#همسرانه
بروز اشتباه و خطا در زندگی مشترک امری است اجتناب ناپذیر!
🔸اساساً زندگی مشترک نمیتواند خالی از خطا و اشتباه از سوی زوجین باشد.
هنر بخشش و عفو نمودن، خصوصاً در سالهای آغازین زندگی مشترک، از اهمیت بسزایی برخوردار است. زوجین میبایست با سعه صدر و افزایش آستانه تحمل، نسبت به خطا و اشتباه شریک زندگی خود، واکنش نشان داده و از هرگونه رفتار تلافی جویانه و یا کینه توزانه پرهیز نمایند.
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
#آقایان_بخوانند
❌آقای عزیز اگه به پدر و مادرت #وابسته ای هرگز ازدواج نکن
🔵 یه توصیه خیلی #مهم برای آقایون
🍃 اگه احساس میکنید که به پدر و مادرتون وابسته اید، #هرگز ازدواج نکنید، چون خانم ها اصلاً دوست ندارن که با یک #بچه_ننه ازدواج کنن.
🍃 شما باید #سکاندار زندگی باشید و در شرایط دشوار زندگی، همراه و حامی خانواده باشید
🍃 وقتی همه چیز بهم میریزه این شما هستید که باید #تصمیم بگیرید و خانواده رو نجات بدید، شما باید به اندازه کافی #مسلط و #قدرتمند باشید تا همسر آیندتون بتونه با خیال راحت بهتون تکیه کنه
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🌹
#همسرداری
"باید «خودتان» باشید!!!"
🔹 از همان روز اولی که به خانه همسرتان وارد میشوید، خودتان باشید. سبک پوششتان، جنس رفتارهایتان و عاداتتان را سانسور نکنید تا بعدها با نشان دادن خود واقعیتان، همسرتان را شگفتزده نکنید!
🔸 اگر از فرهنگ متفاوتی هستید، خود را مسئول شبیه شدن به خانواده همسرتان ندانید. درست است که برخی ریزهکاریهای معاشرتی و رفتاری را بهخاطر حفظ حریمها باید رعایت کنید اما قرار نیست بعد از ازدواج همه گذشتهتان را کنار بگذارید و به فرد دیگری تبدیل شوید.
❤️❤️
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
🌹
#سیاست
#دلبری
"راههای جذب شوهر!!!"
🔹 مردان در تنهایی باطریشان شارژ میشود. پس بگذارید بعضی مواقع تنها باشند.
🔸 مردها از رفتار مردانه زنان خوششان نمیآید. اگر رفتارتان مردانه است، رفتارتان را تغییر دهید.
🔹 به او احترام بگذارید و از او حرف شنوی داشته باشید. نه اینکه رامش باشید! فقط خود رای و یک دنده نباشید.
🔸 مردها دوست دارند مدیریت داشته باشند.
🔹 یکی از مهمترین علاقمندیهای مردان شغلشان است؛ پس شغلشان را زیر سوال نبرید
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
بروید لای زندگی غلت بزنید خوشی را ببوسید بیرون خبری نیست...
ظهر بخیر 🌿
💐 #میلاد_امام_رضا (ع)💐
بال پرواز مرا تا ڪـربلا او داده است
بعدفطرسهرکهخواهدپر،بهمشهدمیرود
عیدتون مبارک❤️❤️😍😍
#امام_رضا #دهه_کرامت
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#سیاست_های_رفتاری
"به جای «زهر» به کام هم «عسل» بریزیم!"
🔹 چقدر خوبه وقتی به هم میرسیم به جای اینکه بگوییم: «چقدر پیر شدهای» بگوییم: «دلم برایت تنگ شده بود».
🔸 به جای آنکه بگوییم: «صورتت چروک برداشته» بگوییم: «از با تو بودن لذت میبرم»
🔹 به جای آنکه بگوییم: «چقدر چاق شدهای» بگوییم: «تو دوست خوبی هستی»
🔸 به جای آنکه بگوییم: «چقدر لاغر و ضعیف شدهای» بگوییم: «دوست دارم تو را بیشتر ببینم»
🔹 همه ما از گرفتن انرژی منفی بیزاریم، پس اگر انتظار دریافت انرژی مثبت داریم باید همان نیرو را بدهیم تا همان را پس بگیریم.
🔸 به ما چه که فلانی چرا بچهدار نمیشود؟! به ما چه که چرا فلانی لباسهای جدید نمیخرد؟! به ما چه که فلانی چرا هنوز همان ماشین را دارد؟! به ما چه که فلانی چرا از همسرش جدا شده؟!!!
🔹 همه ما خط قرمزهایی داریم که دوست نداریم کسی از آنها رد شود. پس از خط قرمزهای دیگران رد میکند
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
30.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 #میلاد_امام_رضا(علیهالسلام)
✨تو نور کمال فصل بسم اللهی
✨در ظلمت فتنه شب چراغ ماهی
🎙 #مهدی_رسولی
#اللهمعجللولیکالفرج
『💕』@kanale_behesht
#فرض_کن_مادرشوهرت_یه_حرفی_زده_که_ناراحت_شدی
میخوام یه راهکار توپ بهت بگم
به جای اینکه زانوی غم به بغل بگیری،
از جات بلند شو
یه دوش بگیر
یه لباس خوب بپوش
یه چای دلچسب دم کن و بشین با همسرت بخور
بعدش چند صفحه کتاب بخون
👈کم کم فکرت میره بالا و چیزهای دیگه برات مهم میشن
یه خانومِ با #سیاست انقدر واسه خودش برنامه داره،که وقت نمیکنه بشینه از دستِ حرفای بیخودِ دیگران حرص بخوره
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِ حس خوب زندگے💞✿
@Hesszendegi
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
پارت ۱۹۶ ....... ارین که می خواست انگشت نادیا که سمتش دراز بود بهش نخوره ... یه قدم برداشت عقب و با
پارت ۱۹۷.......
خانومی یه کوچولو دندون رو جیگر بذاری ..... رسیدیم و متوجه میشی .... اون وقت میگی .... آخ ارین چقدر تو ماهی که شب عروسیمون منو اینجوری خوشحال کردی .
سکوت کردم و لبخند کوچکی روی لبم نقش بست .... ارین رانندگی می کرد ولی مطمئن بودم فکرش مشغول اتفاقات امشب است و برای اینکه ناراحت نشوم چیزی بر زبان نمی اورد و می خواهد خودش رو را ارام کند .
بعد گذشتن از رامسر .... ارین پیچید داخل یه خیابون فرعی که سرش نوشته بود روستای کتالم ...... خیابون خلوت بود و اون وقت شب فقط ما بودیم و جاده و تیر برق ها .
ارین همونطوری فرمون توی دستش بودکمی مچ دستش رو ماساژ داد و بعد طی حدود مسیری سر سبز که بیشتر شبیه منطقه ی روستایی بود پیچید داخل یه کوچه که تهش یه دروازه بزرگ داشت .
با تعجب رو کردم سمتش : ارین جون .... اینجا که بن بسته ؟
برای هر کسی بن بست باشه ..... برای من و شما بن بست نیست جان دلم .
برای لحظه ای تعجبم بیشتر شد زمانی که با یه ریموت دروازه بزرگ جلومون باز شد و وارد یه حیاط بزرگ و دلباز شدیم که کل برق هایش روشن بود .... انگاری چهل چراغ کرده بودند .
دهانم خشک شده بود غرق در تماشای حیاط و نور ها بودم ..... ارین ماشین رو خاموش کرد و ازش پیاده شد .... اومد سمت منو درب رو برام باز کرد .
نمی دونستم پیاده بشم یا بشینم و تماشا کنم ..... اصلا اینجا کجا بود و ما برای چی اینجا بودیم ..... همه این سوالات در ذهنم بازی راه انداخته بود .
به کمک ارین از ماشین پیاده شدم و کمی دانتل پایین لباس رو کشیدم بالا تا بتونم راه برم ...... کنارمون درست وسط یه باغ بزرگ و سر سبز نسبتا متوسط یه استخر زیبا قرار داشت که معلوم بود ابش رو تازه عوض کرده بودن ...... رقص نور از کناره اش تماشایی بود ... عطر محبوبه شب ها و گل محمدی ها و گل دسته های ریز ....... حلقم رو پر کرده بودن و از کناره باغچه راهی کنار استخر شدیم ..... ارین در سکوت پشت سرم می امد ..... ولی لبخندی کنج لبش نشسته بود که طاغتم رو ازم گرفت و پرسیدم :
وای ارین ...... اینجا کجاست ...... چقدر قشنگه ...... چه استخر سر پوشیده و تمیزی داره ..... وای توی این هوای تابستونی جون میده واسه شنا ..... چون سرش پوشیده هست و دید نداره ..... منم می تونم اب تنی کنم ؟
ارین تک خنده ای نثارم کرد : عرضم به حضورت ...... اینکه یکی از رفقای ما چند وقت پیش بهم قول داد که کلید اینجا رو بهم میده ..... منم از خدا خواسته قبول کردم .
راست میگی ....... خب اگر اینجا ملک شخصیه پس نمیشه از استخرش استفاده کرد ..... بالاخره من خوشم نمیاد ..... .
نه ...... نه ..... ولی ادامه اش رو گوش کن ..... من باهاش صحبت کردم .
بعد در حالی که دستم رو می گرفت و نزدیک خودش می کرد ادامه داد : اینجا تازه ساخته ...... منم می دونستم تو خیلی فضای سبز دوس داری ...... زندگی توی فضای روستا رو دوست داری ...... اینجا دلت شاد میشه ..... ازش اینجا رو معامله کردم ...... کادوی شب عروسی ....... خدمت شما خانوم خانوما ......
بعد یه کلید با جا کلیدی چرم گرفت سمتم : این خدمت بانوی عزیزم .... قابل شما رو نداره کیانا خانوم .
وای رفتم توی شوک ...... قدرت حرف زدن ازم گرفته شده بود ...... باورم نمیشد اینجا رو به خاطر من خریده ...... دلم می خواست جیغ بزنم ولی از گلو در نمی اومد ...... فقط و فقط ارین که جلوم ایستاده بود رو می دیدم .
ارین بازوم رو گرفت و چندبار تکونم داد : کیانا جان ...... خوبی ؟ چرا یکدفعه شوکه شدی ؟ .....اشتباه کردم یک دفعه گفتم ..... هول کردی ..... بمون اینجا من برم یه لیوان اب از داخل ساختمون بیارم برات .
از مقابل چشمم رد شد و من موندم و نقشه ای که در ذهنم هر لحظه بیشتر شکل می گرفت و می دونستم باید جواب این سوپرایزش رو یه جوری بدم .....
چند لحظه بعد با یه لیوان اب برگشت و گرفت رو به روم ...... لیوان ازش گرفتم و یه قلپ خوردم و گذاشتمش روی میز کنار استخر و رفتم کنارش : ارین باورم نمیشه ..... اینجا معامله اش خیلی گرونه ..... چه جوری خریدیش ؟لینک قسمت اول
https://eitaa.com/1472435/35030
فقط و فقط با ۴۰ تومن رمان رو همین امروز تا آخر بخونید😍😍
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿
به قلم : (میم . ر)
🌿 ادامه دارد...
دوست عزیز : نشر و کپی برداری به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿
🌼
🍃🌼
🌼🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 السلام علیک
یا علی بن موسی الرضا(ع) 🌹
🌸 دوست هر کس عقل او
و دشمنش جهل اوست
ولادت با سعادت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام را به تمام شیعیان تبریک میگوییم.💐