✨🌹✨ 🌸🍃 قلبـــهای خود را با عشق های حـــرام فاسد نکنید..... ➖ آن را برای کسی که #لیاقتش را دارد نگه کنید که او عشـــق واقعی فقط همسرتان است #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

🌹🤍همسر مرد آرامش اوست: خطاب بن المعلی المخزوم به پسرش چنین نصیحت میکرد، پسرم! همسر مرد، آرامش اوست و اگر با او اختلاف داشته باشد زندگی اش میسر نخواهد شد، پس اگر خواستی ازدواج کنی در مورد خانواده اش بپرس زیرا ریشه های پاک نهاد، ثمر شیرین دارند.❤️🦋       #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

فصل دوم ....... پارت ۳۸ ..... از اینکه اینقدر صریح و راحت فکر و ذهنم را خوانده بود یکم خجالت کشیدم و به میزش نگاه کردم رفته بود . پیام رو دادم مریم بخونه ...... وقتی خوند نزدیک بود پس بیافته ........ گفت : این دیگه چه بشریه کیانا ؟ آقافرهاد راست می گفت هنوز یه چشمه هایی رو نکرده واسمون. حرفش هنوز به پایان نرسیده بود که پیام دومش اومد : لطفا پنج دقیقه دیگه پارکینگ دانشکده باشید می ریم دفتر وکالت. به همراه مریم از ساختمون دانشکده که بسیار بزرگ و شیک بود اومدیم بیرون و به آهستگی به سمت پارکینگ که پشت ساختمون ها بود رفتیم ..... تقریبا هیچ دانشجویی اونجا نبود تا ما رو ببینه و دردسر بشه برامون . همین که به ماشین رسیدیم دکمه قفل مرکزی زده شد و خود کیایی هم از راه رسید : زیاد معطل نشدید که ؟ هر دو نفرمون خسته نباشیدی نثارش کردیم و جواب دادم : نه استاد . ما هم همین الان اومدیم اینجا . طبق عادت من و مریم عقب نشستیم و کیایی هم جلو نشست و گفت : نگران نباشید این دفعه از در پشتی دانشکده که اکثر اوقات خلوته میرم چون خیابونش به خیابون دفتر وکالتم سر راست تره . بعد همون طوری که به ماشین گاز می داد تا به سمت خروجی دوم بره ادامه داد : صبح که شما رو اونجا پیاده کردم خیلی خوب بود ....... چون اینجا به خصوص مکان دانشگاه همه با چشمشون کار می کنند نه با عقلشون ...... کافی بود یه دفعه ببینند من دو تا خانوم رو رسوندم دانشگاه با خودم از فردا حرف و حدیث هم برا شما و هم برا خودم شروع می شد . همین خواست از پیچ آخرین ساختمون رد بشه ماشین تیبا مشکی رنگی اومد از سمت راست که باعث شد کیایی محکم بزنه رو ترمز ...... راننده تیبا هم‌ زد رو ترمز . البته مقصر کیایی بود چون از فرعی به اصلی می اومد و تیبا داشت راه اصلی خودش رو می رفت . کیایی سریع از ماشین پیاده شد و به سمت تیبا رفت که هنوز از ماشین پیاده نشده بود . من و مریم هم پیاده شدیم . از دیشب تا حالا یکسره داشتیم بد می آوردیم ........ رو به مریم کردم : مریم گلی یادت باشه حتمن صدقه بزارم کنار ...... خیلی دلم آشوبه . هنوز حرفم به پایان نرسیده بود که صدای فریاد کیایی در جا خشکمون کرد : خانوم کی به شما گواهی نامه داده ...... به سمت صدا که بر گشتم نیلوفر رو دیدم که کنار در سمت فرمون تیبا ایستاده . رفتم جلو و رو به کیایی گفتم : استاد حالا که چیزی نشده ....... خدا رو شکر همه سالمند و ماشین ها هم چیزیشون نشده . کیایی با قیافه ای که واقعا عصبانی بود دوباره داد زد : دفعه اول و آخرت باشه خانوم سرمد در جوابم توضیح اضافه میدی ...... من از آدمایی که فقط دنبال حرف اضافه هستن متنفرم .... هیچ جوره باهاشون کنار نمیام . نمیدونم قبل از پیاده شدن ما از ماشین نیلوفر چی به کیایی گفته بود که این طور آمپر پرونده بود . همون لحظه نیلوفر که حالا مثل ابر بهار داشت گریه می کرد نگاهی به کیایی کرد اما چیزی نگفت و سریع سوار ماشینش شد و یه دنده عقب گرفت و فرمون رو چرخوند و از کنار ما رد شد و از دانشگاه خارج شد. 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️

فصل دوم ......... پارت ۳۹........ تا اومدم چیزی بگم به کیایی که این رفتارش درست نبود و نیلوفر حالش مساعد نبود که خودش به حرف اومد : لطفا سوار شید خیلی دیر کردیم . سوار ماشین شدیم و از دانشگاه خارج شدیم . خیابون اصلی حسابی شلوغ بود و ترافیک حسابی خستمون کرده بود . دلم می خواست یکم استراحت کنم . به خاطر همین دکمه هنزوری داخل گوشم رو زدم و صدای قرآن پخش شد . سرم رو تکیه به پشتی صندلی دادم و چشمام رو بستم . حدودا یه ساعتی توی راه بودیم و بالاخره رسیدیم . کنار یه ساختمون شیک و سنگ کاری شده پارک کرد و هر سه نفرمون پیاده شدیم . کیایی به محض اینکه ریموت ماشین رو زد گفت : این ساختمون قبلا برای پدرم که خودش یکی از برجسته ترین وکلای تهران هست بوده البته الان چند سالی میشه خودشون رو از کار معاف کردن چون ناراحتی قلبیشون یکم اذیتش می کنه ..... باید از هیجان دور باشن . مریم سریع جواب داد : تنشون سلامت باشه استاد ....... بالاخره شما هم دارین راه ایشون رو ادامه می دین . کیایی خنده ای کرد و کلید انداخت تا درب ساختمون رو باز کنه و ادامه داد : کل این هفت طبقه مال خودم هست و به جز واحد دفتر کارم همه اجاره داده شده . دفتر وکالت طبقه دوم هست . بفرمایید . وقتی رسیدیم دوباره کلید انداخت درب واحد رو باز کرد . خودش اول داخل رفت و برق رو روشن کرد . من و مریم همین طوری داشتیم توی قسمت پذیرش دفتر قدم می زدیم و به اطراف نگاه می کردیم . که با صدای کیایی هر کدوم اندازه یه قد پریدیم . خانوما اینجا یه سوئیت داره برا استراحت که من می سپارمش به خودتون فقط برای گرم کردن غذام ازش استفاده می کنم . کیایی که خودش هم از حرکت ما هول کرده بود سریع گفت : عذر میخوام فکر نمی کردم بترسید . خلاصه اتاق کار ما رو هم که دربش قشنگ رو به میز منشی بود نشون داد : اینم اتاق شما ...... خیلی از موکل های بنده وقتی میان اینجا بیشتر برای کارای مشورتی میان تا بعد از فکر کردن و سنجیدن قضیه پرونده کاریشون رو به من بسپارن .... یعنی این پروسه باید طی بشه . بعد در حالی که توی اتاق چرخی زد روی یکی از صندلی ها نشست و ادامه داد : اما وظیفه شما اینه که در نقش مشاور حقوقی بهشون مشورت بدید و از تجربیات خودتون در این زمینه استفاده کنید ......... در واقع بعد از اینکه مطمئن شدید طرف واقعا قصدش انجام کار درسته اونو ارجاع بدید پیش من تا پرونده اش رو به جریان بندازم . وارد اتاق شدم و کیفم رو روی یکی از صندلی ها گذاشتم رو به کیایی گفتم : پس قضیه منشی که در موردش حرف زده بودین چی میشه ؟ بالاخره اینجا حتمن نیاز به یه منشی خوب داره . مریم هم حالا اومده بود داخل اتاق و روی یکی از مبل ها نشسته بود فهمیدم حالش زیاد میزون نیست . کیایی ادامه داد : بله ....... در مورد منشی هم تا زمانی که خودتون یه منشی زبر و زرنگ برا اینجا پیدا نکردید وظیفه منشی هم به گردن شماست خانوما . 🌹با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️

☔️ #سیاست_های_مردانه از #پر_حرفی من خسته شده ای❓ ❄️برخی از مردان از پرحرف بودن زنان گله مند هستند. 😩 اگر مرد بداند که پرحرفی زنان بسیار مفید است و این رفتار نعمتی از جانب خداوند است که به زنان داده تا بتوانند از این طریق روابطی عاطفی با همسرشان ایجاد کنند. اگر زنان مانند مردان کم حرف باشند، همه دنیا و عالم منزوی می‌شوند و رابطه صمیمی و خوبی وجود ندارد. پرحرفی زنان باعث می‌شود که فرزند آنها تکلم یاد بگیرد. ❄️از زمانیکه مادر باردار است تا زمانیکه به دنیا می‌آید با فرزندش حرف می‌زند و در رفتار و تکلم فرزند تاثیر بسزایی دارد. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

🌹 #سیاستهای_همسرداری 🍃 شما می‌دانید که همسرتان دوستتان دارد. همسرتان نیز می‌داند که شما دوستش دارید. 👈 با این حال، این مهم است که هر روز به زبان بیاورید که دوستش دارید. این عبارت ساده واقعا روحیه شما را بالا برده و خشنودتان می‌کند. 👈 زوج‌های خوشبخت روزشان را با این عبارت شروع کرده و حتی در بین روز از به زبان آوردن آن غافل نمی‌شوند حتی از طریق یک پیامک ساده و.... #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

مهارت هایی که یک مرد باید بداند... ۲_مهارت به عنوان یک پدر ۱- گرفتن یک عکس خانوادگی مناسب. ۲- پوشک عوض کردن. ۳- انجام چند حرکت موزون ۴- ساخت چند ساختمان با مکعبات فرزندان بدون اینکه از دستور العمل استفاده کند. ۵- برپا کردن منقل و پختن غذا ۶- پیدا کردن راهی برای خواباندن کودک بدون اینکه اشتباه کند. ۷- درک اینکه فقط نقش حامی را ندارد و باید همه چیزهای خاص به کودک بیاموزد ۸- بلد بودن آهنگ انیمیشن های مورد علاقه کودک #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

🤵🏻 #مردان_بدانند 🌸🍃وقتی زنی ناراحته برای حل مشکلش نیازمند کسی هست که به حرفهاش گوش بده. 💕 در مواقع ناراحتی نباید زن را به حال خودش رها کنید چرا که روحیه اش خرابتر میشود. #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

🟢خلوت های دونفری تان را لایق بهترین ها بدانید.. بهترین دکور در اتاق خواب، بهترین لباس و عطر بهترین خوردنی ، بهترین واژه های عاشقانه و... برای وقتی باشد که کنار هم هستید #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

نکته هایی برای همسران بعد از دعوای زن شوهری ➖ برای برخورد #تندتان، بهانه تراشی نکنید 🌸🍃شما می توانید برای این دعوا میلیون ها بهانه بیاورید؛ مثلا بگویید: «روز کاری بدی داشته ام، سردرد دارم یا شب قبل بد خوابیده ام»؛ ✍🏼 اما این جملات، مشکل را حل نمی کنند. به گفته دکتر گولان: «اگر #شما عصبانی یا خسته اید و یا از نظر روحی آسیب دیده اید، باید این را به طرف #مقابلتان بگویید. ➖اگر یک روز در محل کار یا هر جای دیگری شرایط بدی را گذرانده اید که موجب عصبانیت شما شده است، قبل از رسیدن به خانه #همسرتان را از این موضوع مطلع کنید تا او بداند شما بیشتر از شرایط عادی حساس و #شکننده اید.» . #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

✨🌹✨ 🌸🍃زوج‌های موفق همسرشان را بهتر از آنچه هست، می‌بینند... ➖ تحسین همان #داستانی است که شما درباره همسرتان به خودتان می‌گویید و این کار ما را به سوی بهبود #روابطمان سوق می‌دهد.. #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

🌸🍃 پیامبرﷺ میفرمایند: 💍هر جوانی در دوره جوانی اش #ازدواج ڪند، شیطان فریاد برآورد ڪه ای وای! دینش را از من حفظ ڪرد.... #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi