🔴 #کنترل_درونی 💠 در اختلافات زن و شوهری، اول ببینیم که «من چه اشکالی در همسرداری دارم؟» آن را #شناسایی و در رفع آن تلاش کنم. این نگاه اولاً ایجاد #تشنج در خانه نمی‌کند؛ ثانیاً خود را نسبت به همسرم #طلبکار نمی‌دانم. 💠 این افراد دارای «کنترل #درونی»اند و همواره رشد می‌کنند، بخلاف افرادی که دارای «کنترل #بیرونی» هستند، و همواره به دنبال تغییر دیگرانند نه خود. 💠 نگاه ابتدایی به عیوب خود، در واقع یک نوع درک کردن همسر است که تصمیمات تند و غیر منطقی ما را تعدیل می‌کند و یقیناً مانعی برای ایجاد فتنه‌های بزرگ در آینده می‌شود.

╚» 🌻💚 «╝ پس از تو نوبتِ سے سال گریه یِ من بود💔 پس از تو در همه احوال گریه یِ من بود شبیه گریه یِ طفلان خیزران خورده🥀 شبیه گریه یِ پیرِ زنِ جوان مُرده پس از تو گوشه‌یِ سجاده‌ام پُر از اشک است😭 پس از تو قامتِ اُفتاده ام پُر از اشک است پس از تو صحبت بازار مے ڪنم هر روز😢 شڪایت از غم انظار مے ڪنم هر روز تمامِ شهر از این گریه ها خبر دارد😔 ڪه گریه بر جگر سنگ هم اثر دارد #شهادت_امام_سجاد 🖤 #محرم 🏴 ─═┳︻ 🌻💚 ︻┳═─

#استورۍ✨ پروردگارا.! من به هر خیری که برایم بفرستی سخت نیازمندم...!🌱

#العجل_یاصاحب_الزمان🌹🍃 در گوشہ چشم اشڪ نم نم دارم عمرے سٺ #غروب_جمعہ ها غم دارم تو نيستے و جاے نگاهٺ خالےسٺ #اے_عشق_بيا ڪه من تو را ڪم دارم 🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج

هرچه خدا میخواهد ... •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈• @koocheye_khaterat •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈•

کجایی که جز تو پناهی ندارم .. •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈• @koocheye_khaterat •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈•

🎙 راهکار حفظ خانواده 👤#حجت_الاسلام_عالی •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿

من سپردم به خودش هرچه خدا می خواهد ... سخته ولی بگو، تمرین کن! کم کم باورت میشه. •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈• @koocheye_khaterat •┈┈••✾•❤️•✾••┈┈•

لینک پارت اول رمان بسیار دلنشین گره خورده(گیتی) https://eitaa.com/kashaneh_mehr/23163 لینک پارت اول رمان بسیار زیبا و هیجانیه سایه 👇👇👇💞💞💞 https://eitaa.com/kashaneh_mehr/14721 لینک پارت اول رمان مشکین🖤❤️👇👇 https://eitaa.com/kashaneh_mehr/4675 لینک پارت اول رمان بزم محبت https://eitaa.com/kashaneh_mehr/9119 لینک پارت اول رمان هم قدم عشق https://eitaa.com/kashaneh_mehr/11490 لینک پارت اول رمان فرشته من🧚‍♂ https://eitaa.com/kashaneh_mehr/8373

_خیلی درد داري مهناز؟ صداش انقدر نزديك بود .که از ترس خودمو كمي عقب كشيدم. خيره در چشمام منتظر جواب بود. چند ثانيه اي توی چشمای سياهش كه هرگز اين طوری بهش خيره نشده بودم.... خيره شدم و فقط سرمو تكان دادم و ازش رو گرفتم و به زمين چشم دوختم. - مادره ديگه..داغداره..نمي فهمه داره چيكار مي كنه ...شما به دل نگير پاسخي ندادم..همچنان دستم به پهلوم بود - اصلا با اين حالت براي چي پا ميشي هر جايي مي ري ؟ بغضمو قورت دادم و خيره به زمين گفتم: - مادرتون گفتن مراسم ختم قران براي سهرابه ..منم رفتم حرصي شد و قدمی به عقب رفت و گفت: https://eitaa.com/joinchat/2170552385C0a48376672 https://eitaa.com/joinchat/2170552385C0a48376672 مهناز تازه عروسی که زود بیوه شد 😒💔