eitaa logo
📚 حکایت و داستان های شنیدنی 📚
3.7هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
2 فایل
حکایت و داستان های شنیدنی و جذاب😍 #فرهنگی #آموزشی #مذهبی #طنز #اجتماعی و.... کپی: آزاد ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسخ سید حسینی ساکن کالیفرنیا به حسن آقامیری ای کاش خودتحقیران رو یه سفر رایگان به اروپا و آمریکا ببرن، شاید با رسم شکل ببینن غرب تو خیلی چیزا از ما عقبتره. حداقل تو مستراح رفتن عقبترن. والا ما با دستمال خودمونو پاک نمیکنیم و با بوی گند تو خیابون راه نمیریم😐 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
غرب گراهای عزیز، اینو خود غرب داره میگه بی‌دین‌های گرامی، اینو متخصصین بی‌دین دارن میگن حالا خودتون به درک، اگه میخورید پشت ماشین نشینید میزنید ماهارو میترکونید. چقدر از تصادفات بخاطر این موضوعه •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔴 فتنه عادی نشان دادن بدحجابی؛ صدا و سیما را در یابید! 🔰مدتی است که صدا و سیما برخی از خطوط قرمز گذشته در زمینه را کنار گذاشته است. برای مثال، قبلاً در راهپیمایی ها، انتخابات و ... به عمد دنبال زنان یا دختران بدحجاب می رفتند تا مصاحبه بگیرند و تصویر آنها را نشان دهند. هر چند همان موقع هم عده ای از دغدغه مندان به این رویه اعتراض داشتند. 👈 اما این روزها مشاهده می کنیم که عملاً کار، فراتر از راهپیمایی و انتخابات است و در گزارش های مختلف با زنانی که را رعایت نمی کنند، مصاحبه می شود و یا به صورت عادی آنها را در سیما نشان می دهند. ◀️ ظاهراً یکی از دستاوردهای فتنه اخیر برای صدا و سیما این بوده که در این هیاهو فرصتی پیدا کند و آن کار مقطعی خود را که بیشتر در ایام انتخابات و راهپیمایی ها و ... انجام می داد، به یک رویه تبدیل کند! ⚠️ وقتی در دنیای امروز، رسانه ای به طور مداوم تصاویر را منتشر می کند، همین انتشار تصاویر مداوم از یک پدیده - مانند - منجر به عادی سازی و قبح زدایی از آن پدیده می شود. در هر صورت، مسئولین مربوطه، صدا و سیما را دریابند! •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔸امام‌صادق(ع)فرمودند: گاهى مؤمنى در روز تصميم میگيرد كه درشب نمازشب بخواند ولى خوابش میبرد، و موفق به خواندن نماز شب نميشود ؛خداوند به دليل همان نيت و قصدش اجرِ نماز شب را ثبت میفرمايد و براى نفس هايش ثواب تسبيح براى خوابش ثواب صدقه را میدهد 📚ميزان‌الحكمة؛ ج10، ص280 ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
حاج احمد عابد معروف به مرشد چلويى پيرمردى بود كه در بازار تهران مغازه چلوكبابى داشت... او به اندازه وسعِ خود به نيازمندان وجه نقد ميداد و به شاگردانِ مغازه‌هايى كه از طرف صاحبكار خود ميامدند تا براى آنان غذا بخرند به طور رايگان غذا ميداد... به مرور اطرافيان، كراماتى از او ديدند و متوجه شدند او از اولياى خداست؛ كم‌كم اين خبر پيچيد و به يكى از علماى شهر رسيد؛ آن عالم تصميم می‌گيرد تا به چلوكبابى مرشد برود و او را از نزديک ببيند... آن عالم وارد مغازه مرشد كه شلوغ هم بود شد، سر ميزى نشست و غذايى سفارش داد و مرشد را زير نظر گرفت... او مرشد را ديد كه خود با ملاقه‌اى از روغن، ميان ميز مشتريها می‌رود و براى هر كس كه ميخواهد روغن اضافه بر روى برنجش می‌ریزد... آن عالم با خود انديشيد كه مگر می‌شود شخصى اينقدر سرش شلوغ باشد و از اوليای خدا هم باشد! در اين فكر بود كه مرشد از كنار ميز او رد شد و در گوش او گفت: «مهم نيست كه سرت شلوغ باشد، مهم اين است كه دلت شلوغ نباشد...» •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
امام صادق عليه السلام: تَجِدُ الرَّجُلَ لا يُخطِئُ بِلامٍ ولا واوٍ خَطيبا مِصقَعا، ولَقَلبُهُ أشَدُّ ظُلمَةً مِنَ اللَّيلِ المُظلِمِ. وتَجِدُ الرَّجُلَ لا يَستَطيعُ يُعَبِّرُ عَمّا في قَلبِهِ بِلِسانِهِ، وقَلبُهُ يَزهَرُ كَما يَزهَرُ المِصباحُ شخصى را مى بينى كه در لام يا واوى خطا نمى كند و سخنورى زبردست است؛ امّا دلش از شب تار هم سياه تر است و شخص ديگرى را مى بينى كه نمى تواند حرف دلش را به زبان بياورد؛ ليكن دلش مانند چراغ مى درخشد الكافی جلد2 صفحه422 •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
من مظلوم‌ترین مادر شهید ایرانی هستم. پسرم یوسف بعد ازعملیات آزادسازی خرمشهر برگشت، کوموله پ‌ها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند.گفتند: به خمینی توهین کن،یوسف این کار رونکرد. به من گفتند:توهین کن، گفتم:چنین کاری نمی‌کنم.گفتند: بچه‌ت رامی‌کشیم، بازهم قبول نکردم. پسرم روبستندبه گاری وجلو چشمم سراز تنش جداکردندوباساطور دست‌هاوپاهاش را قطع کردند،شکمش را پاره کردند و جگرش رادرآوردند. گفتند:به خمینی توهین کن، بازم توهین نکردم. من رو با جنازه تکه پاره شده پسرم، دریک اتاق گذاشتند ودر رو قفل کردند؛ بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی، گفتم: من طاقت ندارم خاک روی سر پسرم بریزم. گفتند: دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها می‌گردانیم. شروع کردم با دستان خودم قبر درست کردن، با گریه میگفتم: . انگار همه عالم کمکم می‌کردند برای حفر قبر پسرم. دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم. گوشه‌ای از چادرم را جدا کردم و بدن تکه تکه پسرم را گذاشتم داخل چادر. فقط خدا خودش شاهد هست که یک خانم چادری بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری می‌داد و میگفت: صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو. کنار قبرش نشستم و با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم. به همین خاطر من مظلوم‌ترین مادر شهید ایرانی هستم. 🔘 حتی شنیدن این قضیه برای ما سخت است، چه برسد به انجام آن. اینها مثل کوه پای نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی ایستادند، ما چه قدر پای ارزشها ایستاده‌ایم؟ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
✍💎 ✍️ حواسمان به چروک هایِ دور چشم مادرانمان و لرزش دست های پدرانمان باشد حواسمان به ترشدن های گاه و بیگـاهِ چشم هایِ کم سو و دلتنگیِ شان باشد حواسمان باشد آن ها خیلی زود پیــر می شوند و خیلی زودتر از آنـچه فکـرش را می کنیـم از کنارمان می رونـد.... حواسمان باشد به دلگیـریِ غروب هایِ تنهاییِ شان... حواسمـان باشد که آن ها تمامِ عمـر حواسشان به مـا، به آرام قد کشیدنمان، نیاز ها وناز هایمان بوده است.... آن ها یک روز آنقدر پیـر میشوند که حتی اسم هایمان را هم فراموش می کنند.... حواسمان به گرانترین و بی همتا ترین عشق هایِ زندگیمان به "بابا" به "مامان" ها خیلی باشـد خیلی لطفـا.... •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
🔴 💠 آیت الله احمدی میانجی مي‌فرمودند در اطراف آذربایجان شخصی به نام شیخ محمد طاها زندگی می‌کرد. آدم فوق‌العاده‌ای بود. آیت الله محل بود خانمی هم داشت که به او محبت و خدمت می‌کرد. شیخ محمد طاها معمولاً مشغول درس و بحث و عبادت و کارهای دیگر بود. یک روز مشکلی در خانه پیش آمد. سابق معمولاً از چاه آب می‌کشیدند. خانم شیخ محمد طاها از دست آقا ناراحت شده بود و دلو و ریسمان را مخفی کرده بود. شیخ محمد طاها سحر برای نماز شب بلند شد. همیشه آفتابه پر از آب برای او آماده بود ولی آن شب می‌بیند نه از آفتابه‌ی آب خبری است نه از دلو و ریسمان. اطراف را می‌گردد و دلو ریسمان را پیدا می‌کند. دلو را در چاه مي‌اندازد و می‌بیند خیلی مشکل است. پیرمرد است و توان ندارد از چاه آب بکشد. به‌سختی دلو آب را از چاه بالا می‌کشد ولی از دستش مي‌افتد. زار زار شروع می‌کند گریه کردن. خانم دلش به حالش مي‌سوزد می‌گوید این‌که گریه ندارد من برایت آب می‌کشم. می‌گوید من برای آب گریه نمی‌کنم؛ گریه من برای این است که تو چهل سال برای من آب كشيدي و من قدر تو را نمي‌دانستم و اصلاً توجهی به این کارت نداشتم. 📙محبت به زنان و کودکان در سیره پیامبر اکرم، حجت‌الاسلام فرحزاد،‌ص ۹۲ •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای مناظره استاد قرائتی با مولوی عبدالحمید در سیستان و بلوچستان؛ وقتی که عبدالحمید توان پاسخی سوال حاج آقا قرائتی را ندارد و بین علمای اهل سنت ساکت میماند! •✾📚 @Hekayat_shenidani 📚✾•