حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
.シ︎. 🌕 ماه تیسا🌙 ╭══✾✾✾══╮
قسمت505
صدای گریه نازلی از خانه به گوش رسید.
سر کج کردم سمت پنجره های باز خانه و فورا به وارش نگاه کردم.
_پاشو وارش، برو سراغش، تورو خدا.
نگاهم به چشم های علی افتاد گه خیره به پنجره لب زد.
_این صدای بجه کیه؟ بی پدرو مادر نکنه تو این خراب شده به حروم آدم پس انداختی
علی با حرص سمتم ٱمد.
و عربده کشید.
_نفست و می برم ضعیفه.
در محکم. بازشد
آهیل _ماهتیسا زن هست اما ضعیفه نیست.
نگاهم ماند به در باز خانه، آهیل وافراسیاب، آهیل که برایم مثل رستم زال میماند، همان قهرمانی که من راهمیشه از مخمصه هایم نجات میداد.
هردو. پادر حیاط گذاشتند، نشان روزنه های امید دردلم جوانه کرد و چهره پراز خشم. علی بادیدن آهیل چه دیدنی بود.
اما حرفش باهمه ناحقی، حق بود.
سمت دررفت و کنترل خشم بی نهایتش، روبه آهیل پرسید :
_این قبرستون. خونه. توعه که به زن مردم توش پناه دادی. به چه حقی زن منو آوردی تو خونت.
آهیل در حیاط را بست.
_آره این خونه نقلی که تو بهش میگی قبرستون خونه منه.
علی بااشاره ای به من ادامه داد.
_حتم دارم تو وادارش کردی درخواست طلاق بده وباید که نه. حتما بعدا هم زن تو شه که گوه میخوره همچین غلطی کنه من زنمو طلاقش نمیدم تقاص مدتی هم که نبود پس میده و الان میخوام بدونم تو
تویی که دم. از انسانیت، مردونگی وشرف میزنی چرا زن منو. اوردی تو خونت واین حا بهش پناه دادی، به یه زن غریبه که شوهر داری.
آهیل _تو به خودت میگی شوهر
آتش خشم علی برافروخته تر شد.
_خفه شو بی ناموس
اهیل _ شاید گناه امروز من بزرگتر از گناه تو باشه علی، شاید این که من به زن تو که ازت فرار کرده بود توخونم. پناه دادم گناه سنگینی باشه علی، حتی سنگین تر از بی آبرو کردن یه دختر که نامزدم داره اما نیت آدما باهم فرق میکنه، من. اگه به زن تو تواین خونه. پناه دادم فقط وفقط بخاطر حفظ امنیت وجانش بود چون بیرون ازاین خونه خیلی بلاها سر یه زن تنها وبی پناه میاد
علی _اون موقع ها توده پیچیده بود که آهیل پسر خانه، ولی طرز فکرش با خان فرق داره چون طرفدار شیعه و خدا پیغمبرِه، چون حلال وحروم ومحرم نامحرم سرش میشه. حالا چی شد، نمیدونستی دوتا نامحرم نباید زیر یه سقف تنها باشن.
آهیل _چرا می دونستم، اما خدا شاهده که این خونه رو تحت اختیار خودش و دوستش وبرادرش گذاشتم وازوقتی آوردمش تو این خونه باافراسیاب همش مسافر خونه بودیم.
وارش_آره بخدا راست میگه.
مراد _به روباه گفتن شاهدت کیه گفت دمم.
آهیل _من همه این چیزایی که گفتی حالیمه پسر مش داوود. منتهی هیچ وقت یادم نمیره چه طوری از تو زخم خوردم
علی _مهم اینه ماهتیسا هنوز زن منه
آهیل _دختری که زنته یه روزی نامزد من. بود، ماهمو. دوست داشتم وتو با بی رحمی اونو ازم گرفتی، تو حتی انقدر بی عرضه بودی که نتونستی خوشبختش کنی. خدا خودش می دونه که الان اگه به این حال وروز انداختی ومن نمیتونم تو رو تیکه تیکت کنم بخاطر همین شرع و دینه ، وگرنه. که تاالان زندت نزاشته بودم.
_حرفاتو زدی، خیال کن ماهم باورمون شد، تن لشتو بکش کنار، زنی که تاالان به قول خودت از سر دلسوزی بهش پناه داده بودی زن منه،
علی صدایش را بالا تر برد.
_ماهتیسا الان شوهرش اومده.
وارش _آهیل خان تورو خدا یه کاری کن. این میخواد خون ماهتیسا رو بریزه.
نگاه پر درد آهیل سمت من آمد.
سرووضع خیلی بدی داشتم و از درد به خودم میپیچیدم.
قسمت506
علی نگاهش رااز من به آهیل برد و چشمهای کاسه خونش کم مانده بود از حدقه بیرون بزند.
هرلحظه حرصی تر به آهیل نگاه میکرد.
اهیل _چیه؟ میخوای بیای منو بزنی، بیا بزن، میخو ای بگی به زنت تمام این مدت که ازت فرار کرده بودنگاه ناپاک داشتم، من. جای تو بودم خون کسی که به زنم چپ نگاه کرده رو میریختم.
آهیل ازروی زمین کنده شدو به سرعت سمت علی رفت.
خیره در چشم هایش گفت :.
_بیا منو بزن، بکش، کاری که چند سال پیش من. باید با تو می کردم و. می کشتمت و تو امروز انجام بده، وقتی آبروی ماهتیسا رو تو اون روستای کوچیک. بااون طرز فکر ابتدایی که هر دختری یه تار موش پیداشده گناه کرده بردی، من باید تورو تیکه تیکت میکردم که نامزدم رو بابی آبرو کردنش ازم گرفتی ومال خودت کردی، اون. موقع دست وپای منو بستن، آقام که خان دهتون بود نزاشت، همه جلودارم شدن حالا هیشکی جلو دار تونست بیا منو بکش.
علی که غیرتش حسابی به جوش آمده بود، باحرص گفت :
_ نه تورو زندت میزارم نه ماهتیسا رو تا خونتون نریزم آروم نمیشم.
آهیل _منم آروم نشدم تموم این سالها، هرشب کابوس دیدم، چه کابوسی بدتر از اینکه دختر زیبای روستایی، که میدونی بی گناهه، که همه با همه وجود میخوایش، اما یه عده دارن وسط روستا سنگسارش میکنن و تو یه گوشه وایسادی واز این که نقشت عملی شده خوشحالی ومی خندی.موندم چه طور تو تمام این سالها از عذاب وجدان نمردی اصلا تو وجدان داری.
بااین حرف آهیل، علی یقه های پیرهن آهیل را چسبید وهردو باهم گلاویز شدن.
درگیری هرلحظه شدید تر میشد. افراسیاب سمت آهیل رفت تا دونفری علی رااز پادر بیارن که آهیل با عربده ای علی رو روی زمین انداخت.
_نیاجلو افراسیاب، جنگ تن به تنه،
علی نقش برزمین، خودرا جمع کردو گفت :
_همه این حرفایی که زدی، دلیل نمیشه زن من الان توخونه تو باشه. تویی که نامحرمشی.
آهیل _میخوای بدونی چرا توخونه اس ، میخوای بدونی چرا بهش پناه دادم، میخوای بدونی جراازت فرار کرد.ازت فرار کرد چون لیاقت نداشتی خوشبختش کنی و هرروز عذابش دادی، ازت فرار کرد چون. هرروز تواون. روستا صدبار زیر نگاه های پراز حقارت مردمش ، عذاب میکشید. تازه بعدشم که فرار کردبه من. پناه نیاورد من. خودم پیداش کردم و آوردمش توخونم، چون نخواستم دختری که همیشه عاشقش بودم وتو عشقمون رو زهرمون کردی، بیرون از این جا هربلایی سرش بیاد. بهش پناه دادم که یه پناهگاه داشته باشه، که خدای ناکرده مجبور نشه واسه یه سقف جلوی هرکس وناکس سرخم کنه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸این گل های زیبا
🌾تقدیم به همه ی
🌸دوستان عزیزم
🌾که تو قلبشون
🌸عشــــق موج میزنہ
🌾دستاشون
🌸مهد مهربانی و عشقہ
🌾و صداقت سرلوحہ
🌸رفاقتشونہ
🌾نماز و روزه تون قبول حق
🌸الهی همیشه شاد باشین
🙇 #سیاست_های_رفتاری
«دوستت دارم»،
«ممنونم» و
«عذر ميخواهم»
اينها كلمات جادويی هستند كه در يك رابطه سالم زياد شنيده ميشوند
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#مردان_بدانند
✅زنها مثل منشور هستند
کافیست به انها کمی نور بدهید
🌹 تمام زندگیتان را رنگین کمان میکنند..😊
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#همسرانه
💜 در یک ازدواج سالم همسرها به یکدیگر احترام میگذارند.
💠 شما باید با رفتارتان نشان دهید که نظر همسرتان مهم است و احساسات او در تصمیم گیری ها اهمیت دارد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
💗 در مورد ازدواج، اگر فردی نیستید که اهل #تعهد باشید به درد این کار نمی خورید. چون ازدواج تعهد را لازم دارد. هیچ کس نمی تواند در دنیای امروز وارد زندگی زناشویی شود اگر آدم مسئولیت پذیر و متعهدی نباشد.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
"راز کوچولوی معجزهگر برای متاهلها!!!"
🔹 اول «همسرتان!» این رازی هست که باید حواستان به آن باشد. خب، او اولین نفر است پس از خدا، او را قبل از بچهها و یا کار خود و یا مامان، بابای شما یا دوستان و یا ایکس باکس، پلی استیشن یا هر چیز دیگری که شما میتوانید فکرش را کنید، قرار دهید.
🔸 اول، خدا؛ دوم همسر! و مابقی هرچه هست سوم. به یاد روزهای سخت گذشته باشید که او کنار شما بود. او صدر جدول کارهای مهم شما باید قرار گیرد زیرا شما میخواهید او همیشه اولین باشد.
#همسرانه
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
✍ زن و شوهرهایی که در طول روز باهم گفتگو میکنند رابطه گرمتر و صمیمانهتری دارند.
↫ضمن اینکه #شناخت شان از افکار و روحیات یکدیگر بیشتر شده و در مواجهه با مشکلات اتّحاد بیشتری برای حلّ مشکل یکدیگر خواهند داشت. همسران باید تلاش کنند هر روز بهانهای برای گفتگو پیدا کنند.
↫دقت کنید گفتگوی صمیمانه شما با غیبت، تهمت، سوءظن و دیگر صفات زشت اخلاقی، آلوده نگردد.
#مکالمه
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🔵از همسر خود #تعریف کنید
وقتى همسرتان لباس خودرا عوض میکند
❣به اوبگویید چقدردوستداشتنی شده.
❣یامثلا بگوییدفلان رنگ چقدربه اومیآید
❣چقدر خوب آشپزی میکند،
❣چقدر خوب صحبت میکند
❣یا چقدر زیبا میخندد...
بی توجهی مردان به نوع پوشش همسرشان و #ظاهر شان باعث میشود زنان کم کم نسبت به ظاهرخود بی اهمیت شوند و احساس کنند که با بی ذوق ترین و بی تفاوت ترین مرد دنیا #ازدواج کرده اند که هیچگاه زیبایی های همسرش را نمیبیند این حس در خانم هایی که چهره ی زیبا و جذاب تری دارند خیلی شدید تر است زیرا همیشه کسانی بوده اند که در اطراف آن ها به او بگویند زیبا است و از او #تعریف کنند اما حالا همسرشان هیچ توجهی به زیبایی و یا تغییر او به هنگام تعویض لباس.تغییر رنگ موها.ارایش و...نمیکند
❌بزرگترین اشتباه مریخی ها این است که به همسرشان نمیگویند که چقدرزیبا و جذاب هستند اگر بدانند که شنیدن این جمله با قلب خانم ها چه میکند لحظه ای از گفتن این جمله غافل نمیشدند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🌹 #همسرانه
همان طور که یک زن آرامشبخش و التیامبخش خستگیهای همسرش است یک مرد هم باید برای همسرش چنین باشد. پس سعی کنید همسرتان را درک کرده و نقش خود را به خوبی ایفا کنید.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi