم با فشار خاموش کردند و من در میان آن همه درد چارهای جز فریاد زدن نداشتم.
🔹 متن بالا برشیست از کتاب «حقیقت سمیر» ؛ روایتی از خاطرات سمیر قنطار
🔹 سمیر قنطار، مبارز لبنانیالاصل فلسطینی است که سی سال در زندانهای اسرائیل به سر برد و در تبادل اسرا در سال ۲۰۰۸ بین اسرائیل و حزبالله لبنان از زندان آزاد شد.
🔴
17.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 طرف میگه: هیچ جای قرآن مجازاتی برای بیحجابی نیامده، همون طور که مجازاتی برای بینمازی و غیبت کردن نیامده...
⭕️ حجاب هم مثل دروغ و غیبت یک اصل اخلاقیه و نمیشه مجبور کرد کسی رو...
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
❓سؤال : کسی که خیلی مشکلات زندگی به او فشار آورده چهکار کند؟
🌷 آیتالله بهجت(ره) :
✍️ تا میتواند «أستغفرالله» بگوید، «أتوب إلى الله» بگوید ، «صلوات» بفرستد. سلاحی که بهدست ما داده شده همینهاست.
📚 بیانات در درس خارج فقه ، کتاب حج ، ٢٠ فروردین ١٣٨٧
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
هدایت شده از 🛑 گوناگون 🛑
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 تمجید رهبر انقلاب از سخنان باصلابت عروس شهید هنیه
🔹به دنبال شهادت رئیس دفتر فقید حماس، ویدئویی از همسر پسر ایشان در فضای مجازی فراگیر شد که مورد توجه و تمجید رهبر انقلاب قرار گرفت.
📝 حضرت آیتالله خامنهای پس از مشاهده این ویدئو، ضمن تمجید از روحیهی مقاوم این خانواده، فرمودند: «ایشان پرمضمون و با بیانی بسیار خوب سخن گفت.»
📝 #خونخواهی_هنیه_عزیز
🔴
هدایت شده از اربعین حسینی
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
يه كار جالب در پياده روى اربعين👌👌👌👌 کانال اربعین حسینی 🔸 @arbaeenhoseyni 🔸
🌸 #یک_آیه ، یک داستان
⚜وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ
وَالَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻫﺎ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ [ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻇﺎﻫﺮﻱ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻱ ] ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ .
(مؤمنون ۸و٩)
🔸🔹🔸
👲یک مهندس روسی تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود....
🍃 کارگران بنا به وظیفه شرعی وقت اذان که میشد برای خواندن نماز دست از کار میکشیدند.
☝️یک روز مهندس به آنان اخطار کرد که اگر هنگام کار نماز بخوانند آخر ماه از حقوقشان کسر میشود.
🍂کسانی که ایمان ضعیف و سست داشتند از ترس کم شدن حقوقشان، نماز را به آخر وقت میگذاردند
🍃امّا عدّه ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان، همچنان در اوّل وقت، نماز ظهر و عصرشان را میخواندند.
🔰آخر ماه، مهندس به کارگرانی که همچنان نمازشان را اوّل وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادّی ماهیانه پرداخت کرد.💶
😯کسانی که نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را بر خلاف انتظارشان زیاد داده است.
🌹مهندس میگوید:
«اهمیّت دادن این کارگرها به نماز و صرفنظر کردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمانشان بیشتر از شماست و این قبیل آدمها هرگز در کار خیانت نمیکنند همچنانکه به نماز خود خیانت نکردند.»
✾🔸 @arbaeenhoseyni 🔸✾
هدایت شده از اربعین حسینی
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن لحظه ی دیدار ویژه اربعین با صدای محمد حسین پویانفر
✾🔸 @arbaeenhoseyni 🔸✾
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠بزرگترین معجزه امیرالمومنین
💢معجزه در خانه ماست💢
#نهج_البلاغه
✍به این سه حقیقت فکر کنیم!
1⃣اینکه خداوند بدون شک تمام
اعمالمان را می بیند
«إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير»
2⃣اینکه همیشه، فرشتگانی مجاور ما
هستند که ریز و درشت خوب و بدمان را؛ ثبت و ضبط می کنند
«رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُون»
3⃣اینکه اصلاً از کجا معلوم؛
شاید جناب عزرائیل بیخ گوشمان نشسته باشد و دستور رفتنمان صادر شده باشد!
«عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُم»
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۳:۳۴
شب اول قبر به روایت یک دختر
به گزارش مشرق، آتی نوشت: علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» میگفت:
در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدیها (سنیهای دولت عثمانی) فوت كرد.
این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه میكرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند.
هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد میزد: من از مادرم جدا نمیشوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند، و فقط روی قبر را با تختهای بپوشانند و دریچهای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.
دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.
پرسیدند چرا این طور شدهای؟
در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب میداد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.
تا این كه پرسیدند: امام تو كیست؟
آن مرد محترم كه در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»
در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش آن به سوی آسمان زبانه میكشید.
من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع كه میبینید كه همه موهای سرم سفید شده در آمدم.
مرحوم قاضی میفرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق میكرد و آن شخصی كه همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بودهاند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا كرد.
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔰قرآنِ 1400 سال پیش، چطور به درد امروز میخورد؟
🔸خدا رحمت کند آیت الله حائری شیرازی را، میفرمودند:
🔹یک نفر از من سؤال کرد:
«این کتاب قرآن که هزار و چهار صد سال پیش آمده، آیا برای امروز هم میتواند مفید باشد؟!
گفتم:
«این کرۀ زمین، هزار و چهار صد سال پیش بود یا نبود؟»
گفت: «بود».
گفتم: «هزار و چهار صد سال پیش مردم از این زمین بیشتر میفهمیدند یا حالا؟»
گفت: «حالا».
گفتم: «آن خدایی که میتواند یک زمینی را خلق کند که هرچه علم مردم بیشتر شود، از آن بیشتر استفاده کنند، نمیتواند یک کتابی خلق کند که هرچه علم بشر بیشتر شود، از آن بیشتر استفاده کنند؟»
ببین! تو قبول داری که خدا زمینی ساخته است که هزارو چهارصد سال پیش، مردم با علم و درک خودشان از آن استفاده میکردند. حالا هزار برابر آن موقع، از آن استفاده میکنند؛ چون از این زمین، برق تولید میکنند، این صنعتهای متفاوت را ایجاد کرده اند و ... . الان متوجه شده اید که در زمین چه عجایبی هست که آن موقع نمیدانستید. درست است؟ پس آن کسی که توانست این زمین را اینطوری خلق کند که هرچه علم تو بیشتر شود، از آن بیشتر بفهمی، نمیتواند یک کتابی خلق کند که هرچه تو عقلت بیشتر شود و عِلمت بیشتر شود، از آن بیشتر استفاده کنی؟!
#حکایتهای_شنیدنی
•✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•