حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ #سایه #قسمتهجدهم وارد خانه كه شد پدرش را بر روي ص
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨
♥️
☘﷽☘
#سایه
#قسمتنوزدهم
آرمين از جا برخاست و متقابلا جوابش را به سردي داد و با کنایه گفت :
- شما كه می گفتين هيچ حرفي با من ندارين، پس چرا منو مجبور كردين اينهمه راه رو تا اينجا بيام
با بيخيالي شانه اي بالا انداخت و گفت :
-ميتونستين اصلا نياين !!
روی گوشه ای از تخت نشست و گفت:
- اصلا به قيافه تون نمي ياد اينهمه بي ادب باشين
- در برابر آدم خودشيفته اي مثل شما نمي شه با ادب بود !!
- برا من اينهمه زبون نريزيد و فقط بگيد حرف مهمتون چی بود كه بخاطرش منو از كار و زندگي انداختین ؟!
با حرص دندانهايش را برهم فشرد وگفت:
- معذرت ميخوام،ولی من نتونستم جلوي خانواده ام بايستم
چشمان سیاه و درشتش را تنگ کردو باخشم گفت :
- نتونستید ؟.........اين يعني چی ....................؟
- من نمیتونم به اونها جواب منفي بدم
عصباني غرید:
- يعني با اين ازدواج مزخرف موافقيد؟
هیجان زده گفت :
- نه نه ! ... منظورم اين نيست که موافق.............
آرمین با كلافگی میان حرفش پرید پرسید :
- پس چي؟......
سردرگم وعصبی جواب داد :
- شما بايد مانع اين ازدواج مسخره بشید كاري از دست من برنمي ياد
با عصبانيت گفت:
- آخه ای کیو ! من اگه مي تونستم که قبل از اينكه بيايم اينجا اين كارو ميكردم
با نا اميدي وبغض گفت:
- من هم نمي تونم ،پدرم مريضه و ممكنه جواب منفي من حالشو از ايني كه هست بدتر كنه و در اون صورت مادر و خواهرم منو مسبب حال پدرم ميدونن و هيچوقت منو نمي بخشن
لحظاتی به فکر فرو رفت و سپس گفت :
- پس با اين حساب فقط يه راه مي مونه
با نگاه متعجب وسردی پرسید :- چه راهي؟با بی حوصلگی که تردید در آن موج میزد ،جواب داد :
- ازدواج ميكنيم و بعد از چند ماه به دليل عدم سازش از هم جدا ميشيم
از این حرفش برآشفت و عصبي گفت:
- معلومه چي ميگين ؟ براتون اصلا مهم نيست چه بلايي سر من مياد ؟ يعني زندگي من اينقدر بي ارزشه !
پوزخندي زد و با خودخواهي تمام گفت :
- زندگي شما ربطي به من نداره،که بخوام نگرانش باشم ، اگه زندگيتون خیلی براتون مهمه ميتوانين مانع اين ازدواج بشيد
با حرص نگاهش را به حوض آب انداخت وزمزمه کرد :
- نمی دونم شما با اين طرز فكر چطور استاد شدین؟
- من هيچوقت بين زندگي خصوصي و شغلم رابطه برقرار نميكنم
دوباره به طرفش برگشت ودرنگاه بی تفاوت و سردش زل زد وگفت :
- ميتونم بپرسم شما چه معذوراتي داريد كه نميتونین مانع اين ازدواج مسخره بشيد ؟
برای اولین بار درعمق چشمان عسلی سایه نگریست وبا غرور گفت :
- مجبورم جواب شما رو بدم ؟
- البته که مجبوريد!......چون من بايد بدونم بخاطر چه چيز مهمي، ميخوايد منو و زندگیمو فدای خودتون كنيد
چشمانش را ریز کرد وخیره در نگاهش آهسته گفت :
- من با زندگي شما كاري ندارم،شما خودتون داريد زندگیتون و فدای حس فداکاریتون ميكنيد .اگر واقعا زندگيتون تا اين حد با ارزشه ،با يك جواب منفی ميتونین همه چيز و به حالت عادي برگردونين
با حالتی که خشم در تمام وجودش زبانه می کشید ، گفت :
- چندبار بايد بگم من نمي تونم! .............
- پس حالا كه تا اين حد ضعيفيد ، مجبورين پيشنهاد منو قبول کنید
سپس با پوزخندي ادامه داد:
- قول ميدم درطول اين دو سه ماه حتي نگاهت هم نكنم
با خشم نگاهش كرد . برای دومین بار بود که دلش ميخواست سيلي محكمي توی گوشش بزند . باز هم بر خودش مسلط شد و گفت:
- پاي یه زن ديگه در ميونه ؟
از این حرفش آرمين جا خورد ولحظه ای متحير به اونگریست ،چه چیزی باعث شده بود سایه این فکر را در مورد اوکند ؟!
#ادامه_دارد
🌸 #کپی_رمان_حرام_است
🌱 پارت اول👆👆👆
✨
♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨
♥️
☘﷽☘
#سایه
#قسمتبیستم
سايه لبخند تمسخر آمیزی زد و با خود انديشيد ((مگه اين كوه غرور ميتونه كسي روبه غير از خودش هم دوست داشته باشه ))
اما صدای آرام آرمين او را از افکارش بیرون آورد :
- آره درسته !....كس ديگه ای توی زندگي منه ،پس بهتره خودت و درگیرزندگی من نکنی
نفس عمیقی کشید وآهسته گفت :
- من باید فکرکنم و بعد جوابتون و بدم .
ازجا بلند شد ودست در جيبش كرد وگفت :
- بيا اين كارت منه ، بهتره جوابت هرچی که هست تلفني به من بگی ،دلم نمي خواد دوباره اينهمه راه رو بیام و به این مزخرفات گوش كنم ! اما از من به شما نصيحت! سعي كن بيشتر از اينكه به فكر ديگرون باشي به فكر خودت وزندگیت باشي ،پدر و مادرت زندگي خودشون و كردن، اين تويي که تازه در اول کوچه زندگي هستی !
با لبخندی که بی شباهت به تمسخر نبود ، گفت:
- ممنون از همدرديتون سعي ميكنم نصحيتتون و به خاطر بسپارم !
- از طرف من از خانواده ات خداحافظي كن ،اميدوارم تصميم درست و منطقي بگيري و..........
نگذاشت حرفش را ادامه دهد وگفت:
- اميدورام ديگه هرگز همديگه رو نبينيم
آرمين هم با لبخندی گفت:
- اميدوارم
با ديدن لبخندش قلبش فرو ريخت ،اين درست همان چيزي بود كه از آن می ترسید .همانجا روي تخت نشست .صداي بسته شدن در حياط و سپس روشن شدن موتور ماشين آرمين را شنيد ولي به خودش زحمتی براي برخاستن نداد . كارت آرمين در دستش مچاله شده بود .
صداي ناهید او را به خود آورد . دركنارش نشست و با نگراني گفت:
- آرمين رفت؟
- آره رفت !
- به نتيجه هم رسيديد؟
بغض گلويش را ميفشرد ،خود را در آغوش مادرش انداخت و گريست، مادر آرام موههاي نرمش را نوازش كرد ، در بين گريه اش گفت:
- مامان ،كاش منو هيچوقت بدنيا نياورده بودي ! .....كاش میذاشتی مي مردم تا امروزو نبینم !.......كاش نمي ذاشتي اين قرار مسخره روبذارند تا امروز تحقير شدن منو ببيني
ناهید او را از آغوش خود بيرون آورد و گفت :
- چي مي گي عزيزم ؟ تحقير كدومه ،آرمين خيلي پسر خوب و با شعوريه .چون تو فكر ميكني اونو هم مثل خودت مجبور به این ازدواج كردن به خودت اینهمه سخت ميگيري
- اما مامان ،باور کن !اونم راضي به اين ازدواج نيست
- اشتباه نكن عزيزم اون اگه مخالف اين ازدواج بود ميتونست خانواده اش ومنصرف كنه
دلش مي خواست همه چيز را به مادرش بگويد،بگوید که آرمین از او متنفر است ، اما غرورش اجازه نميداد تا اين حد خودش را تحقير كند دلش نميخواست به مادرش بگويد آرمين حتي او را آدم هم به حساب نمي اورد.
***********
دوروز گذشته بود واو هنوز نتوانسته بود تصميم درستي بگيرد از بس فكر كرده بود احساس ميكرد سرش در حال انفجار است .عجز وناتواني همه وجودش را فرا گرفته بود .نازنين هم با پيشنهاد احمقانه آرمين مخالف بود
با صداي تلنگري كه به در اتاقش خورد سرش را برگرداند ساغرنگران وآشفته در چهار چوب در ايستاده بود با لبخندي روبه او گفت:
- چرا اونجا وايسادي بيا تو
- آخه اين روزها اينقدر توخودت غرقي، كه جرات ندارم از كنار اتاقتم رد بشم
#ادامه_دارد
🌸 #کپی_رمان_حرام_است
🌱 پارت اول👆👆👆
✨
♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
💞
اغلب مردان دوست دارند که از مردانگی آنها تعریف و تمجید شود.😊
آن ها تشنه تعریف و تمجید شما هستند.
👈🏻وقتی مردی تمجید شود مایل است به سرعت به آن پاسخ دهد.
🌿به او بگویید که چه همسر توانا و خوبی است . به شوهرتان بگویید که دوستش دارید و او را مناسب ترین مردی می دانید که توانسته اید با او ازدواج کنید.♥️
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
21.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پرسش : راهکارهای مقابله با تندخویی چیست ؟
#پرسش_و_پاسخ
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
امام صادق عليه السلام:
هر زنى كه به شوهرش بگويد: «من هرگز از روى تو، خيرى نديده ام»، اعمالش بر باد مى رود
أيُّمَا امرَأَةٍ قالَت لِزَوجِها: «ما رَأَيتُ قَطُّ مِن وَجهِكَ خَيرا» فَقَد حَبِطَ عَمَلُها
وسائل الشيعه ج14 ص115
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
🔴 بعـد از #دعـوا چه کنیم؟
💠 وقتی در مورد مسئلهای با همسر خود دعوا یا بحث میکنید، پس از تمام شدن دعوا، به طور غیرمستقیم و با کنایه موضوع دعوا را یادآوری نکنید!
💠به طور مثال، اگر سر هزینههای سفر با هم بحث کردهاید، لازم نیست وقتی فیلم یا عکس مسافرت دیگران را میبینید در مورد هزینههایی که کردهاند و مکانهایی که رفتهاند به همسر خود طعنه بزنید.
💠 بهتر است به جای گفتارهای فتنهانگیز، در فرصتی که هر دو آرام هستید در مورد این مشکل با هم حرف بزنید.
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
امام على عليه السلام:
از توكّلت تو را همين بس كه براى خود روزى رسانى جز خداوند سبحان نبينى
حَسبُكَ مِن تَوكُّلِكَ أن لا تَرى لِرِزقِكَ مُجرِيا إلاّ اللّهَ سُبحانَهُ
غررالحكم حدیث4895
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
🔅به همسر گلتان بی مناسبت گل🌺 هدیه دهید
🌹گل🌹 علاوه بر سمبل زیبایی، یکی از هدایایی است که نشان دهنده احساسات و عواطف انسان در شرایط مختلف است. #هدیه دادن گل برای هدیه گیرنده احساس خوشایندی را به وجود می آورد که معمولا نشانه #علاقه و صمیمیت هدیه دهنده محسوب می گردد و باعث زینت و شادابی محفل نیز می شود. بهترین استفاده ای که می توان از این هدیه شادی بخش نمود آن است که #گل های مختلف را در معانی متفاوت به عزیزانمان و آن هایی که دوستشان داریم هدیه بدهیم.
🌟این کار موجب می شود تا موجی از شادمانی و احساس صمیمیت و رضایت در وجود آن ها به حرکت درآید و غم و اندوه و مشکلات را مورد هجوم قرار دهد، علاقه افزایش می یابد و #محبت ها پایدارتر می شود.
💐گل لطیف است و احساس لطافت را در روح انسان ها دوچندان می کند و رایحه خوش آن تمام وجود فرد را دگرگون می سازد. اهدای گل نیاز به مناسبت ندارد و بد نیست بعضی وقت ها شاخه ای گل به #همسر، مادر، پدر، خواهر، برادر، فرزند و همکار و آن هایی که دوستشان داریم هدیه بدهیم. با اهدای گل عواطف و احساسات خود را بیان کنیم و دیگران را شگفت زده نماییم. دست کم با این کار طراوت، شادابی، خنده و صمیمیت جای سلام و احوالپرسی روزمره و تکراری ما را خواهد گرفت و در وجود طرف مقابل غوغایی شگفت انگیز به پا خواهد شد.
⭐️به همسر گلتان بی مناسبت گل🌸 هدیه دهید⭐️
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 تاثیرپذیری شوهر از خواهر و مادرش
🔴 #استاد_عباسی
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
🔴 #مردان_بدانند
💠 زنان خواهان مردی #شوخ_طبع هستند.
زن همیشه مردی را که قادر به خنداندنش باشد، دوست خواهد داشت.
💠 اگر کسل و بیحال باشید، خسته کننده خواهید بود.
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿