🌈 یادمون باشه ما ازدواج میکنیم که یه زندگی #زیبا بسازیم! 💑
نه اینکه دو تا زندگی "معمولی" رو خراب کنیم!!😐
💜➕💙= ♥️ 〰〰 1⃣+1⃣=1⃣
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
✿💞ڪانالگـرمِڪــاشــانـہےمـہـر💞✿
🏡 @kashaneh_mehr
💞
از ابراز محبت نسبت به یکدیگر دریغ نکنید.
ابراز محبت به موقع در زندگى مشترک، نشاط و طراوت و علاقه را به دنبال خواهد داشت و به پایداری زندگی شما کمک فراوانی خواهد کرد.🌹
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
*#حدیث 💛
#همسرداری 💜
#پندانه ✨
#امام_علی 💚
امام على عليه السلام :
المَعذِرَةُ بُرهانُ العَقلِ .
پوزش [از خطا]، دليل خردمندى است.
( غرر الحكم : ۴۹۷)
📝🔮
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
*عشق را زیر ⛈ باید جُست✨
.
.
.
.
.
.
.
*
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
✍ای #عشق همه بهانه از توست...
سلام،روزتون بخیر🌹
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
💑 بازگــو کردن مسائل خصوصی برای دیگــران ممـــنوع!
✍ پیامبـــر اکـــرم (ص)
🔸روا نیست زن هـــا آن چه میــــان آنها و شوهرانشان در خلوت میگذرد به زنان دیگر بازگـــو کننـــد.
📚وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۱۵۴
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨♥️✨♥️✨ ♥️✨♥️✨♥️ ✨♥️✨ ♥️ ☘﷽☘ #سایه #قسمت140 نازنین لبخندی زد و گفت: -نگران نباش
♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨
♥️
☘﷽☘
#سایه
#قسمت141
ستایش بدون هیچ حرفی ورق تاخورده ای را روی جزوه اش انداخت ، برگه را برداشت و با دیدن کاریکاتوری که ستایش کشیده بود به او چشم غره ای رفت ولی ستایش از رو نرفت و با لبخندی چشمکی به او زد وبه یاسمین اشاره کرد
ستایش کاریکاتورهای زیبایی می کشید وکتابهایش پر بود از کاریکاتور استادها وبچه های دانشکده ،سایه دوباره نگاهی به کاریکاتور انداخت شبیه هیچ کدام از بچه های کلاس نبود بی تفاوت سرش را از روی برگه برداشت وبه آرمین که در حال تدریس بود خیره شد ولی بی اختیار نگاهش دوباره روی برگه افتاد ستایش کاریکاتور آرمین را کشیده بود که در حال لگد زدن به یاسمین است و زیر کاریکاتورهم نوشته بود آخر وعاقبت عشق وعاشقی ،بینی زیبا وخوش فرم آرمین را به اندازه یک بادمجان کشیده بود که با پاها ی دراز خیلی مضحک وخنده دار به نظر می رسید ،ناخوداگاه لبخندی روی لبهایش نشست ونگاهی به ستایش انداخت ،ستایش با نیشخندی به یاسمین اشاره کرد وروی برگه ای نوشت
-برگه روبرسون به یاسمین
نگاهی به یاسمین که در ردیف کناریش نشسته بودوخیلی عمیق ،مبهوت کلاس وآرمین شده بود انداخت یاسمین در آن لحظه مثل مجسمه ای بی روح بود که اصلا نفس نمی کشید
به همین دلیل با اخم به ستایش تشر رفت وزمزمه کرد
-نمی بینی تو عمق درسه ،بچه بازی و بذار کنار
ستایش نگاهی التماس آمیز به او انداخت و دوباره نوشت
-خواهش می کنم سایه ! باید حالشو بگیرم
سایه در جوابش نوشت
-بس کن ستایش ،اگه استاد متوجه بشه ،هردومون بدبخت میشیم
ستایش آرام زمزمه کرد
-اون حواسش به ما نیست
سایه نوشت
-تو رو خدا بذار حواسم به درس باشه ،این بچه بازیها رو بذار برا بعد از کلاس
دوباره نوشت
-امکان نداره تا برگه رو به یاسی ندادی بذارم حواست به درس باشه ،باید ببینم بعد از دیدن کاریکاتور عشقش می تونه اینجوری بی خیال تو عمق درس فرو بره
نجوا کرد :
-بمیری دخترکه آرامش ندارم از دستت
در یک لحظه مناسب وقتی آرمین پشتش به کلاس بود برگه را به طرف یاسمین پرت کرد .یاسمین در حالی که برگه را برمی داشت نگاهی حاکی از بهت وحیرت به سایه انداخت ولی با دیدن کاریکاتور لبخندی به رویش زد درهمین لحظه صدای قاطع ورسای آرمین در سکوت کلاس طنین انداخت
-آخر کلاس چه خبره ؟
ودر حالی که از سکو پایین می آمد اضافه کرد
-خانم ستوده اون آخر میتینگ گرفتین!
ستایش که در حال قبض روح شدن بود نگاهی پراز وحشت به سایه که سرد وخاموش فقط به آرمین خیره شده بود انداخت ،آرمین درحالی که به آنها نزدیک می شد با لحنی تمسخر آمیز ادامه داد :
-حیف شد اگه ما رو هم عضو گروهتون میکردید قطعا" میفهمیدیم چه چیزی باعث خندتون شده وکلی باعث تنوع ورفع خستگی کلاس میشد
بالای سرش ومیان او ویاسمین قرار گرفت ،دستش را برای گرفتن برگه به طرف یاسمین دراز کرد یاسمین نگاه نگرانش را به سایه دوخته بود ،آرمین برگه را که هنوز در دستش بود وازترس فرصت پنهان کردنش را پیدا نکرده بود از دست لرزانش بیرون کشید ونگاهی به آن انداخت اما با دیدن کارکاتور خودش چهره اش از خشم قرمز و فشرده شد وبا چهره ای درهم وصدایی که از زور عصبانیت دورگه شده بود برگه را به طرف سایه گرفت وخشمگین گفت :
-برا این کارتون چه توضیحی دارید ؟
سایه در سکوتی تلخ فرو رفته بود وتنها خشمش را با فرو کردن ناخن انگشتانش در گوشت دست کنترل می کرد از نگاه آرمین آتش خشم می بارید ،معلوم بود سکوت سایه حسابی عصبانیش کرده در حالی که همه سعیش را برای مهار خشمش می کرد خصمانه داد کشید
-به تو یاد ندادن وقتی بزرگترت داره صحبت می کنه به احترامش بلند شی
در حالی که سعی می کرد مانع ریزش اشکهایش شود از روی اجبار از جا برخاست و به روبه رویش خیره شد
آرمین که از رفتار سردوآرامش به حالت انفجار رسیده بود با چهره ای برافروخته وپرازخشم با لحنی عتاب آمیز گفت :
-متاسفانه شما کلاس منو با جای دیگه اشتباه گرفتید
سپس با دست به در اشاره کردوبا نهایت خشونت محکم وقاطع فریاد کشید
-بیرون
سایه که از لحن خشن او به شدت منقلب شده بود واحساس حقارت می کرد برای کنترل گریه اش لبش را با شدت به دندان گزید
ستایش که از ترس وهیجان در حال سنکوپ بود از جا برخاست وبا صدای خفه ای گفت :
-دکتر........من....من....توضیح می دم
آرمین با غیض نگاهی تحقیر آمیز به او انداخت وبا لحن آزار دهنده ای گفت :
-نیازی به توضیح شما نیست
سایه بی هیچ حرفی وسایلش را برداشت واز مقابل دیدگاه غضبناک آرمین گذشت وبه سوی درب کلاس روانه شد صدای آرمین را پشت سرش شنید که آمرانه گفت :
-بعد از کلاس توی دفترم منتظرم باش
بی توجه به او در حالی که درب را محکم به هم می کوبید از کلاس خارج شد .اینقدر خشمگین ودرهم بود که دلش نمی خواست حتی گریه کند ،احساس تنفری شدید به آرمین در قلبش حس میکرد زیر لب زمزمه کرد
-لعنتی از خودراضی ،حالا می بینی که چطور حالتو بگیرم
این اولین باری بود که پس از اینهمه سال ت
حصیل از کلاس اخراج می شد وچقدر این تحقیر برایش گران تمام شده بود ،نمی دانست که چرا آرمین فقط او را از کلاس اخرج کرده است در حالی که او مقصر واقعی این جریان نبود
تمام روز را در نمازخانه دانشگاه تنها نشست وگریه کرد به خاطر این تحقیر دلش نمی خواست مقابل بچه ها ظاهر شود. نازنین وآرمین هر کدام صد بار روی موبایلش زنگ زده بودند ولی اوهر بار فقط ریجکت کرده بود در این حالت حوصله حرف زدن با هیچ کس را نداشت یک اس از طرف نازنین برایش رسید نوشته بود که نگرانش شده است از اینکه دوست عزیزش را نگران خود کرده از دست خودش عصبانی بود
#ادامه_دارد
🌸 #کپی_رمان_حرام_است
✨
♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨
♥️✨♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️✨♥️✨♥️✨
♥️🌹
از برای امتحان چندی مرا دیوانه کن
گر بِه از مجنون نبودم باز عاقل کن مرا
#صائب_تبریزی
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
#حدیثعشق
روانشناسی زن و مرد
و درود خدا بر او فرمود: غيرت زن كفرآور، و غيرت مرد نشانه ايمان اوست
#نهج_البلاغه_حکمت_صد_بیست_چهاره
•┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈•
#آشیونهتونگرم ☕️ 🔥
🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارسول الله مدد❤️❤️❤️
#عید_مبعث
#