6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قابل توجه دختر خانمها
⭕️ کسی که خط قرمزی برای خودش و دیگران قائل نیست، چه تضمینیه که بعدها برای تو حدودی رو رعایت کنه؟
❓آیا میشه برای ازدواج روش حساب کرد؟
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ #سایه #قسمتبیستودوم در حالي كه بر ميخواست گفت:
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨
♥️
☘﷽☘
#سایه
#قسمتبیستوسوم
- اين رو من بايد از شما بپرسم ،قبلا هم گفته بودم با شرايط پدرتون هرگونه استرس و هيجاني براشون خطرناكه ولي متاسفانه يا شما رعايت نميكنيد يا پدرتون خيلي حساسه
- من نميدونم چه چيز باعث اين حالت شده من بيرون بودم تازه اومدم
- سايه خانم ! اگه جون پدرتون براتون مهمه سعي كنيد از مشكلات دور و برش كم كنيد خودتون كه ميدونيد يكبار سكته كرده و آمادگي و شرايط سكته دوم رو هم داره هم فشار خونش بالاست هم با اين بيماری و داروهايي كه مصرف ميكنه احتمال اينكه دوباره مشکلی جدی براش پیش بیاد زياده !
- چشم دكتر ،سعي ميكنم آرامش خونه رو بهم نریزیم !
تا دَمِ در دكتر را بدرقه كرد خودش به خوبي ميفهميد تنها راهي كه دوباره آرامش را به خانه اشان باز میگرداند ، چيست
با بي حالي از پله ها بالا رفت . مادرش در آشپزخانه بود .صندلي ميز غذاخوري را عقب كشيد و روي آن نشست و گفت
- مامان چرا بابا يكدفعه حالش بد شد
-يكدفعه هم نبود چند روزه ميگه قفسه سينه ام درد ميكنه ولي به من اجازه نميداد دكتر و خبر كنم ظهر رفتم توي اتاقش داروهاشو بهش بدم ديدم ناراحته . ميگفت:
- مهندس گفته توخودت دوست نداري سايه عروس من بشه كه تا حالا بهم جواب ندادي خيلي ناراحت بود ميگفت: تو راضي نيستي و اونم دلش نمياد مجبورت كنه از طرفي یه قولي به مهندس داده و حالا توش مونده
نفس عميقي كشيد و اضافه كرد:
- عصر كه رفتم اتاقش ديدم بيحال افتاده و نميتونه نفس بكشه سريع اكسيژنو بهش وصل كردم و دكترو خبر كردم ،دكتر ميگه بخاطر استرس و هيجانه ...
و آرام شروع به گریستن کرد .
از جا برخاست و سر مادرش را به آغوش كشيد وآرام نوازش كرد .بغض كرده بود و دلش مالامال از غصه بود اشكهايش در حال سرازير شدن بودند ولي نميخواست مادر متوجه گريه اش شود به همين دليل به اتاقش پناه برد و در را قفل كرد و پشت در نشست و براي مرگ همه آرزوهايش ساعتی گريست .
پدرش را بيشتر از هرچيزي در اين دنيا دوست داشت و مي پرستيد . پس مجبور بود خودش را فداي او كند
#ادامه_دارد
🌸 #کپی_رمان_حرام_است
✨
♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
#حرفای_دل_مردان_به_خانم_هایشان👇
ای کاش زن زندگيم اين رازها را مي دانست👇
💞 مرا تحسین کن.
💞 می دانم که همیشه با من موافق نیستی و برخی از تصمیم هایم را نمی پسندی، اما همیشه تاکید کن که عاشقم هستی
💞 سعی کن نیازهای مهم مرا با صداقت برطرف کنی.
💞مرا همین طور که هستم بپذیر و سعی نکن مرا
تغییر دهی.
💞طوری با من رفتار کن که احساس کنم بی همتا هستم
گاهی مردها مثل پسربچه ها میشوند
😘😍😘😍😘😍
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 تاثیرپذیری شوهر از خواهر و مادرش
🔴 #استاد_عباسی
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
🔴 #مردان_بدانند
💠 زنان خواهان مردی #شوخ_طبع هستند.
زن همیشه مردی را که قادر به خنداندنش باشد، دوست خواهد داشت.
💠 اگر کسل و بیحال باشید، خسته کننده خواهید بود.
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ #سایه #قسمتبیستوسوم - اين رو من بايد از شما بپر
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨
♥️
☘﷽☘
#سایه
#قسمتبیستوچهارم
بلند شد و از كشوي ميزش كارت ويزيتی که آرمين به او داده بود را بيرون اورد و شماره همراهش را گرفت .پس از چند بوق صداي پرابهتش در گوشي پيچيد - بفرمائيد
با صداي مرتعشي گفت:
- سلام منم سايه .............
لحظه ای سكوت كرد انگار داشت در ذهنش به دنبال نام سايه ميگشت
سپس با لحني جدی وخشک گفت:
- بله ميشنوم .....
از طرز رفتارش جا خورد و فراموش كرد چه ميخواست بگويد
آرمین دوباره گفت:
- چي شد... زنده اين؟
با صدايي ضعيف وبي رمق گفت:
- ميخوام با شما حرف بزنم
با اكراه گفت:
- خوب!..... گوش ميكنم
لرزشی خفیف به جانش افتاده بود وضربان قلبش لحظه به لحظه بيشتر ميشد، مستاصل گفت:
- من تلفني راحت نيستم اگه امكان داره شما رو از نزديك ببينم
- من بيرون شهرم و تا فردا هم برنميگردم اگه ميتونيد تلفني بگید اگه هم که نه، باید صبر كنيد تا فردا
شتباب زده گفت :
- تا فردا صبر میكنم ،مزاحمتون كه نيستم
-مزاحم كه چه عرض كنم ولي ايراد نداره ،فردا عصر ميام اونجا
مضطرب گفت :
- اينجا نه ! خواهش ميكنم اگه ميشه بيرون همديگه رو ببينيم
لحظه اي انديشيد و سپس گفت:
-مشكلي نيست هرجا شما راحت هستين همون جا همدیگه رو میبینیم
- اگه ايراد نداشته باشه شما روساعت شش عصر توي پارك محلمون ببينم
با ناباوري گفت:
-توي پارك ؟(انگار به پرستيژشش نمي خورد كه كسي را در پارك ملاقات كند)
- متاسفم !اما من عجله دارم و نمی خوام زیاد از محله مون دور بشم .
- بسیار خوب ،سعي ميكنم ساعت شش عصرتوی کافی شاپ روبروی پارک شمارو ببینم فقط دير نكنيد كه خیلی گرفتارم
-حتما!
گوشي را كه قطع كرد ودوباره شروع به گريستن کرد،چطور ميتوانست چند ماه را در كنار اين مرد خشن و از خود راضي دوام بياورد،اما حالا وقت گریستن نبود . ازجا برخاست و سجاده اش را پهن و شروع به خواندن نمازش كرد. بعد از نماز با خداييش خلوت كرد و از او خواست در اين راه يار و ياورش باشد .سرش را روي سجاده گذاشت و يك دل سير گريه كرد .نمي توانست بيشتر از اين ناراحتي خانواده اش را ببيند .انگار با ورود اين خانواده به زندگيشان لبخند از روي لب تک تک اعضاي خانواده پركشيده بود وهر كدام به نوعي نگران و دلواپس بودند و اين وظیفه او بود که غبار غصه و اندوه را از آسمان زندگي خانواده اش كنار زند.وقتي سرش را از روي سجاده برداشت كمي احساس آرامش ميكرد با خود انديشيد اين تقديريست كه خداوند برايم رقم زده است پس بايد خود را آماده هر پيشامدي كنم .با اين حس كه ميتواند در مقابل هر مشكلي صبور باشد از اتاقش خارج شد پس از اينكه چند مشت اب به صورتش زد نگاهش را به آئینه انداخت در اين چند روز كلي احساس نا اميدي و سرشكستگي ميكرد .با يك لبخند ساختگي به طرف اتاق پدرش رفت و تقه اي به در زد با صداي ضعيف پدر در راگشود و وارد شد نگاه پدرش روي پنجره و خيره به اسمان سياه شب بود .
#ادامه_دارد
🌸 #کپی_رمان_حرام_است
✨
♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
15.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃🌸🍃
🅰 اگه #همسر دیر به #خونه اومد چیکار باید کرد ؟🤔👆
🅱 #شما چیکار میکنید؟😳👆
#دکتر_شهرام_اسلامی👌
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
18.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روابط کلامی زن و شوهر
بخش اول
اهمیت ارتباط کلامی
#روابط_کلامی_زن_و_شوهر
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿